امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
۱. خطا در اصل مذاکره: اساساً دو گروهی که هویت «ضدین» یا اهداف «متناقضین» دارند، منطقاً قابل جمع نیستند مگر اینکه منطق جدیدی بنویسند که ما و آمریکا در عین ضدیدت ماهیتی و تناقض ماهیتی اهداف قابل جمع هستیم: «النقیضان یجتمان و الضدان یجتمعان»!
۲. خطای زمان مذاکره: این زمان، بهترین زمان برای آمریکا و استکبار و بدترین برای ما بود، زیرا بهترین سرپوش برای رسوایی و شکست آنان در سوریه از محور مقاومت بود. این فرصت از دو جهت برای ما بد بود، الف: عدم تبیین این پیروزی تاریخی و شکست استکبار برای جهانیان بود. ب: صرف نظر از این مساله، مذاکره با آمریکا باید با برجسته شدن بیشتر نام و اهمیت ایران در جهان همراه می بود، دست کم باید در هنگامی اتفاق می افتاد که آمریکا بر درخواست مذاکره اصرار داشت. یکی به دلیل همزامانی با نشست سالانه سازمان ملل و دیگری به دلیل اشتباه عاطفی آقای روحانی در بی تمایلی به تحقیر شیطان بزرگ و استکبار خون آشام باز دست رفت.
۳. خطای مکان مذاکره: مذاکره بین دو کشوری که سی و چند سال با هم قطع رابطه و دشمن عمیق داشته اند، نباید در شرایطی برگزار شود که کشور مستکبر و ظالم از امتیاز میزبانی برخوردار باشد، ما می توانستیم علاوه بر ندادن این امتیاز به آمریکا، امتیازی از کشور ثالث بگیریم و مذاکره را در آن کشور برقرار کنیم.
۴. خطای سطح مذکره: مذاکره بر سر مشکلات عمیق و غیر سطحی، در گام نخست به هیچ وجه نباید بین دو مقام ارشد باشد، بلکه باید از نماینده غیر سیاسی شروع شود، به نماینده سیاسی سطح پایین مثل نماینده وزیر خارجه ادامه یافته، به وزیر برسد و سپس در صورت لازم و پیشرفت مناسب و منطقی مذاکره، رئیس جمهور وارد شود. این اصول بدیهی دیپلماتیک را کسانی قربانی کردند که ادعای کارکشتگی داشتند.
۵. خطای فرایند مذاکره: مذاکره ای که بر سر مسائل ریشه دار است، یک پروژه نیست، مسأله ای پروسه ای است و باید طی یک فرایند منطقی به پیش برود. ابتدا بر سر نکات مورد توافق، تعهد مکتوب و رسانه ای شود و سپس گام به گام جلو برود. نه اینکه وزیر خارجه و رئیس جمهور بروند و حیثیت عدم رابطه سیاسی با شیطان بزرگ به دلیل استکباراتش را بر باد بدهند و دل مستضعفان عالم را بلرزانند و بعد تازه بگویند حالا می خواهیم سر چه حرف بزنیم یا نزنیم یا پایه و تعهدات قطعی ما چیست یا چه نیست. حتی رئس جمهور آمریکا بگوید که در عین اینکه سر میز مذاکره هستیم، حتی در این سطح اتفاق نظر نداریم که ما به شما حمله نکنیم و گزینه نظامی هم روی میز است! آیا این یعنی رعایت فرایند مذاکره؟
۶. خطای رویکرد مواجهه در مذاکره: چه کسی است که تمام نقاط ضعف حریف را برای ورود به نبرد سنگین سیاسی در میز مذاکره نادیده بگیرد (جنایات آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد، جنایات در جنگ صدام، جنایات در حمایت از تروریزم دولتی اسرائیل و عربستان، جنایت در حمایت از تروریستهایی مثل منافقین خلق و القاعده سوریه، شکست در سوریه، حمایت از دیکتاتورهای عربی، شکست اقتصاد سرمایه داری و نقض حقوق بشر در ابوغریب و گوانتانامو و موشک به ایرباس ایران و نبود آزادی بیان در آمریکا و غرب و ...) و تمام نقاط قوت خود را نیز نادیده بگیرد و از پیشرفتهای علمی و ساخت نیرومند قدرت در ایران و محور مقاومت و رشد اثر گذاری سیاسی در جهان، بیداری اسلامی و ... حرفی نزند و بعد هم دائماً التماس کند و از نقطه ضعف خود برای به رحم آوردن دل استکبار کمک بگیرد و هی بگوید: تحریمها بی رحمانه است! دشمن از این چه می فهمد؟ می فهمد که اگر باز هم بخواهد نتیجه بگیرد باید تحریمها را تشدید کند، مگر اینکه شما امتیاز بزرگتری به وی بدهید. در واقع عرف دیپلماتیک طرف مذاکره از این حرف شما می فهمد که: تحریمها بی رحمانه است و ما را به ستوه آورده است، لطفاً به ما رحم کنید! به همان مردمی که در ایرباس کشتید و به همان مردمی که در سردشت با بمب شیمیایی هم پیمانان شما نابود شد، حالا رحم کنید!
۷. خطای نتایج مذاکره: دشمنی که ماهیتاً مستکبر و ضد مستضعفین عالم است چه سطحی از منفعت مشترک با دولت مومنی دارد که به فرموده امیرالمومنین، ذاتا دشمن ظالم و مستکبر است و جز با نابودی آن به بندگی نیندیشیده است؟ آیا شیطان دشمن قسم خورده نیست؟ آیا شیطان بزرگ قرار است به ما امتیاز بدهد؟ مگر جنون سیاسی دارد؟ کدام دشمنی با وجود نهایت دشمنی با نظام دیگری، حاضر است به وی کمک کند؟ آمریکا می خواهد سر به تن جمهوری اسلامی ایران نباشد، حالا بیاید و به وی کمک کند؟ آمریکا هیچ کمکی به دشمن خود نخواهد کرد؛ این را تاریخ به ما می گوید: «من جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّب بِهِ النَّدامة».
تحلیل عقلی چرایی کمک نکردن آمریکا به ایران و تن دادن به بازی به اصطلاح برد برد: مکتب حاکم بر نظام سلطه، مکتب رئالیزم و زورگویی است و اساسا بازی با حاصل جمع صفر در مکتب روابط بین الملل آنان معنا دارد، به ویژه در رابطه آنان با دشمنان شان. راز آن هم در این است که عقلاً دفع ضرر مقدم بر جلب منفعت است. بنابراین کمک آمریکا به ایران برای به دست آوردن منافع، وقتی اتفاق می افتد که این کمک منجر به ضرر وی نشود. و چون هر چه ایران قویتر شود، قطعا آمریکا بالنسبه ضعیف تر می شود و دست کم اینکه دشمن وی قویتر شده است، به دلیل تقدم قانون دفع ضرر بر قانون جلب منفعت، آمریکا هرگز کمکی به ایران نخواهد کرد. مگر در مواردی که سبب دفع ضرر بیشتر از وی شود که در این هنگام، ما نباید چنین کاری با وی بکنیم و ضرر وی را برداریم.
اعتراف به بخشی از اشتباهات:
سیدحسین نقویحسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، درباره نشست این کمیسیون با آقای ظریف پیرامون ســفر نیویورک و سخـــن آقــای ظــریف در نقد اشتباهات خود گفت: «ظریف اشاره کرد ما فکر میکردیم مکالمهها و گفتوگوها در حدی که انجام شد در این حد مجوز داریم ولی وقتی حضرت آقا اشاره کردند برداشت ما این است که ایشان اولاً به گفتوگوی اوباما با دكتر روحانی انتقاد دارند و این را یکی از اقدامات نابجا میدانند و طولانی شدن مذاکرات بنده و جانکری را احتمالات نابجای بعدی سفر میدانند».