شوشان - نواب خلف زاده / فرزند کوچک دزفول :جناب آقای شریعتی
سلام علیکم
امروز که این نامه سر گشاده را خطاب به شما مینویسم کوله باری از نا مهربانی های حضرتعالی به شهر دزفول که نمیدانم به خاطر کدام کینه شما از شهرم بود در مقابل چشمانم رژه میرود و اگر بخواهم از خون دل هایی که در این سالها به شهرم تحمیل داشتی بنویسم در وقت این نامه نمیگنجد و به اجبار به بیان چند نکته ای کوتاه اما کلیدی بسنده میکنم.
جناب آقای شریعتی در تمام این سالها که تسبیح به دست در مقابل مردم شهرم رژه میرفتی و گلایه هایشان را با پوزخند پاسخ میدادی،من صدای ترک خوردن استخوان های شهرم را شنیدم و بی کفایتی تو را فریاد زدیم اما صد حیف که گوش شنوایی در دولت نبود که فریاد رس ما باشد.
سالها فرمانداری شهرم را با سرپرست اداره نمودی و دزفول را محل رفت و آمد افرادی معلوم الحال کردی و از شانس خوب شما و از بخت تاریک ما آن روزها شهرمان از وجود نماینده ای که صدای مظلومیت شهرم را بر سر تو فریاد زند محروم بود و تو هم تا جایی که توانستی تاختی!
سرپرستانی متقلب،رد صلاحیت شده و بدون داشتن یک روز سابقه اجرایی را بر شهرم مسلط ساختی تا به خیال خودت و دوستانت دزفول را کوچک کنی اما غافل از اینکه هویت و اصالت در رگ های این شهر ریشه دوانده و هر چقدر هم که خم شود هرگز نخواهد شکست!
در ماجرای تابلوی ورودی دزفول با سو مدیریت هایت باعث به زمین ریختن خون پاک دوتن از جوانان با نجابت شهرمان شدی و شب عید را تا ابد به کام همشهریانم تلخ کردی و مگر میشود عیدی بیاید و ما آن شب شوم را به یاد نیاوریم!
کوشیدی تا مرز شهرم را دستخوش تغییر کنی و ادم های کوچک را هم به شهرم روانه کردی،در آن زمان که دزفول از وجود فرزندانش در امورات مدیریتی محروم بود با تمام توان در مقابل فرزندان دزفول ایستادی تا شاید پیش خودت دزفول را برای پیش برد اهدافت یک دست کنی.
آقای شریعتی ما هیچگاه تو را بخاطر اقدامات عامدانه ات علیه دزفول نخواهیم بخشید!
آقای غلامرضا شریعتی،دزفول باید برای تو درست عبرتی باشد تا به این باور برسی عزت را خدا میدهد نه بنده های حقیر و کوچکش!
امروز تو رفتی و هم پیمانان تو نیز ماه ها پیش بدست مردم از مناصب مدیریتی برکنار شدند.
امروز دزفول هست با صلابت تر از گذشته،امروز دزفول هست متحد تر از همیشه،امروز فرزندان این شهر امانت داران صندلی های مدیریت این دیارند،امروز دزفول همچنان ایستاده،اگر چه زخم خورده،اگر چه آسیب دیده،اگر چه غبار نا مهربانی به صورتش نشسته اما دزفول هست و نه تو هستی و نه آنهایی که برای نزدیک شدن به تو از ما دور شدند.
آقای غلامرضا شریعتی برای آنکه مسیر گذشته ات را تکرار نکنی هیچگاه نام بلند دزفول را از خاطرت پاک نکن.