شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۴۸۰۱
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۸
شوشان - دکتر لفته منصوری : 
اجازه می‌خواهم در باره‌ی یادداشت ارزشمند «جناب استاندار شتاب نکنید!» دوست گران‌مایه‌ام روزنامه‌نگارِ برجسته‌ی خوزستانی جناب آقای غلامرضا فروغی نیا ملاحظه‌ای بنویسم.

همواره این حادثه‌ی تلخ در تاریخ اسلام وجودم را می‌لرزاند و مرا به فکر فرو می‌برد که چی شد؟ و مگر چقدر طول کشید؟ از هنگامه‌ای که پیامبر اکرم (ص) وضو می‌ساخت و مسلمانان هجوم می‌آوردند تا قطره‌ای از آب وضوی پیامبر را بستانند و به سر و روی خود بمالند و به آن تمسک جویند تا «دعوا ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله!» بر فرقِ اسلام کوبیده شد و خونی جاری شد که از همه‌ی خون‌های ریخته شده‌ی بعد از آن، رنگین‌تر، سهمگین‌تر و مصیبت‌بارتر شد! آیا «ارتجاع» این ناکامی بزرگ را می‌تواند تفسیر کننده‌ای شایسته باشد که این میل سرکش بشر برای دفع عدالت و جذب ستم و راندن آزادی و به آغوش کشیدن اسارت؛ کافی است؟! آیا واقعا کافی است؟

انقلاب اسلامی شد و مهدی باکری شهردار ارومیه گشت و این زمان لعنتی هنوز در ذهن‌های ما تیک تاک می‌کند و تازه است و بوی کهنگی نمی‌دهد! شاید اگر پیکرش را امروز بیابند، لباسش هنوز هم مندرس نشده باشد! اما این گزاره که چگونه می‌شود «شهید باکری شهردار باشد؟!» عقل انسان معاصر را آزار می‌دهد و روح او را به تعب و عرق‌ریزی می‌اندازد! می گویم انسان معاصرِ باکری و نه نسل بعد از او که تکلیفش روشن است؛ او دیگر به این گزاره کفر می‌ورزد! چه وضعی پیش آمده که دوست نداریم این میراث پر شکوه را در رابطه‌ی با «شهرداری» به یاد آوریم؟! چرا خجالت می‌کشیم؟ چه بلایی بر سر باکری آوردیم یا بر سر شهرداری یا هر دو؟ می‌گوییم حیف است که نام مهدی باکری و شهرداری قرین و مقرون همدیگر شوند! آیا اینجا هم رجعتی از نوع صدر اسلام رخ داده است؟!

به نظر می‌رسد «پُست‌ها» بی‌ناموس شده‌اند. این بزرگ‌ترین فحش آب‌دار و خشم‌آلود یک ایرانی عصبانی است! آری پُستی که هر دم هم‌آغوش یک شهوت‌رانِ بلهوس شود، دیگر شایسته عقد سالم نیست!

اتفاقاً استاندار دشتکی خوب کاری می‌کند که دکتر علی‌حسین حسین‌زاده را اخراج کند! شاید یک روزی دانشگاه‌های ما به نقد وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب روی آورند! شاید به مسئولیت‌های خطیر خود فراتر از «دفاتر ارتباط صنعت و دانشگاه» که به مثابه تجارت‌خانه‌ای برای عده‌ی معدودی از دو طرف دانشگاه و صنعت تبدیل شده‌اند؛ گامی نهد. برای نجات ایران. برای فردای جوانان این مرز و بوم که دیگر حضرت نفت علیه السلام به دادِ ما نخواهد رسید! شاید اندیشه‌ها به تکاپو افتد! شاید تجربه‌ها به بینش و بینش به دانش و دانش به کار آید! شاید اخراجی‌ها دورهم جمع شوند و فکری به حال مملکت کنند!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار