شوشان - علی کرد:
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری یکی از دغدغه های اصلی دلسردی مردم و نگرانی از حضور کمرنگ پای صندوقهای رای است که متاسفانه این اقبال کم مردم را در انتخابات گذشته مجلس شورای اسلامی مشاهده کردیم.
یکی از علتهای این امر به نظر نگارنده جناح اصول گرا بوده که دایره خودی و غیرخودی را تنگ تر و تنگ تر کرده و سعه صدر لازم را به خرج نداده است.
برای برون رفت از این وضعیت توصیه هایی داشتم که تحت عنوان "من اگر بجای اصولگرایان بودم" در قالب یک یادداشت قلمی کردم. چون زمان زیادی تا برگزاری انتخابات باقی نمانده لازم است هرچه سریع تر جناح اصلاح طلب تکلیف خود در خصوص ورود یاعدم ورود به رقابتهای انتخاباتی مشخص کند.
لذا همانگونه که از عنوان این یادداشت مشخص است دیدگاه خود را دراین خصوص نیز به اختصار بیان میکنم. اصلاح طلبان همانند هرحزب و جریان سیاسی دیگر، فراز و فرودهایی در عرصه سیاسی کشور داشتند اما در مجموع بیشتر از اصولگرایان مورد اعتماد و اقبال مردم بودند.
این یک واقعیت غیر قابل انکار است و با مرور حوادث و اتفاقات و انتخابات های گذشته و علیرغم تنگناهایی که داشتند مشخص و هویداست.
گرچه این نکته را نبایدازنظر دور داشت که دردوره دوم ریاست جمهوری روحانی، اصلاح طلبان به شدت محبوبیت خود را دربین مردم از دست دادند و اگر منصفانه قضاوت کنیم همه ی این ناکامیها و نارضایتی مردم ناشی از محدودیتها و کارشکنی ها و تبلیغات ضد دولت نبود.
با این حال چنانچه بدون دلیل خاص یا فقط به دلیل اینکه مردم دلخوریهایی ار اصلاح طلبان دارند و نسبت به انتخابات و کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان دلسردند وارد رقابت انتخاباتی نشوند استراتژی خوبی نیست و اصلاح طلبان را منفعل و آسیب پذیر تر میکند.
باید به این نکته ظریف توجه کرد که حتی اگر مردم از اصلاح طلبان مایوس شدند- که همینطور است- این به معنای اقبال مردم بسمت اصول گرایان نیست.
مردم بخش عمده ای از تفکرات، عملکردها و رویکردهای اصول گرایان گرایش ندارند و فارغ از اینکه چه کسانی وارد گود انتخابات شوند به طرق مختلف با آن شعارها و تفکرات میانه ی خوبی ندارند.
بنابراین اصول گرایان هم بجای اینکه نقاط ضعف اصلاح طلبان را بزرگ تر جلوه دهند و با بزرگنمایی مسایل و مشکلات و نقاط ضعف این جناح بخواهند آنان را ازمیدان بدر و یا در میدان، زمین گیر کنند، بهتر است منتقدانه به عملکردها و رویکردهای خود بنگرد و دست از افراط گریها بردارد و ببینند چه گفتند و چه کردند که علیرغم ضعفهای اصلاح طلبان باز هم مردم آنها را بر اصول گرایان ترجیح دادند.
مردم از اصلاحگری و اصلاح طلبی بیزار نیستند بلکه مشتاق این روند و رویکرد هستند اما آنچه که مردم را مایوس کرد برخی عملکردهای منفی اصول گرایان و اصلاح طلبان بود.
در مناظره ها و بحثهای جناحی و دوطرفه این مشکل را به گردن یکدبگر می اندازند اما حفیقت مطلب این است که بخشی از ناکامیها بخاطر سنگ اندازیها و مقابله تمام قد برخی از چهره های افراطی اصول گرا بود که در این دو دور کمر همت را برای خم کردن کمر دولتی که منتسب به اصلاحات است را خم کند و او را زمینگیر کند و بخشی دیگر نیز ناشی از عملکرد کلی دولت و عملکرد و وادادگی دیدگاه منفعت طلبانه و عافیت طلبانه افرادی بود که از اصلاح طلبان سو استفاده و به رای و نظر مردم توجهی نکردند و اصلاح طلبی را دوشقه و دولت منتسب به او را تا حد زیادی ناکارآمد کردند.
ضعف عمده ی دولت این بود که میدان را برای یکه تازی برخی به ظاهر اصلاح طلب و در واقع استمرار طلب و عافیت طلب مهبا کرد و پس از پیروزی بخصوص در دور دوم اهمیتی برای اصلاح طلبان واقعی و ناب زحمت کش و تیرو ترکش خورده به ویژه در خط میانی و پایبن دست اصلاح طلبان که نوک پیکان حمله ودر میان مردم بودند قائل نبود و تعداد اندکی پر مدعا و پر سرو صدا سهم خواهی های سیری ناپذیر داشتند و به نام و نان و نوایی رسیدند و اصلاح طلبی را فدای ایتمرار طلبی و عافیت طلبی خود کرده و با جناح مقابل نه تعامل بلکه معامله و باج دهی میکرد و از طرفی بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان اصیل و ریشه دار و وارسته و متخصس و مدیر و مدبر که دنبال پست و مقام نبودند مورد کم لطفی و فراموشی قرار گرفتند و نتیجه این شد که دیدید و دیدیم.
این بی توجهی دراستانها و شهرستانهاپررنگ تر بود. خلاصه اینکه عملکرد بد اصلاح طلبان نیز مزید برعلت شد تا اینگونه مردم دلسرد و سرخورده شوند.
حال چه باید کرد؟ با همه ی نقاط تاریکی که وجود دارد و همه ضعفهایی که برشمردم و مسایل و مشکلات وناکامیهاو پیچیدگیهایی که وجود دارد اصلاح طلبان باید از وزن و اعتباری که دارند- گرچه بخشی از آن با توضیحاتی که شرح آن گذشت ازدست رفت- باید خود را بازسازی کنند. و بقول معروف " نزده، نیفتد" و دستها را به علامت شکست بالا نبرد.
آنان باید جلسات مستمر برگذار کنند. خود را نقد کنند.ضعفهایی که داشتند را احصا کرده و بپذیرند و به نقاط قوت خود تکیه و تاکید کنند. ونقاط ضعف و قوت رقیب را بخوبی بررسی و تجزیه و تحلیل نمایند و بیانیه هایی از الان تهیه و صادر کنند.
و در آن به مسایلی که برای این جریان بوجود آمد و یا بوجود آوردند اساره کنند. و به برخی ضعفهای خود نیز اعتراف کنند و برای برون رفت از این وضعیت و عدم تکرار خطاها و قصور و تقصیرها راهکارهایی ارایه دهند و تاکید نمایند که میدان رقابت باید برای دوطرف به یک میزان مهیا شود.
هردوجناح در یک زمین هموار با هم مسابقه دهند نه اینکه یک جریان در زمین صاف و هموارباشد اما دیگری در زمینی پر از دست انداز و ناهموار باشد.
به همان نسبت که همه چهره های شاخص یک طرف تایید صلاحیت میشود چهره های توانمند و شاخص جناح دیگر نیز تایید صلاحیت شوند تا بتوانند یک ائتلاف خوب و موثری داشته و با تمام توان وارد عرصه رقابت انتخاباتی شوند نه اینکه تمام کاندیداهای درجه بک- حتی درجه دو و سه- آنها رد صلاحیت شوند و مجبور شوند از کاندیدای اجاره ای حمایت کنند.
من اگر جای اصلاح طلبان بودم اینگونه حق قانونی و شرعی خود را مطالبه ودر صورتیکه این خواسته به حق عملی می شد با تمام توان و قوا و با انگیزه وارد عرصه رقابت انتخاباتی می شدم و به نتیجه آن نیز احترام میگذاشتم. دراین صورت مشارکت بیشتر ومقبولیت و مشروعیت نظام نیزافزایش می یابد.
اما اگر اصلاح طلبان به هرقیمتی وارد عرصه رقابت- نه عرصه انتخابات و رای دادن- بشوند خطایی استراتژیک مرتکب شده و اگر اصول گرایان نیز بر عدم سعه صدر پای فشارند و عرصه را بر حضور اصلاح طلبان تنگ و تنگ تر کنند باعث میشود که شور انتخاباتی کم و مشارکت کمتر شود که این اقدام قبل از اینکه دودش به چشم اصلاح طلبان برود ضررش متوجه کشور و نظام میشود.
پس دست دردست هم دهیم و یک رقابت سالم و شور انگیزی را رقم زنیم تا مایه دوام و قوام نظام و میهن شود. ایران و ایرانی سربلند باد.