امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - امید حلالی : در ماه گذشته ایران در معرض تصمیم های سخت و مهمی قرار گرفته است. مشخصاً 7 جبهه مهم دیپلماتیک که تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر حیات ایران دارد گشوده شده است که ایران می بایست با هر کدام از آنها تعیین تکلیف نماید. این جبهه ها به قرار ذیل اند :
1) قدرت گرفتن طالبان در افغانستان در شرق
2) اقدامات تحریک آمیز جمهوری آذربایجان در شمال غربی
3) پیوستن ایران به پیمان شانگهای
4) بی تحرکی برجام
5) مذاکره با سعودی ها با وساطت عراق
6) رونمایی از استراتژی اسراییل در برابر ایران تحت عنوان کشتن با هزار ضربه چاقو
7) پیمان امنیتی امریکا با انگلیس و استرالیا (معاهده آکوس)
مجموعه عوامل فوق معادله ای چند مجهولی را می سازند که حاصل آن در صورت جورچین صحیح خروج ایران از انزوا و تحریم و قرار گرفتن در وضعیت نرمال اقتصاد و معیشت است و در غیر این صورت درگیری با همسایگان در اطراف و تحریکات مذهبی و قومی، قطع انسداد مجراهای تنفسی محدود اقتصادی، تنش داخلی ناشی از تنگی معیشت و نارضایتی نتیجه آن خواهد بود.
اگر بخواهیم این قطعات پازل را در ارتباط نزدیک تری با هم بررسی کنیم مختصراً می توان گفت: تن دادن به مذاکره با پادشاهی سعودی پس از دلخوری های زیاد به سه منظور صورت می گیرد :
الف: دور کردن سعودی ها از هم پیمانی با اسراییل که برای ایران خطرناک است و سعودی ها البته در پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ با هوشیاری به عادی سازی روابط با اسراییل تن ندادند
ب: پیش گیری از کارشکنی محتمل سعوذی ها در برجام دوم و در جریان در دولت رییسی
پ: آرام کردن منطقه با محوریت جبهه کشورهای عربی متحد با سعودی
از طرفی پیوستن ایران به پیمان شانگهای پس از سال ها تلاش سیاسی در توازن با بی تحرکی برجام قرار دارد. ایران تمایل خود به امتیاز گیری بیشتر از بازی با کارت های شرق (با نقش برجسته چین پر نفس که افکار عمومی حساسیتی مانند روسیه بر آن ندارند) را به رخ غربی ها می کشد و می گوید که اگر وزنش را از بی طرفی خارج کرده و در اردوگاه شرق و جاده ابریشم قرار دهد در سنگین کردن موازنه به نفع این اردوگاه موثر خواهد بود چرا که توان نظامی، موقعیت برجسته ژئوپلتیک و نفوذ معنوی در گروه های متکثر جبهه مقاومت و ظرفیت های انرژی و بازار مصرف تشنه قابل توجهی دارد و متقابلاً می تواند ایران تحریم شده را از تبادل کالا با کشورهای با اقتصاد پرقدرت مسیر برخوردار کند. پیوستن ایران به این پیمان خاصتاً برای اروپایی ها سنگین خواهد بود چرا که میانه رقابت جدی شرق و غرب قرار می گیرند و سرشان بی کلاه می ماند. اروپای منهای انگلیس در حالتی که جهان به سمت دو قطبی شدید میل کند در بهترین حالت یعنی اقتصادی رو به راه و قاره ای سبز اما سرد و آسیب پذیر. با این حال نشانه های دو قطبی شدن هم بیش از پیش آشکار شده است. معاهده امنیتی آکوس بین امریکا، انگلیس و استرالیا بی وفایی به یک پارتنر یا خنجر از پشت به یک شریک قدیمی ست که به سرعت پیام های آن دریافت و اتحادیه اروپا به آن واکنش نشان داد. آشکار است که آمریکا با بیرون رفتن از افغانستان و کم رنگ کردن حضور در آسیای غربی خود را برای مهار و جدالی مهم با چین مهیا می کند.
اما در شرق و شمال غرب ایران چه می گذرد و واکنش درست ایران چه می تواند باشد؟
قدرت گرفتن طالبان افراطیون دیروز که تلاش می کنند خود را حداقل جلوی رسانه هم که شده تعدیل یافته تر نشان دهند و نگرانی از شیعه کشی یا فارسی زدایی در حوزه تمدن ایرانی و توسعه طلبی پاکستان و ناامنی که می تواند در شرق کشور ایجاد کند موضوعی نگران کننده برای ایران است که با خویشتن داری با آن برخورد کرد، اسیر احساسات نشد خاصه هنگامی که نبرد کوتاه مدت پنجشیر درگرفت. ایران با صبر و مراقبت برخورد کرد حتا وقتی که در فشار افکار عمومی برای مداخله به نفع مقاومت شمالی ها و تاجیکان فارسی زبان قرار گرفت و فاطمیون عمدتاً هزاره و شیعه افغانستان و همگرا با ایران در مناقشات وارد نشدند و البته ایران توانست تعدادی از چهره های دوست و مهمی مثل اسماعیل خان والی هرات را پس از اسارت به دست طالبان به مشهد بیاورد. البته منطقی ست که هنوز قضایای افغانستان را تمام شده تلقی نکرد و هوشیارانه به ایفای نقش پرداخت چرا که خلاء قدرت بیرون رفتن امریکا سایر قدرت های منطقه ای و بین المللی و همسایگان و اقوام و نحله های داخلی را به رقابت برای پر کردن فضا وا می دارد.
اما در شمال غرب ایران قطعه ای مهم از نقشه اسراییل «کشتن با هزار ضربه چاقو» در حال اجراست. فشار و بستن جاده قاپان به گوریس راه اتصال ایران به ارمنستان (مسیر قفقاز و اروپا) تلاشی ست هدفمند برای تنگ تر کردن حلقه محاصره اقتصادی ایران و دور کردنش از مزیت های جاده ابریشم. که رقیب منطقه ای ایران یعنی ترکیه از آن انتفاع زیادی خواهد برد.
برخلاف افغانستان در جمهوری آذربایجان، اسراییل حضوری فعال دارد. آنها موفق شده اند یکی از نزدیک ترین واحدهای موجود سیاسی یعنی دولت آذربایجان با مردمی عمدتاً شیعه را به سمت خود بکشند و با تحریک خوی توهم قدرت و توسعه طلبی در الهام علی اف ورود ایران را در مواجهه با آلت دستی قرار دهند که سرمست از پیروزی در جنگ کوتاه مدت اما حیثیتی قراباغ است و روی قدرت نظامی ترکیه و پاکستان حساب کرده و گرد و خاک می کند.
قدر مسلم محور اسراییل - ترکیه – آذربایجان بر جو دادن و ایجاد رو در رویی اقوام آذری ایران با حکومت مرکزی فکر و سرمایه گزاری کرده اند همان طور که در شرق کشور خوشایند دشمنان ایران و رقبای منطقه ای و قدرت ها مداخله و مناقشه ای منجر به جنگ مذهبی شیعه – سنی و کشانیدن آن به داخل ایران است بنا به الگویی که در تحمیل جنگ 8 ساله فردی زیاده خواه و نامتعادل مانند صدام تمام تلاش آنان تبدیل توسعه طلبی به جنگ عرب - عجم بود تا قربانیان آن شیعیان مظلوم دو سوی مرز و به فلاکت افتادن دو کشور اسلامی پر ظرفیت باشد.
مشغول کردن ایران در مرزها با همسایگانی که می توانند دوست و متحد باشند و کشانیدن فتنه مذهبی و قومی به درون جامعه ای خسته از اقتصادی نزار و در عین حال دارای روحیه مقاوم و وارد کردن ضربه های پیاپی و پراکنده از درون و برون تا از پا انداختن درخت کهنسال تمدن ایران اسلامی خواست دشمنان و در راس آنها اسراییلی هاست که به دنبال تبدیل آذربایجان در ازای لبنان یا سوریه ای برای ایرانند چرا که نداشتن عمق استراتژیک آنان را بازنده جنگ دورادور با ایران می کند و تلاش خود را برای همسایگی با مرزهای ایران بکار می برند. آنان اما نیک می دانند که ایران وسیع، پر جمعیت و با ظرفیت است، در صورت ضربه خوردن پاسخ گویی اش حتمی، دردناک و موثر است.
تحولات آتی اما ثابت خواهد کرد که ایران تا چه حد منافع ملی را بر منافع تمدنی ارجح می داند و بین آنان چه نسبتی را برقرار خواهد کرد؟