شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۷۵۴۶
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۶
شوشان - مهری کیانوش راد:

وقتی خاک نرم نرم از ا‌سمان می بارد ، شهر آرام آرام در لایه ای از سرنوشت غم انگیز خود مدفون می شود .

وقتی مردم سرزمینم ، شهرم ، روزی خود را از لابلای سطل زباله جستجو می کنند ، انسانی را می بینم ، که مرور ایام او را از مقام خودِانسانی خود تهی ساخته است ، نه این که انسان نباشد ، انسان هست ، اما سختی روزگار ، عزت نفس او را با سرنگ بی تفاوتی کسانی که باید به فکر مردم باشند و نیستند  ، تهی کرده است .

وقتی به خیابان های شهرم نگاه می کنم ،به مناطقی که بوی تعفن فاضلاب  فضا را آلوده کرده است ، به فاضلاب های بی سر ، که دزدیده شده ، تا شاید ، فقر خود را مرهم باشند  و زمانی که دستگیر بشوند ، باید تاوان همه ی اختلاس های بی حساب جامعه را با آنها صاف کنند، سرنوشت  «ژان والژان  »  تداعی می شود ، تا باور کنم ، هنوز دوران فقر ژان والژانی سپری نشده است و باید گاه  برای قرصی نان یا سکه ای ، عمر برباد داد و «ژاورها »به جای جستجوی علت ، در پی نابودی معلول ها باشند.

هر روز یکی می آید و یکی می رود ، صاحب میزی عوض می شود و مزایا به عدالت بین میزنشین ها تقسیم می شود ، اما مشکلات مردم ، مانند همیشه ، پابرجا ، سرجای خودش نشسته و خیال رفتن ندارد.

این روزها وقتی با فقر مردم شهرم روبرو می شوم ،واژه ی «نفت » 
با دهن کجی و تمسخر به من نگاه می کند .

حق دارد ، خوزستانی باشی ؛ اما هر روز که پنجره را باز می کنی ، طعم غلیظ خاک را نفس بکشی ، به جایی برسی که تا طعم خاک را مزمزه نکنی ، باور نمی کنی که هنوز خوزستانی ی هستی .

پنجره را که باز می کنی ، بوی فقر مردم را استشمام  می کنی.

پنجره را که باز می کنی ، به جای نسیم صبح گاهی ، باید منتظر خبرهای بدی باشی که از راه می رسند.

دنیای وارونه که می گویند ، همین است .

در جایی زندگی کنی ، زیر پایت گنج باشد ، گنجی که نیاز به گنج یاب ندارد و سال ها است که به دست گنج جو ها رسیده است ؛ بهره ی خود را برده اند ، اما سهم مردم ، مانند همیشه به فراموشی سپرده شده است .

با خود می گویم ، شاید اگر به صدای گنج زیر پایم گوش کنم، زمزمه ی او را خواهم شنید  ، که می گوید :

نفت باشی، سیاه باشی ، از مویرگ های  زمین آبادی های دور و نزدیک بگذری ، به سرزمین های دوردست بروی ، آنجا را گرم کنی ، سبز کنی ، زندگی را جاری کنی ، اما ؛ مردم سرزمینم هنوز نتوانسته باشند ، از گنج خود بهره ای ببرد.

با خود فکر می کنم ، مگر مقصر نفت است ؟

یک روز معیار حیا معلوم بود ، امروز همه چیز وارونه شده است .

مردم خوزستان، مانند همیشه در صف آخر غنایم ایستاده اند ، البته در جنگ و شهادت و جانبازی ، همیشه باید در صف مقدم باشند . 

معادله ی چرایی این قضیه را شاید هیچ خوزستانی درک نکند و نتواند به جوابی قانع کننده برسد .
گاهی فکر می کنم ، شاید بزرگان فراموش کرده اند ، که مردم خوزستان چه سهم عظیمی از نفت دارند. 

 و گرنه چگونه هر روز گرد مرگ بر شهر پاشیده می شود ، فقر و بیچارگی به جز برای افراد معدودی ، عمومی می شود ، در فضایی متعفن و آلوده نفس می کشند  و  بسیار ظلم دیگر و  هر روز این بی عدالتی ها دیده می شود و می بینند ، وعده می دهند و موقع عمل دیده نمی شوند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار