شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۷۶۰۷
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۹
شوشان - ابراهیم مکوندی:

- نیک می‌دانیم که یکی از علل و عوامل اصلی و اساسی عقب ماندگی و عدم توسعه یافتگی در کشورهای جهان سوم و کمتر توسعه یافته، رواج ابتذال و انحطاط اخلاقی می باشد.

 مقوله ایی که رسانه های داخلی و خارجی، تبلیغات گسترده ایی ،خواسته یا ناخواسته بر آن دامن می زنند.!!!

و آن را با ظاهری دلفریب و جذاب ، به مردمان کم سواد جوامع معرفی می نمایند.!!!

و کم سوادی، عدم مطالعه ی کتب ارزشمند ،از علت های مبرهن ترویج ابتذال و انحطاط جوامع انسانی، بوده  هست و خواهد بود.

اکنون با ذکر چندین مثال، این مقوله ی مدنی و اجتماعی را برای خوانندگان ارجمندم، تبیین می نمایم:

- میلان کوندرا، در یکی از کتاب هایش، به پدیده ای اشاره می کند،
 به نام:

 « جذابیت انکار ناپذیر ابتذال 

 او معتقد است که همه ی انسان ها ،کمابیش، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دم دستی دارند! 

- مضامین مزخرف ونخ نما شده، ملودرام های اشک آور، حاشیه های زندگی هنرمندان و سلبریتی ها، و خلاصه، موضوعاتی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به سخره وبازی می گیرد.

 - در واقع، ابتذال از ریشه ی « بذل » کردن، به معنی: بذل توجه بر چیزی است که در ذات و اصل، ارزشی ندارد.! 

 - به طور مثال، شما اگر یک آفتابه را طلاکوبی کنید، کارِ مبتذلی کرده اید. 

- برای این که، آفتابه، آفتابه است حتی اگر از طلا باشد باز هم آفتابه است.

- ابتذال، در دنیا، طرفداران و پیروان  فراوانی دارد.

موسیقی های پرفروش ، فیلم های پرفروش ،محصولات پرفروش، از یک الگوی 
ثابت پیروی می کنند.

و معمولا ( به جز مواردی استثنا) از ارزش هنری برخوردار نیستند!!

- این گونه است که کتاب های سطحی و بی کیفیت مشتری ، خواننده و فروش خوبی دارد. ولی صادق چوبک، شریعتی، هدایت، جمال زاده،جلال آل احمد،نادر ابراهیمی، تولستوی،مارکز و ویکتور هوگو را نمی شناسند !

-  اصلا؛ لذت خواندن وداع با اسلحه ،آناکارنینا ،سوشون ، شوهر آهو خانم، همسایه ها و جای خالی سلوچ دولت آبادی 

را نچشیده اند.فیلم های هالیوودی اکشن و سورئال،  فروش و بیننده بسیاری دارد.

 - ولی، فیلم های برگمان،فرانک دارابونت،هیچکاک، زینه مان ، اسکورسیزی  و کاپولا  را کمتر کسی دیده است. و بسیاری از مردمان امروزی لذت تماشای فیلم های همچون پاپیون،ده فرمان، سه گانه های پدرخوانده، اسپارتاکوس،همشهری کین، دکتر ژیواگو و...

را نچشیده اند!!!
و دیالوگ های ماندگار فیلم های بی نظیری همچون مسیر سبز و..
را ادراک ننموده اند!!!

- و این گونه است می توانیم به جرات بگوییم: 
ابتذال همواره دو وجه دارد.

 ۱. کسانی که، آن را تولید می کنند.
۲. کسانی که، آن را مصرف می کنند.

 - و تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد. عرضه ی آن، در دنیا ادامه خواهد داشت.!!!

 -شاید برای مقابله با ابتذال، تنها راه، تربیت کردن سلیقه ی جامعه است.یعنی ، دیدگاه و نقطه نظر افراد جامعه را ارتقا ببخشیم.

یا در نگرش مردم جامعه نسبت به جهان پیرامون خویش، تحولی بنیادین و اساسی،ایجاد نماییم.

- واین کار، مثلِ آشنا کردن کسی که عمری به خوردن آب لجن عادت کرده با یک جرعه آب زلال می ماند. 

تا وقتی از آب چشمه نخورده است ،نمی توان از او انتظار داشت که ملاک درستی 
برای تعیین کیفیت آب داشته باشد.!!!

 - اما مسلم بدانید که بعد نوشیدن آن آب زلال و گوارا ،هرگز نخواهد توانست از آن آب لجن لذت ببرد .

- درست مثل وقتی که بعد از استفاده از یک کالای بنجل و فیک به شما یک کالای با کیفیت 
و درجه یک بدهند .

- بعد از آن، شما دیگر آن آدم سابق نیستید و تفاوتِ کالایِ بنجل ، با کالایِ باکیفیت. را با تمام وجود حس می کنید.

-فاخر ببينيم.فاخر بشنويم.فاخر بخوانيم
داستان ابتذال و روایت مولونا

- مثنوی، داستان ابتذال را هم به صورت حکایتی جذاب در دفتر چهارم، توضیح می دهد. آن جا که می‌گوید:

 - روزی، مرد دباغی، از بازار عطر فروشان، گذر می کرد. که ناگهان، بر زمین می افتد و بیهوش می شود. مردمان، دور او جمع شده و برای درمانش، تلاش می کنند.

اما افاقه نمی کند. گلاب و آب و عود و عنبر آوردند، اما مّرد بیهوش، از زمین بلند نشد که نشد.

- درمان ها، علاجی نداشت. برادرِ مّردِ بیهوش شده، ناگهان دریافت که برادرش، در بازار عطاران، از حال بی حال شده است. درد را دریافت و علاجش را ایضا. مرد بیهوش،‌ دباغ بود. پوست حیوانات را پاک می کرد، که از کثافات است.

مرد دباغِ بیهوش، مدام بوی سرگین را استمشام کرده بود. برادرش، کمی سرگی(فضولات حیوانی)  را برداشت و روانه بازار عطاران شد. و آن را جلوی بینی برادرش گرفت.و بلافاصله، او به هوش آمد.

- در حقیقت، این تمثیل مردمی است که به فرهنگ نازل،خو گرفته و از آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر، روی برگردانده اند!!!؛ تا جایی که آن ها را خسته‌کننده، سخت‌فهم و یا غیرسرگرم‌کننده می‌دانند. و از خواندن یک کتاب عالی، تماشای یک فیلم هنری و یا گوش‌دادن به یک موسیقی اصیل، نه تنها هشیار نمی‌شوند بلکه به بیهوشی عمیق رضایت می دهند!

- و جای بسی تاسف است که مردمان به اصطلاح باسواد امروزی ، هیچ گونه ارتباط و تعاملی با فرهنگ و هنر فاخر ندارند!!!

- و این مصداق آن مثل معروف است که می گوید: کسی که خواب است را می شود بیدار کرد، ولی آن کسی که خودش را به خواب زده است را به وجهی نمی توان بیدار کرد،!!!

- در پایان متذکر می گردم، و هشدار می دهم که اگر مردمان ما، همین رویه و خط و مشی را دنبال نمایند.

در آینده ایی نه چندان دور، تاوان سخت و جبران ناپذیری را خواهیم پرداخت.
و این ابتذالی که گریبان همگی ما را گرفته است و رهایم نمی کند!!!
هرچه بیشتر و بدتر، دامان ما را آلوده تر خواهد ساخت.

(از ماست که برماست).

- وقتی برای اصلاح خودمان و جهان پیرامون خویش، هیچ تلاشی نمی نماییم!!!

و نمی خواهیم در وجود خود و دیگران، تحولی بنیادین و اساسی ایجاد نمایبم‌.

آش همان آش است‌..!!!

و کاسه هم همان کاسه!!!

و این یعنی ابتذال...
این یعنی انحطاط...
و دیگر هیچ....
التماس تفکر...
ابراهیم مکوندی

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار