شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۷۹۷۰
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۰
اهواز را اگر بنویسی؛ ناگزیز از نوشتن نام‌هایی هستی که دیروزش را ربودند تا فردایی نباشد! کسانی که بر مسند مرادشان نشستند و...

شوشان - غلامرضاجعفری:

نگاه اول

زمان کار خودش را می‌کند، دیروز حالا گذشته، و حالای همین لحظه در حال تبدیل به گذشته است، در این میان آنچه باقی مانده، آنچه در اطرافمان چند دهه است تکان نخورده؛ شهری است که اهواز می نامیم.
 
واقعیت این است که بسیاری شنیده‌ایم اهواز شهر خاطره‌هاست؛ سنگواره‌ای از یادها! یعنی پس  پنجاه سال -بیش و کم-  اگر پایتان به اهواز برسد؛ به احتمالی قریب به یقین محل و مسکن و منطقه بودن و شدنتان را دست نخورده خواهید یافت!

بارها حکایت مسافرانی را شنیده‌ایم که نخستین گام‌شان به دروازه شهر  با سفری درون ذهنی همراه شده، و در اثر لوکیشن‌های آشنا و در پی هجوم و یورش نوستالژی سرشک‌شان ریخته.

مسافرانی که در آیینه، تغییر خود را می بینند اما با نگاه به اطراف؛ شهر یادها و کودکی‌ها در برابر چشم‌شان قد می‌کشد، مسافرانی که گذر کودکی و شاید جوانی و … خود را می بینند،همانی که هیولای زمان بلعیده اما شهر و خیابان و خانه ها و محله هایش را دستی نزده و تو گویی از یاد برده!

اهواز را اگر بنویسی؛ ناگزیز از نوشتن نام‌هایی هستی که دیروزش را ربودند تا فردایی نباشد! کسانی که بر مسند مرادشان نشستند و اهواز برای‌شان حتی به اندازه مرکبی ارزان، بهایی و ارجی نداشت.

همانانی که گاه از شهرها و برخی استانها به این شهر و سامانه‌های شهری و … پر کشیدند و در اثر معجزه‌هایی ملون سوار برج عاجی دلخواه شدند!

گمان کنید از شهری کوچک آمده باشید، به گمانه زنی‌تان ادامه دهید که در آن شهر کوچک به احتمالی کارمندی در گوشه ای دور افتاده بوده‌اید، آنوقت به یک بارگی به اهوازتان بیاورند و بگویند بفرمایید به این اتاق و دفتر و دستک و …! به گمانتان آیا نتیجه چنین معجزتی به توسعه اهواز منتهی می شود؟ و یا به چاق و چله شدن‌های بانکی و غیربانکی و … آدمهایی چنان!

نگارنده می‌داند در عصری که هستیم باور به حضور معجزه‌ها اندکی ثقیل و دشوار است، اما چه کسی می‌تواند چنان حرکت و انتقالی را بدون حضور عناصر شبه اسطوره‌ای تحلیل و توجیه کند؟ چگونه می‌توان کارمندی خرد را از شهری خردتر به اهوازی درندشت با هزاری گرفتاری و بیچارگی و پیچیدگی آورد و در دستش حکم ریاست و معاونت و … داد، آن هم بی توجه به دانش و کیاست و ...؟! و نتیجه چنین کنشی به جز قتل شهر مگر نتیجه‌ای خواهد داشت؟

البته شما بر نویسنده ببخشایید اگر نمی تواند نام قاتلان شهر را بنویسد، بر او خرده نگیرید اگر نمی تواند به جز با اشاره و کنایه و این لوس‌بازی‌های حرفه‌ای؛ نشانی صنعتگران سازمانی مرگ را در اهواز و حومه اش به مخاطب نشان دهد! اما مخاطب محترم بداند که این پنهان‌کاری‌ در نتیجه فقدان قوه شجاعت و جرات و از این قبیل صفات در نویسنده نیست که تا همین جا نیز نویسنده و دیگر اهل قلم اهوازی خون دلها خورده‌اند و بارها گفته و نوشته‌اند اما نتیجه اش … بگذارید نتیجه را با همین چند نقطه ناجی تمام کنیم.

در این میان اگر رشدی اتفاق افتاده چنین است که اهواز را از شورای صنعتی شده به صنعت شورا سازی رشد داده و امروزه اهواز در این صنعت نوین صاحب سبک و روشی منحصر به فرد است. آنچنان که نویسنده مستدعی است به منظور حفظ و نگهداشت این موروث گرانبها -صنعت شوراسازی- مهندسان محترم و خوشفکر نسبت به ثبت روش انحصاری خود اقدام کنند تا حقوق مولف و مهندس و کپی رایت موضوع  محفوظ بماند و البته در این میان چیزی هم نصیب اهواز شود، که در نهایت این روش مختص این شهر و مخصوص این سامان تولید شده.

عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی، بماند که هنوز حتی خردکی از آن همه معایب گفته نشد اما بگذارید به چیزی اشاره کنم، شورای کنونی بعد چند دوره توانست به نوعی هوای راکد مدیریت شهری را اندکی هم بزند!آوردن مدیری غیر بومی آن هم از سرزمین سپاهان در جای خود کنشی شجاعانه بود، و نگارنده راستش با شنیدن خبر چنین انتخابی حضور اندکی نسیم را امیدوار شد، که بی تعارف تجربه مدیریت شهری سپاهانی تجربه ای موفق و موثر بوده و نگارنده امید این را داشت که چنین انتخابی اگر هیچ تاثیری برای اهواز نداشته باشد حداقل چنان تجربه ای از مدیریت شهری را به سامانه بی سامان اهواز انتقال دهد و چنانکه می دانید آرزو داشتن چیز بدی نیست.

به هر روی نویسنده چنین امیدی داشت، اینکه تجربه سپاهانی بتواند اندکی شرر و شعف و امید تغییر را در اتمسفر شهری منتشر کند، البته هنوز امیدوار است، امیدوار باشد؟ که نشانه‌ها خبر از چنین نسیمی نمی‌دهند.

 خاصه که برخی خبرها روایتی از فهم معکوس ماجرا میدهند! اتفاقی که در اهواز بسیار روی داده و مدیران ارشد شهری بعد از عزل و برکناری و … متوجه می‌شوند که در تمام مدت زمامداری آنچه به نام گزارش و واقعیت و … به خوردشان داده‌اند مشتی واقعیت معکوس بوده، گزارشهایی که معلول را به جای علت می نشانند و …نقل است که یک کدام شهرداران دوره‌های گذشته پس دوسال و اندی مدیریت شهر و بعد استیضاح و عزل؛ متوجه می‌شود بسیاری از گزارشها و آمارها و ... وظیفه ای به جز پنهان کردن واقعیت نداشته، خاصه این واقعیت که فرایندهای فرسوده و سامانه‌های رنگ و لعاب دار هیچ کمکی به فهم درست موضوع نمی کنند که بدتر سدی در برابر چنین فهمی هستند.

حالا دوباره به اهواز نگاه کنید! نه ورودی شهرمان ورودی است، نه پارک‌ها شبیه پارکند، نه خیابان‌ها مثل همه خیابان‌های جهان، که گویی میدان نبردند، میدانی برای نبرد انسان با مرگ، با تصادف، با چاله هایی به قد چاه‌های مرگ. وهنوز تلخی مرگ بچه های کوچک‌مان در جویهای روباز در جانمان مانده.

این روایت ادامه خواهد داشت، مگر آنکه کاغذ و قلم نباشد!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار