شوشان - شاهپور زندی:
پیش درآمد
به شکلی کلی ، زمانی که افراد احساسات منفی را تجربه میکنند ،تلاش دارند که به روشی هم ؛ با آن کنار بیایند. گاهی اوقات افراد از انجام این کار، آگاه اند اما، در بسیاری موارد بدون آگاهی صورت می گیرد. مکانیزمهای دفاعی یا همان نظام ایمنی سلامت روانی ، در کاهش اضطراب و ترمیم تعادل و سلامت روان فرد و جامعه نقشی بایسته بازی می کنند.
جابجایی، یکی از مکانیزم های دفاعی رایج است که درجریان آن، فرد احساسات منفی خود را از منبعی که موجب آن شده، به فرد یا چیزی که کمتر تهدیدکننده است منتقل میکند.
تجربه ی خشم ، ذاتا مشکلی ندارد اما جابجایی خشم ؛ موجب رفع و کنار رفتن و یا حذف آن نخواهد شد.
این جابجایی، می تواند مانند شعله ای سرکش از شاخه و منبعی به تنه و منبعی دیگر رفته و آتش آن ، منبع و محیط اطرافش را به نابودی بکشد.
جابجایی خشم ، به ندرت می تواند پایانی خوش برای منبع و محیط داشته باشد ؛ همانگونه که در سالهای اخیر بسیار دیده شد که آتش سوزی های محیط زیست پیرامونمان اسیر و گرفتار آتش سوزیهای آگاهانه و یا غیر ارادی دیگران شده است.
دستکاری خشم آواره توسط افراد یا منابع و مراکزی که ابزار هدایت و شکل دادن رفتار شهروندان را در اختیار دارند ، به سمت منابعی که شایسته ی آتش ناشی از این خشم نیستند ؛ همواره هزینه ساز بوده است و این هزینه ها ، روزی به حساب آنان هم واریز خواهد شد.
قرار دادن مردم در برابرهم توسط دست اندرکاران و شکار احساسات و هیجانات آنها ، همواره به سویی که دلخواه آنان است نمی رود .
تجویز کاربردی
در کمتر از یکماه اخیر دو خبر که یکی اش از رسانه ملی و دیگری از فجازی بود ، به جامعه مخابره شد:
۱_ براثر پرتاب بلوکی سیمانی و برخورد آن به خودروی خانم معلمی ۴۰ ساله و تنها فرزند شهید یک خانواده در برگشت از محل کارش در اطراف تهران ، این معلم نگون بخت کشته شد.!
گفته شد که عامل این حادثه ، فردی کارتن خواب بود که هنوز انگیزه اش روشن نشده و پس از این اینکار همفرار کرد.
۲_ شبکه تهران در گفتگو با برخی اراذل و اوباش به جوانی دستگیره شده توسط پلیس که خودروهای گران را آتش می زد ، پرداخت .
جوان هم به راحتی می گوید که : چرا من نتوانم یکموتور بخرم و دیگران ، این ماشین های گران را می خرند!
دونمونهی بالا ، مصداقی از صدها و هزاران فردی اند که روزانه با خشم جابجا شده ی خود به منازل و افراد و حیوانات و ماشین های دیگران آسیب می زنند و از اینراه به آرامشی نسبی برای روان خود و پریشان حالی دیگران می رسند.
این عصبانیت نابجا و یا خشم جابجاشده و یا خشم بی جهت و یا عصیانگری آواره را به هر واژه ای که بنامیم ، نشانه ها و ردی برای آسیب شناسان و روان شناسان و کنشگران حوزه ی اجتماع اند .
زمانی که شهروندان به منابع آسیب رسان در ساحت های گوناگون زندگیٍ روزانه اشان ناتوانند و این منابع هزینه ساز و آسیب رسان هم متوجه ی آسیب های مدیریت شده و یا غیر ارادی خود به شهروندان نبوده و نیستند ، خشم انباشت شده ی خود را سرگردان و رها به سمت منابعی که شایسته ی اینخشم نیستند ؛ خالی می کنند.
گرانی های مهار نشده ای که همواره تجربه شده اند ، شکاف طبقاتی که روز به روز بیشتر می شود ، بالا رفتن سن ازدواج ، بی کاری ، رسانه های فراگیر اجتماعی و مشاهده ی تجربیات دیگران از زندگی ، مشکلات روانی و شخصیتی و روند افزایش آنها که از۲۵ درصد اختلالات شدید شخصیتی شهروندان حکایت دارد ، زنگ هشداری برای منابع و مراکز گوناگون مدیریت و حاکمیت است که اگر اهمالکاریٍ همواره شان را مدیریت نکنند ، گریبانگر خودشان هم خواهد شد .