شوشان - زمان بابادی شوراب:
(شرط بندی روی عبور از خیابان اصلی کارون-معبر)
بسمه تعالی
عبور کردن از خيابان اصلی حصيرآباد كه به اسم خيابان كارون معروف بوده و هست، در زمان اوج اعتراضات خیابانی بسیار سخت بود و هركسی نمی توانست از آن معبر عبور کند، اگر در هنگام تظاهرات، نیروی لباس نظامی(نه لباس شخصی، همه نیروی نظامی مستقر در محل لباس فورم میپوشیدند) کسی را میگرفتند با باتوم و مشت و لگد، حسابی از آن پذیرایی میکردند.
آن زمان من و دوستانم شیطنت های خاص خودمان را داشتیم، یک روز با هم شرط بندی كرديم که یک نفر باید در زمانهای پرحرارت و اوج تظاهرات از معبر عبور كند و کتک نخورد.
قرعه به نام من افتاد، همه دوستانم میگفتند که امروز كتک ها را خوردی و شرط را باختی(شرط هم روی یک جفت کفش کتانی سفید ته سبز چینی بود که برای بازی فوتبال خیلی عالی بودند)
نوجوانی من و نحوه برخورد نرم نیروی انتظامی با مردم، به من این جرئت را داده بود که اینکار را انجام بدهم.
البته هرکس را هم دستگیر می کردند، بعد از کتک و گذشت چند ساعت بازداشت، آزاد می کردند و این جرات را در من نیز بوجود آورده بود که اینکار ممکن است، منتها برای عملی کردن آن، می بایستی نقشه ای طرح میکردم.
من كه هم حرف آن را زده بودم و هم با آن سن کمِ نوجوانی برای خود غرور و ادعایی داشتم، مجبور به اين کار شدم.
خوشبختانه با وجود عبور از عرض خيابان کارون ( معبر) حد فاصل بین خيابان ۱ فرعی حصيرآباد به سمت خيابان ۹ آسيه آباد، كتک ها را نخوردم!
اما از يک ترفند(نیرنگ و حقه)استفاده كردم و یک بشکه بیست لیتری خالی نفت را در یک فرغون قرار داده و به بهانه خرید نفت(پخش فرآوردههای نفتی واقع در خزعلیه روبروی گاراژ مسافربری آبشناس قدیم)از معبر عبور كردم، آن زمان همه مناطق بجز منازل شرکتی، گاز لوله کشی نشده بود و برای گرم کردن خانه و پخت و پز از نفت سفید استفاده می شد
در هنگام عبور از آن معبر، یکی از درجه دارها با لحن تندی گفت بچه اینجا چه میكنی و كجا میروی؟گفتم نفت نداريم و میخواهم بروم نفت بخرم، گفت کوری مگر نمیبینی خیابان شلوغ است، چرا در ساعت مناسب نفت تهیه نکردید؟زود برو گمشو تا كتک نخوردی و من هم با عجله محل را ترک كردم.