شوشان - دکتر لفته منصوری :
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»[۱]
قرآن کریم نظامی معنایی میان واژگان بنیان نهاده که در آن مفاهیم را براساس جهانبینی خود تبیین و ارزشگذاری میکند. «فرح» یکی از مفاهیم قرآنی است که در ۲۲ آیه بهکار رفته است. محققان از دیدگاههای مختلف از جمله اخلاق، عرفان و روانشناسی به آن پرداختهاند. بررسی ریشهی فرح در قرآن نشان میدهد این واژه در بیشتر ۲۲ کاربردِ قرآنی، نکوهیده است. بخشی از آیه ۷۶ سوره قصص که در صدر این یادداشت آمده است و آیات دیگر نظیر: مواخذهی الهی هنگامی است که مردم فرح میورزند (انعام: ۴۴)؛ انسان از فرح به سبب نعمتهای دنیایی، نهی شده (حدید: ۲۳) و ... از این نگاه قرآنی پرده برمیدارد. این درحالی است که شادی احساس مثبتی است که زندگی را شیرین میکند. شیرین بودن شادی، تجربههای اجتنابناپذیر زندگی مثل ناکامی، ناامیدی و عاطفهی منفی را خنثی میکند و به ما کمک میکند تا سلامت روانی خود را حفظ کنیم. یکی از فواید شادی، آرام بخش بودن آن است.
شادی اشتیاق ما را به انجام فعالیتهای اجتماعی و لبخندهای شادی، تعامل اجتماعی را تسهیل میکند. بنابراین یکی دیگر از فواید ابراز شادی، چسب اجتماعی بودن آن است که روابط را بههم میچسباند.[۲] در پرتو شادی است که انسان میتواند خویش را بسازد و قلههای سلوک را چالاکانه بپیماید و در اجتماع، نقش سازندهی خود را ایفا کند. بدینترتیب، آیا قرآن مجید مخالف شادی است؟ آیا برای رفع این تناقض باید واژهها را مرتب تطهیر و تقبیح کنیم؟ یا آنقدر بر سر و روی آنها فشار آوریم که متناسب با خواست مترجم و مفسر درآیند و برآیند! در ادامه این یادداشت بدون آنکه وارد مباحث تفسیری که در تخصص صاحب این قلم نیست؛ از طریق علم معناشناسی به مفهوم شادی در قرآن خواهم پرداخت.
واژه شادی ۶۱ بار با ۱۱ کلمه و مشتقات اسمی، فعلی و وصفی در قرآن بهکار رفته است.[۳] قرآن کریم مفهوم شادی را با ۱۱ لفظ بیان نموده است. ۱. «فرح» بهمعنای احساس شادی و سبکی در قلب. ۲. «ضحک» یعنی خنده که این صفت وجه تمایز انسان و حیوان است. ۳. «بسم» مرتبه ضعیفی از خندیدن است که بدون صدا باشد. ۴. «مرح» در معنای شادی و نشاط بیش از حد آمده است. ۵. «بطر» بهمعنای شکافتن است و از آنجا که انسان سرمست، پرده تقوا را میشکافد، به شادی بسیار هم که انسان را به طغیان و سرکشی میکشاند، بطر گفته شده است. ۶. «فکه» که بهمعنای خوش نفس خندان آمده است. ۷. «سرّ» یعنی پوشیده و پنهان و «سرور» که از این ریشه گرفته شده و بر خوشحالی خالص قلب دلالت میکند. ۸. «نضر» درخشیدن و برق زدن چهره است که این حالت در اثر شادی حاصل میشود. ۹. «بشر» که استبشار از آن مشتق شده، حکایت از شادیای دارد که اثرش در پوست آشکار میگردد. ۱۰. «بهج» بهمعنای خوشرنگ و زیباست که فرد در اثر آن شادمان میگردد. ۱۱. «حبر» اثر نیک و زیباست و از آنجا که شادی نیز اثر نیکویی در وجود انسان میگذارد به آن «حبر» گفته شده است.[۴] در زبان فارسی در برابر این ۱۱ لغت، تنها از چند واژه مانند شادمانی، نشاط، خوشحالی، خرمی و امثال آن استفاده میشود که هرکدام تنها قسمت محدودی از معنای کلمات را در برمیگیرند. ازاینرو میتوان گفت که قرآن را بهخاطر داشتن محتوای بسیار والا و ارزشمند نمیتوان دقیقاً ترجمه کرد و ترجمهی آن نیازمند دقت، ظرافت و لطافت بسیار زیادی است.
در معناشناسی،، یک واژه با روابط همنشینی و جانشینی درون آن زبان ارتباط دارد. و هر جمله از تعدادی واحدهای زبانی ترکیب یافته که زنجیرهای خطی تشکیل میدهند و روابط همنشینی دارند؛ یعنی در کنار هم قرار گرفتهاند و با هم معنایی را میرسانند.[۵] بنابراین میتوان گفت که حوزههای معنایی هر واژه یکی بر اساس معنای واژه در فرهنگهای لغت و دیگری براساس قرار گرفتن در آیه و با توجه به کلمات همنشین تشکیل میشود و معنی اصلی هر کلمه، تنها معنای ابتدایی آن در لغت نیست.
«إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» جزء پایانی آیه ۷۶ سوره قصص هست که میفرماید: «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»[۶] و آیه ۷۷ سوره قصص «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»[۷]
از منظر علم معناشناسی از آنجایی که همنشین «الْفَرِحِينَ»، «إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ» و جانشینی «وَابْتَغِ ... الدَّارَ الْآخِرَةَ» و «وَأَحْسِنْ» قرار گرفته، معنای فرح ارزشگذاری منفی میشود. بنابراین نیازی نیست که واژه را تحت فشار قرار داده و از آن معنای مذمومی استخراج کنیم، همنشینان و جانشینان شادی در این آیه باعث و بانی ارزشگذاری منفی برای آن در آیه شریفه شدند.
خدامحوری از مهمترین معیارهای شادی و نشاط در قرآن دانسته شده است. از اینرو، خداوند در برخی آیات قرآن کریم، مومنان را به شادی دعوت فرموده و شادی مومنان بهفضل و لطف الهی، ممدوح قرآن دانسته شده است: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»[۸] [ای رسول خدا] به خلق بگو که شما باید منحصراً بهفضل و رحمت خدا شادمان شوید که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که برای خود اندوخته میکنید. این است که شادی پایدار در خدامحوری و بندگی خدا خلاصه میشود. چه بهجتزا و نشاطآور است که بندگان خدا در این ماه پر خیر و برکت از این میهمانی بهنحو شایسته استفاده کنند و خود را در برابر ذات باریتعالی سبکبال کنند.
اهواز – لفته منصوری
روز شنبه ۲۰ فروردینماه ۱۴۰۱
نقد و نظرهای این یادداشت را در کانال تلگرامی اینجانب با عنوان «لفته منصوری» به نشانی زیر بخوانید:
https://t.me/LaftehMansoori
پانوشت منابع و مآخذ :
[۱] - آیه ۷۶ سوره قصص. آیت الله مکارم شیرازی این آیهی شریفه، «شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!» ترجمه کردهاند.
[۲] - ریو، جان مارشال (۱۳۹۹)، انگیزش و هیجان، ترجمهی یحیی سیدمحمدی، چاپ هفتم، ص ۳۶۴.
[۳] - شفیعی رونیزی، املیلا (۱۳۹۲)، بررسی زبانشناختی واژگان شادی در قرآن کریم، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته تفسیر قرآن مجید، ایلام: دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، ص ۵.
[۴] - همان، صص ۸-۷.
[۵] - قائمینیا، علیرضا (۱۳۹۳)، بیولوژی نص؛ نشانهشناسی و تفسیر قرآن، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص ۵۳۳.
[۶] - ترجمهی آیتالله مکارم شیرازی: قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد!
[۷] - ترجمهی آیتالله مکارم شیرازی: و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!
[۸] - آیه ۵۸ سوره یونس.