انتظار می رود مسئولین امر و کارگزاران نظام از صدر تا ذیل باید همت کنند و مشکلات این قشر را همه جوره مرتفع نمایند تا قبل از آنکه خدای نکرده آستانه تحمل این قشر به پایان برسد و مشکلی ایجاد کنند.
شوشان - علی رحیمی فر / قسمت دوم :
چندی پیش مطلبی تحت عنوان اعتراض معلمان یک زنگ خطر است را نگاشتم و نکاتی را در خصوص اهمیت صدای معلمان نوشتم بسیاری از دوستان و همکاران عزیز از مطالعه آن استقبال کردند و موجب علاقه مندی و انگیزه مثبت بیشتر اینجانب گردیدند و دوستانی نیز هرچند اندک به بعضی از نکات انتقاد داشتند که پاسخ داده شد و دللائل کافی برای پاسخ به نقدشان ارائه گردید، درآن قسمت از نوشتار تعداد شهرهایی که درآنها صدای اعتراض فرهنگیان بلند شده بود قریب ۲۰ شهرستان بود اکنون خبرها حاکی از آن است که این تعداد افزایش یافته است و می رود تا سایر نقاط کشور را در بر گیرد ، اکنون این صدا به قم نیز رسیده است، قم از دیر باز مرکز حرکتهای انقلابی و اعتراضی بوده است زیرا پایتخت روحانیت کشور که روشنگران و علمای دینی هستند در آنجاست و امام خمینی نیز درسال ۱۳۴۲ اولین صدای اعتراضی آشکار و غرّای خود را از همانجا آغاز کرد که توسط حکومت وقت آن اعتراضات به شدت سرکوب گردید و تعدادی از طلبه ها و مردم عادی کشته و زخمی شدند ، اکنون صدای معلمان به آنجا نیز رسیده است!!!
راستی معلمان و بازنشستگان فرهنگی چه میخواهند؟ و چه میگویند ؟ و چرا این صدا نسبت به بقیه اقشار جامعه مهمتر و خطرناک تر است؟ معلمان کشور چهل سال از انقلاب اسلامی گذشته است، و تمام سختیها و کمبودها و محرومیت های زندگی را تجربه کرده و تحمل نموده اند و کمتر صدایشان بلند شده است زیرا خودشان از اولین کسانی بوده اند که در جهت پیروزی انقلاب گام بر داشته اند ، مبارزه کرده اند زندانی کشیده اند و شهید داده اند تا انقلاب به ثمر رسیده است، و بلافاصله که جنگ تحمیلی آغاز شد باز اولین مدافعان و رزمندگان و مجروحین و شهدا معلمان و دانش آموزان آنها بودند ، لذا برایشان سخت است که انقلابی را که خود در پیروزی آن نقش داشته اند اینک به آن پشت کنند و حرکاتی را انجام دهند که برخلاف آرمانها و اهداف اولیه انقلاب باشد ، در نتیجه حجب و حیا و اعتقاد آنها به انقلابی که خود بانی آن بوده اند باعث شده است که تا این لحظه علیه آرمانهای خود اقدامی نکنند . که البته این آستانه تحمل هم احتمالا حدی دارد ! و به نظر میرسد آرام آرام کاسه صبر درحال لبریز شدن است، و فشارهای اقتصادی و مادی و تورم کمر شکن و خصوصا وجود تبعیض آشکار در نظام حقوق و دستمزد آنها نسبت به اقشار همتراز خود و تبعیض در واگذاری امتیازات و امکانات مختلف رفاهی و شکل گیری طبقه های مختلف خاص رانت خواری و ویژه ، خصوصا آقازاده ها و ارباب زاده ها و همه اینها باعث شده است که صدای معلم نیز شنیده شود، اگرچه شاید در این شرایط خاص وحاد و بحرانی که کشور از هر نظر تحت فشارهای خارجی و داخلی است ممکن است هرگونه صدا و حرکت و اعتراض معلمان که قشر وسیعی از جامعه هستند و عقبه بسیار گسترده و سنگینی بنام دانش آموز و دانشجو را به دنبال دارند به صلاح نباشد و مشکل ساز گردد !! و چه بسا کشور را با خطر بزرگی که جمع کردن آن کار ساده ای نیست مواجه کند، اما اگر سردمدارن نظام به این مسئله توجه ویژه ننمایند خدای نکرده ممکن است کار به جاهای باریکتر و سخت تر بکشد که در آن صورت یقینا کشور با بحران های اجتماعی مواجه خواهد شد! معلمان به لحاظ تحصیلات آکادمیک و مدارک تحصیلی و حتی سطح علمی و تخصص بدون اغراق شاخص ترین و بارزترین قشر جامعه هستند و تاکنون خودشان هرگز چنین ادعایی نکرده اند ضمن اینکه تامین کننده نیروی انسانی متخصص و ماهر و فنی مورد نیاز تمام دستگاه های اجرایی کشور همین آموزش و پرورش و همین معلمان و همین دانشگاه ها و اساتید دانشگاه هستند!
جای تاسف بسیار دارد که وقتی صدای معلم و استاد به منظور مطالبات به حقش بلند میشود مسئولین بهانه اینکه تعدادشان زیاد است و نمیشود حقوق و امکانات این همه نیرو را تامین کرد را مطرح میکنند و به جرم زیاد بودن آمارشان باید مظلوم واقع شوند !!
آیا این منطق میتواند دلیلی برای ضایع کردن حقوق حقه یک قشر بسیار مؤثر و شاخص و تاثیر گذار در تمام اقتصاد و صنعت و علم و فرهنگ و هنر جامعه باشد !!! به کدامین گناه معلم باید نسبت به سایر اقشار همتراز خود از نظر علمی و تخصصی مظلوم واقع شود و حقش ضایع شود ، آنچه که امروز دل معلمان و بازنشستگان فرهنگی را به درد می آورد تبعیضی است که در نظام حقوقی و پرداختهای کشور مشاهده می شود !
سوال ما این است که آن مهندسی که به عنوان متخصص در امر تولید نفت و گاز و تولید صنعت و معدن و سایر بخشهای تولیدی کار میکند و گاهی حقوقش ۴ برابر یا بیشتر از یک معلم همتراز خود در تحصیلات و مدرک و رشته تحصیلی اوست در کجا و توسط چه کسانی این دانش و این تخصص و این توانایی را کسب کرده است که اینک به واسطه آن تخصص چنین حقوقی را دریافت میکند !!؟ جز معلم؟؟ معلمی که مادر تمام این آموزشها و تخصص ها و مهارتها بوده است باید به جرم زیاد بودن آمارش در فقر و محرومیت زندگی کند و شرمنده زن و فرزندان خود باشد این کدامین عدالت است!!!؟
نظر به آنچه که در این نوشتار عنوان شد معلمان و بازنشستگان فرهنگی که بهترین سالهای عمر خودرا صرف آموزش و پرورش نسلهای جوان این مملکت کردند و این همه متخصص و دانش آموخته تربیت نمودند انتظار می رود مسئولین امر و کارگزاران نظام از صدر تا ذیل باید همت کنند و مشکلات این قشر را همه جوره مرتفع نمایند تا قبل از آنکه خدای نکرده آستانه تحمل این قشر به پایان برسد و مشکلی ایجاد کنند.
به امید توجه ویژه تمام مسئولان نظام خصوصا رهبری معظم به مشکلات این بخش از جامعه.