شوشان - علی عبدالخانی :
اشاره: در راستای تهیه و تقدیم مطالب و سوژه های نسبتاً متفاوت و جدید، در اول دهه ی سوم اسفند ۱۴۰۰ مطلبی در ارتباط با روان پلیدان منتشر کردم که مورد توجه خوانندگان قرار گرفت. حداقل فایده ی مطلب مزبور آن بود که اگر بیمارانی از این نوع در محیط زندگی اجتماعی و شغلیمان وجود داشته باشند، آنها را بشناسیم و نوع تعامل خود با آنان را بر اساس این شناخت تنظیم کنیم. با این انگیزه آن مطلب را با مقداری تغییر، مجددا منتشر می کنیم:*
روان پلیدی که روانپزشکان به آن *” سایکوپت ”* می گویند از جمله بیماریهایی است که تعادل و روابط سالم اجتماعی - اداری را نشانه می رود. *متاسفانه از طریق روان پلیدان انگیزه فعالیت صادقانه و خدمت حرفه ای از کارکنان موسسات عمومی گرفته می شود.* شاید بتوان معادل عامیانه ی یک روان پلید را " خبیث " نامید.
اکثر نهاد پلیدانِ اداری *تصور می کنند که از سایر همکارانِ خود ارزشمندتر و نسبت به محلِ خدمت خود دلسوزتر هستند* که بدون شک چنین نیست و این تصور حداکثر یک توهم می تواند باشد.
رایج ترین حالتِ رفتاری این بیماران در محیطهای اداری توسل به شیوه های مختلف جهت تثبیت موقعیت خود و تخریب وجهه ی نیروهای سالم و شایسته با انگیزه ی تضعیف آنان و خارج کردنشان از گردونه ی رقابت و در نتیجه حفظ جایگاه و منافع فردی است.*
این قماش از آدمیان *نسبت به همکاران متخصص و مسئولیت پذیر خود بسیار حسود و کینه توز* بوده که دلیل آن در اکثر موارد تضاد منافع و عدم تبعیت کورکورانه آن نیروها از این بیماران است. عیب جویی از دیگران و ندیدنِ عیب خود از دیگر صفاتِ ناپسندِ خبیثان اداری به شمار می رود.
نهاد پلیدان که عمدتاً از وجود این بیماری در خود اطلاع ندارند، از اذیت و آزار و ایجاد محدودیت برای دیگران لذت می برند و روان آنها بواسطه ی این نوع رفتارهای غیراخلاقی به آرامش نسبی می رسد. خیلی جالب است بدانید که *بدجنسان و خبیث های اداری با عاطفه که صفتی فطری و انسانی است نیز بیگانه هستند، هرچند که ممکن است نقشِ یک انسان دوستدار، عاشق یا مهربان را برای گذر از حالتی و فقط برای مدتی کوتاه بازی کنند!.*
نکته ی جالبتر در مورد روان پلیدان آن است که این اشخاص *حتی اگر در موقعیت مناسبِ اداری قرار گرفته و از بهره مندیهای مختلف و شرایط مالی خوب نیز برخوردار باشند،* اما در زندگی شخصی و روابط فردی و اجتماعیشان، انسانهایی فوق العاده *عقده ای، ناکام و شکست خورده* محسوب می شوند.
یکی از بدترین صفات روان پلیدان یا سایکوپها، تمکین بدون چون و چرا نسبت به مقامات مافوق جهت انتفاع و بهره مندی از آنان، و *اتخاذ رفتار نامناسب و خبیثانه نسبت به زیرمجموعه است.* ممکن است چنین اشخاصی پشت سرِ پوشش یا ظاهرِ مناسب یا مدرک تحصیلی و مواردی از این قبیل پنهان بشوند اما حقیقت وجودی و *چهره ی واقعی آنها در چالشهای جدی که منافع اداری و مالیشان را در معرض خطر قرار می دهد، براحتی برملا و رسوا می شود.*
روانشناسان بر این باور هستند که این تیپ از آدمیان *با خصلتی به نام پشیمانی از یک عمل یا شرم از یک رفتارِ ناشایست فاصله ی بسیار دارند.*
همه ی روانشناسان بر اینکه سایکوپها انسانهایی متقلب و دروغگو هستند، اتفاق نظر دارند.
خبیثان اداری تخلفات و سوءاستفاده های مالی و اداری مجموعه تحت مدیریت خود را با تکیه بر پیش فرضهای باطلِ ذهنی خود توجیه می کنند و از این راه حتی به نوعی افتخار و حسِ رضایتمندی می رسند. *بعنوان یک مثال نگارنده سایکوپی را می شناسد که خباثت از سر و رویش می بارد و باصطلاح دست و پای سایر بدنهادان اداری را از پشت می بندد و همه مشخصه های این اختلال شخصیتی را در خود دارد اما به فضل بهره مندی ایشان از حلقه های ارتباطی و معادلات انتفاعی موجود، کماکان در عرض و طول موسسه ی مفروض می تازد و به تخریب سیستم و افرادِ غیرِ همراهِ با خود و کارشکنی در کارِ مخاطبان بیرونی ادامه می دهد.*
تصور اینکه چنین اشخاصی بخواهند در یک حوزه مدیریتی همچون مالی یا اداری به مدت ۱۵ یا ۲۰ سال دیگر به فعالیت بپردازد، از این جهت که چه بلایی بر سر آن حوزه می آید واقعاً تصوری رنج آور خواهد بود.
می دانیم که انسانهای خوب چنانچه در کسوت مدیریت قرار بگیرند، معمولاً از پرداخت و عطاء و تسهیلِ امور رفاهی در چارچوب موازین به زیرمجموعه حتی بیش از بهره مندی و دریافت خشنود می شوند، *حال آنکه روان پریشانِ پلیدفکر که منافع فردی خود را در جای دیگر جستجو می کنند اگر در جایگاه مدیریتی قرار بگیرند، از چیزی به اندازه ی منع و کاهش و محدود کردن دیگران لذت نمی برند.* روحِ مریض این مصادیق افزایندگی برای دیگران را برنمی تابد و وجودشان مملو از نقصان و کاهندگی است.
در بسیاری نظام های اداری، *مکانیزم هایی وجود دارد که این نوع اشخاص را شناسایی و محیط اداری را از لوث وجودشان پاک می کند.*
مبحثِ مربوط به *مریض احوالانِ خبیثِ اداری* بسیار پیچیده و مفصل است که نگارنده به همین مقدار از آن اکتفا می کند.
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱