شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۱۹۲
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۳
شوشان - دکتر یاور شاه‌ولی :
مانند هر روز دیگری این روز در حال گذر بود، اما قلم تدبیرگر وحی، بشر را تدبیری نو کرده بود.
آن روز ، آفتاب تازیانه های سوزناکش را روانه دلهای قافله ای در راه  می کرد تا از سردی و جمود هیچ بر دلشان نماند، دشت سوزان بود وپاها بر زمینِ گداخته طی راه می کرد تا هیچ کس این روز و خاطره اش را از یاد نبرد.
الله جل جلاله امین وحی خود را دستور داد که بر بنده و رسولش، سید افلاک و سرحلقه عشاق نازل شود تا به او ابلاع کند همین امروز و همین حالا ودر همین زمین تفتیده، وکنار این برکه ودر همین جمع عصاره نبوتش را به گوش حج گزاران لبریز از معنویت زیارت بیت الله و طواف ،منا ،عرفات  سعی بین صفا و مروه برساند.
به درستی این زمان پاک ترین 
ایام زندگی است و انسان مومن همه دلبستگی اش را در قربانگاه عشق سر بریده است .
شاید این بار شیطان درون انسان نافرمانی نکرده و آواز *ابی واستکبر* سر ندهد. 
عصاره نبوت ، جام غدیر،شراب عشق و سرمستی، اکمال دین واتمام نعمت، علی گونه شدن و علی وار زیستن همه چیز را تا انتهای هستی تضمین می نمود ، مگر نه اینچنین بود؟
جوانه ای که از ابتدای رسالت مصطفی(ص) بر تنه شجره طیبهِ کاشته شدهِ در سرزمین حجاز روئیده بود باید شکوفا می شد و پاکی و طراوت و عطر بویش به مشام توحیدیان می رسید ، در مسیر تاریخ جاری می شد و تا ابد سیراب کند انسان عجول و کنجکاو و حریص و را،  تا گوهر ناب وجودش را به پلشتی نیالاید.
رحمة للعالمین وشهریار عالم پیش از غدیر بارها این رویش عظیم را که باقرالعلوم(ع) آن را مصداق *نباّ العظیم* می داند به سرانگشت اشاره  نشان داده بود.
گفته‌اند به نقل از محمدبن جریرطبری عالم اهل سنت، این روایت را از پیامبر اسلام (ص) آنهم در آغاز نبوت که وقتی حضرتش در مجلسی از فرزندان عبدالمطلب پرسید کدامیک از شما مرا در امر دعوت به رسالت یاری می کند ، سکوت پاسخ او بود ،جز  قیام علی که کم سن و سال ترین آنها بود و بدون تردید، مطمئن و با اراده محکم و با ادب تمام فرمود: ای رسول خدا من تو را یاری می کنم .حاضران خندیدند ولی مبشر بزرگ و مشعل راه هدایت ، تکیه گاه عالم هستی دست علی را در دست گرفت و گفت:
*هذا اخی و وصیی و ولییی وخلیفتی فیکم ، فاسمعوا له و اطیعوا*
جان عالم بفدایت، ما به تو لبیک می گوئیم، دلت نگیرد و مویت پریشان  مباد :
*شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد*
*زنده‌ در گور غزل‌های فراوان باشد*
*نظم افلاک سراسیمه بهم خواهد ریخت* 
*نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد*
اما غدیر پایان قطعی و روایت ابدی و ماندگار از اشارات پیش‌گفته برای عالم هستی است.
ندا آمد، جبریل منادی، کلام حق را در گوش *جان هستی
وتازنده براق در رواق وحدانیت* ترنم کرد *یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک*
عطر این آهنگ موزون و با صلابت وتمام کننده در صحرا پیچید تا تاریخ و سرنوشت بشر در آنجا ودر طول هستی رقم بخورد.
و محمد چنین کرد که رب العالمین دستورش داده بود. در میانه را دستور داد تا همه جمع شوند، منبری بپا شد وبر بالای آن ایستاده تعهدنامه ای بس عجیب از جماعت گرفت:
آیا گواهی نمی دهید که الله پروردگار شماست؟ آیا گواهی نمی دهید که خدا و رسولش بر شما سزاوارتر ند و اینکه خداو رسولش مولای شمایند ؟
پس از آنکه جماعت تصدیق کردند،فرمود : *من کنت مولاه فهذا علی مولا*
مهر تایید خورد این ابلاغ رسالت و این تعهد سنگینی که تا ابد بر گردن بشریت آویخته است. امین وحی از طرف قادر سبحان و خالق کائنات مهر تایید زد این پیمان را:
*الیوم اکملت لکم دینکم و...*
این حج آخر آغاز زیبایی بر استمرار نبوت در قالب امامت بود.
همه شنيدند ولی افسوس که *همه نفهمیدند*.
این صدای وجدان انسان ها در طول و عرض تاریخ است ،ای  بشر مغرور ،متوهمِ متکبرِ جاهل با خودت و سرنوشتت چه کردی؟
امروزت را ببین به چنگال گرگان و کفتارانی گرفتاری که همه هستی ات را به یغما برده است، نه نه منظورم داشته های مادی ات نیست، شخصیت،امید،عقل،وقار،
بندگی،پاکی ونجابت وعظمتت را و در یک کلام زینت *اشرف مخلوقات* بودنت را ...
اما هنوز روزنه امیدی هست،حقیقت همیشه نورانی است، خداوند هستی ذخیره ای نگه داشته است،  *ای تک سواربیابان حجاز،ای وارث همه ستمهای بر بشر رفته وخونهای به ناحق ریخته*
ای سلاله پاک محمد وعلی و فاطمه انتظار گلوی ما را فشرده است، دل‌مان مملو از درد است، *به اذن آلله* از پرده غیبت بیرون آی واز چشمه غدیر زلال آبی مصفا بر لب خشکیده وستم زده انسان امروز بچشان *ای مهدی شیعه و ای بقیه‌الله

جمعه ۲۴ تیر ۱۴۰۱ 
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار