شوشان - دکتر حسن دادخواه :
بی گمان دانش و علم مدیریت پیشرفته دربردارنده توصیه ها و پیشنهادهای مفیدی برای سودمند کردن فرآیندهای مدیریتی در سازمان هاست. این فرآیندها، در مراحل تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرایی با هدف به نتیجه رسیدن و سودآور بودن کوشش ها، طراحی شده است.
مقصود از سازمان، مجموعه هایی است که با هدف ویژه و با سرمایه های محدود تشکیل شده است تا در مدتی محدود و با بهره گیری از سرمایه ها، به اهداف سازمانی برسد.
بزرگترین سازمان، وجود یک ملت و دولت و با جمعیت میلیونی از شهروندان است که قرار است بر اساس قانون کشوری و تعامل با جهان به اهداف خود برسد.
در این سازمان بزرگ، همان توصیه های علم و دانش مدیریت پیشرفته، ساری و جاری و قابل استفاده است.
فرآیندهای سازمان بزرگ دولت و ملت باید چنان روان و ساده و استوار باشد که بدون هدر دادن انرژی و توان مدیران، ضمن بهره گیری از سرمایه ها، در کوتاه ترین مدت، ملت را به مقصود و آرمان ها و اهداف تعیین شده برساند.
برای نمونه می توان یک سازمان کوچک در این سازمان بزرگ و فرآیندها و دشواری های رسیدن به اجرا را در آن مورد واکاوی قرار داد.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری از سوی رییس جمهور برای گرفتن رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی معرفی می گردد. چنان چه رای اعتماد بدست آورد باید روسای دانشگاه ها را به شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تایید، معرفی کند. برنامه های کلان وزارت نیز باید به تایید کمیسیون آموزش عالی مجلس شورای اسلامی برسد.
با شروع کار وزیر، لزوم تعامل ایشان با سازمان برنامه و بودجه برای تامین بودجه آغاز می شود. از سوی دیگر، شورای عالی عتف، به عنوان یک نهاد بالادستی بر عملکرد این وزارت هم تعیین تکلیف می کند و هم در کنار شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس بر وزارت عتف نظارت می کنند و قانونگذاری می کنند.
تعامل با معاونت علمی ریاست جمهوری در حوزه فناوری و تعامل با نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگی و تعامل با چند دستگاه دیگر در حوزه آموزشی و تعامل با نهادهای سیاسی و فرهنگی در حوزه دانشجویی و ده ها مورد دیگر که عملا فرآیندهای تصمیم گیری و تصمیم سازی و اجرایی در همه حوزه های زیر نظر و اختیار وزیر. عتف را با محدودیت و تهدید و چالش روبرو می کند.
این فرایندها، چه بسا در دیگر وزارتخانه ها ساری و جاری باشد. به زبان دیگر، همه دستگاه های اجرایی در کشورمان، به لحاظ افقی و عمودی، از بالا و از کناره ها، در محدودیت تصمیم گیری، سیاستگذاری و اجرایی قرار گرفته و عملا همه مدیران در گردابی از نظارت ها و تاثیرات رسمی و غیر رسمی درون و بیرون از سازمان گرفتار شده اند.
در بهترین شکل، اگر وزیری برای سازمان زیر نظر خود، پنج برنامه اصلی تعریف کند و همه کوشش خود و معاونان و مدیران ستادی را به سوی آن اهداف تنظیم کند، با انبوهی از امر و نهی ها و محدودیت ها و اسنادها روبرو می شود که هر یک، جز خنثی کردن کوشش ها و هدر دادن وقت و انرژی مدیریتی، هیچ سودی در پی ندارد.
به نظر می رسد یکی از دلایل ناکامی دستگاه ها و وزیران و مقامات عالی کشوری در اجرای برنامه های خویش، نبودن سیستم و فرایندهای آسان و سودبخش در حوزه نظام مدیریتی کلان و خرد کشوری است.
افزون بر این رنج، روش های خودساخته ی دیگر موجب شده است تا مدیران دچار فرسودگی روحی و روانی شوند
متاسفانه تاکنون تذکرات و نقد دلسوزان در این زمینه ها، در پای جدال ها و بدگمانی های سیاسی و لجبازی های شخصی، مورد اهتمام قرار نگرفته است.
برای نمونه سفرهای هفتگی هیات دولت به استان ها، از جمله همان روش های خودساخته ای است که بر رنج ایستایی و کندی فرآیندهای کلی تصمیم گیری و اجرایی افزوده است. وزیران و حتی شخص ریاست جمهور و معاونان ایشان و مدیران و کارشناسان دستگاه ها و وزارتخانه ها، ضمن آنکه باید برنامه های مصوب کشوری را بر اساس بودجه مصوب مجلس پیگیری کنند و ذهن و ضمیر خویش را بر سیاست های کلان متمرکز کنند، هر هفته باید برنامه های استانی را نیز با حضور فیزیکی خویش در اقصا نقاط کشور مورد پایش قرار دهند.
مطالعه گزارش ها، چاره اندیشی کلان، پایش نقاط ضعف برنامه ها در مرحله اجرایی در کنار بررسی تحولات جهانی و اصلاح سیستم ها، کاری بسیار دشواری است که حتی از مدیران شایسته و با تجربه و کاردان هم برنمی آید.