شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
در توئیتر وئدیویی را دیدم که آقای رائفی پور در مورد همین مطلب که عنوان این نوشتار است بطور خلاصه اظهار نموده بود که نگارنده برخود لازم دانسته برای تنویر افکار عمومی یک سری آگاهی های سیاسی را برای کاربران فضای مجازی ارائه نمایم.
البته در دنیای امروزی گرایشات سیاسی __اجتماعی متنوعی وجود دارد مثلا، نیچه، از آنها بعنوان استثنائات غیرمرسوم و مارکس همواره از زائده های تفکری یاد می کردند که بودن و نبودن شان تاثیری در تحولات تاریخی نمی گذارند.
بدین معنی، که این گرایشات حامل تحول و موجب تغییر نظامات سیاسی _ اجتماعی نمی شوند و نقش کاتالیزوری در شتاب و یا رکود تحولات ناشی از انقلاب را دارند.
علی ایحال، اول انقلاب بعضی از افراد مذهبی اعم از روحانی و متشرعین اهل مسجد، بازار و ادارات دولتی به هیچوجه خواهان انقلاب، تغییر و دخالت دین و مقدسات در امر سیاسی نبودند و دلایل خود را با زبان، ادبیات و دلایل مختلفی چون تعطیلی حکومت دینی در عصر غیبت و یا آلوده نشدن دین به مبتلات سیاست بیان می کردند من جمله انجمن حجتیه که این گرایشات غیرانقلابی را با کلید واژه های اجتهادی و از پایگاه حوزه و تشیع بیان می کردند.
ولی پابرهنگان، اقشار متضرر از وضع موجود، دانشجویان، هنرمندان و دیگر طبقات تحول خواه که جویای عدالت بودند اعم از مذهبی غیرمذهبی بشدت از انقلاب و برچیدن رژیم سلطنتی آن هم بصورت قهرآمیز پشتیبانی می کردند.
همین انگیزه سبب شد که انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به شکل حداکثری شکل بگیرد که این عارضه، نخست موجب ترس و هراس رجال سیاسی ملی _ مذهبی های نزدیک به امام خمینی ره بگردد که در همان وقت مرحوم مهندس بازرگان گفته بود ما دنبال باران رحمت الهی بودیم اما متاسفانه دچار سیلاب ویرانگر شدیم(نقل به مضمون) اما روحانیون و مذهبیون انقلابی خلاف نظر بازرگان با حرارت بالای انقلابی و هیجان زده می گفتند ما به انرژی این سیل ویرانگر نیاز داریم تا کاخ طاغوت و طاغوتیان زمانه، چه در داخل ، چه شرقی و چه غربی را ویران کند تا پرچم نهضت را بدست صاحب اصلی اش بدهیم.(نقل به مضمون)
القصه، ملی_ مذهبی ها و دیگر گروه های سیاسی غیر مذهبی اعم از الحادی و التقاطی که طالب انقلاب بودند و در سرنگونی شاه نیز نقش داشتند، نسبت به این تفکرات آرماگدونی مذهبی (آخرالزمانی)از انقلاب ۵۷ ناراضی و بیمناک شدند و این گرایش سیاسی را نوعی انحصارطلبی و سواستفاده از انقلاب یکدست مردمی تلقی نمودند و سبب گردید تا موضعگیری های جدیدی بعد از انقلاب در شکستن وحدت مردمی از این ایدئولوژی نوظهور شکل بگیرد.
حالیه امروز می بینیم در واکنش به دنباله ی این تعارض، اختلافات ناشی از آن حتی بین دو جناح درون انقلاب اسلامی نیز کشیده شده است به گونه ای که طیف های زیادی از اصلاح طلبان در همراهی با آن پروژه با مخالفان نظام جمهوری اسلامی مرز بندی نکرده اند و همچنین اعتقادی ندارند که انرژی انقلاب مردمی صرف آن ایدئولوژی شود و بعضا، جناح حاکم را متهم به استفاده ابزاری از آن شعارهای حداکثری به قصد انحصار و حذف ذیحقان درون انقلاب می کنند. در حالیکه انرژی حاصله از انقلاب بصورت سیلاب ریشه ی ملت و کشور را از بیخ و بن کنده است.
ولی وفاداران به خط امامین انقلاب، آن اصلاح طلبان را استحاله شده، اشرافی و غربگرا معرفی می نمایند که از سبک زندگی مومنانه و آرمان های مهدویت گرای شیعی خود دست کشیدند و امروز خود نماد طاغوت شدند.
آری، پیروان واقعی امامین انقلاب از مطالبات آرماگدونی (آخرالزمانی ) خود با تاسی از فرهنگ جهادی عاشورایی پیوسته دفاع می کنند و معتقدند که اگر نبود آن تفکرات انقلابی، ایران بعد از انقلاب هرگز نمی توانست از شر آن تهدید همیشگی، یعنی، حکام شرور بعثی متخاصم و متجاوز عراق با آن ارتش قوی خلاص شود و یا اگر نبود آن مقاومت حداکثری امامین انقلاب، ایران در بحبوحه ی ظهور داعش مبتنی بر راه اندازی جنگ های نیابتی، هرگز نمی توانست استقلال و تمامیت ارضی خود را نیل بر قدرت بازدارندگی نظامی با لحاظ کسر هژمون از شیطان بزرگ یعنی آمریکای جهانخوار در منطقه حفظ نماید .
اکنون به نظر می رسد که اقای رائفی پور باید توضیح دهند که وی چگونه می تواند از مذهبیون انقلابی و انقلابیون غیر مذهبی که در حفظ نظام جمهوری اسلامی کوشا هستند در آینده حمایت فکری بنماید.