شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
در چند روز گذشته لابد شاهد افتتاح نمایشگاه هفته دولت بودهاید، اگر در خبرها ندیده و نخواندهاید از میدان منتهی به گیجگاه اهواز، همان فلکه پل سوم شاید بعداز ظهری گذشته باشید و در آنجا خیل آدمها و خودروها را در سمت و سوی نمایشگاه بین المللی اهواز دیدهاید که هفته دولت است و یکی از آداب مهم این هفته حضور کلیه سازمانها و شرکتها و دانشگاهها و … است و به گمانی اگر کم آوردند حتی مهدکودکها را غرفه میدهند و به عنوان عملکرد یک سازمان و رفیقی رئیس در مخ مردم حقنه میکنند!
این وسط برخی سازمانها عین بچه زرنگها هر ساله حاضرند و هر ساله کلی گزارش عملکرد و تابلو و شیرینی و گاه شکری هم توزیع میکنند و گاهی هم ادارهای یا شرکتی عین آدمهای گیج میآیند و میروند تا سال دیگر! و البته با تغییر مدیر و آمدن کسی دیگر باز هم با گیجی و گنگی و منگی طول و عرض نمایشگاه را طی کرده و همین دیگر؛ بس است این همه عملکرد!
االبته بودن برخی جاها انگار برای تعجب مردم است، بالاخره تعجب گرفتن از مردم خودش نوعی فعالیت تلقی میشود، عین حضور دانشگاه علوم پزشکی!
حالا یک نفر بپرسد دانشگاه علوم پزشکی قرار است وسط این نمایشگاه یعنی دولت چه کند؟ بعد هم اگر کسی پرسید چرا همه چیز باسمه ای و بی معناست؟ مطمئنا احدی پاسخش نخواهد داد، مطمئن باشید.
تهی شدن از معنا آنچنان در روزگارمان عادی شده که رییس دانشگاهی تخصصی در نمایشگاهی بی ربط به صرف دستوری از ردهای بالاتر باید حاضر شود، آن وقت رییس تازهکار را عدهای دوره بگیرند و هی بپرسند تا تپقی بزند و … در آخر آخش دربیاید.
اما آدم که رییس دانشگاه علوم پزشکی نمی شود تا در برابر گروه آدمهای پرسشگر قرار بگیرد، گروهی که از همه چیز می پرسند الا از چیز مربوط!
پس ایشان باید کجا حاضر میشد؟ البته باید در برابر دانش پژوهان حوزه علم پزشکی و پیراپزشکی قرار میگرفت، باید خبرنگاران مسلط به موضوعات بهداشتی در برابر ایشان مینشستند، جنس پرسشها باید از این دسته میبود، اینکه چرا بیمارستانها اینقدر به پلشتی آلودهاند، و متاسفانه خصوصی و دولتی ندارد.
باید می پرسیدند که آقای دکتر چرا دانشگاه جندی شاپور در میان دانشگاههای پزشکی سطح پایینی دارد و طبیعی است که این سطح پایین در نوع درمان و مدیریت بهداشت مردم خوزستان خودش را به شکل فاجعهای هر روزه نشان بدهد.
باید کسی از او میپرسید فاصله تماس با اورژانس و رسیدن به بیمار چرا در این استان باری به هر جهتی است و آدم هایی یحتمل به دلیل دقایقی تاخیر جامه جان وانهادند و خانه و خانواده ای سیاه پوش شدند.
باید کسی از او میپرسید این جانواران موذی تا کجا قرار است با شیطنتشان خانه خرابمان کنند؟
باید کسی میپرسید در موضوع حقوق بیمار خاصه در بیمارستانها چه اقدامات موثر و زیرساختی و آموزشی انجام شده و چرا بیمار و خانواده گرفتارش مبتلا به رفتار برخی پرسنل تندخو و حتی گاه پزشکانی خشن میشوند و کسی صدایشان را نمیشنود و بسیاری پرسشهای تخصصی دیگر.
اما چنین نبود و گویا دغدغه حاضران بیشتر در اطراف انتصابها و سمتها میچرخید!
در این میان مطمئنا چنین مدیرانی خوشند، خوشند که در برابر پرسشهای اصلی و اصل پرسشگران قرار نمیگیرند و گرنه ... و گرنه هیچ !
اتفاقی نمیافتد و باز هم اورژانس دیر میرسد و باز هم پدری به خانه باز نمیگردد و باز هم در نیمههای شب، شهر ملک طلق جانوران موذی است و باز هم فاضلاب عین دیوی خونخوار بچهها را میبلعد و باز هم در بیمارستانها غلغله است، در قشقرق آفتاب داغ و رفتار سوزان برخی آدمها تا جماعتی رئیس بمانند و برای جماعتی دیگر حکم معاون و مشاور و … توزیع کنند عین توزیع گوشت قربانی، گوشت بیمار!