شوشان - مهری کیانوش راد :
به خشم گفتند:
دشمنان نامت را به زشتی یاد می کند ، اجازه ی مجازات می خواهیم.
گفت:
آنان، آن گفتند که دیدند و باور کردند.
یاران به تحیر نگاه کردند.
گفت :
شما نیز آن باور کردید، که دیدید.
این سرنوشت هزار چهره ی انسان است .
اگر روزی از زبان کسی مدح انسانی را شنیدید و از زبان دیگری فسق و فجور او را ، حیرت زده نباشید . هر کس از زاویه ی نگاه خود بازگو کننده ی واقعیتی است که خود دیده و باور کرده است.
آن واقعیت می تواند ناشی از یک لحظه ی تکرار ناشدنی حادثه ای انسانی باشد.
چه بسیار لحظه های خشم آنی که از انسان، دیو می سازد و در آن لحظه تو او را می بینی و آرامش بعد از دیوانگی بر تو پنهان می ماند و بالعکس.
چه بسیار پندارها که نادرست است ،
پندار آن کس که مدح می گوید و پندار آن کس که نکوهش می کند.
رفتار آدمی در هر لحظه دستخوشِ هزار عامل و علت است.
گاه در قبض است ، گاه در بسط .
درون انسان سرشار از تجارب کهنه و نو است.
سرشار از گره های کور که در درون انسان، در لایه های هزار توی انسان دفن و گاه با کوچکترین جرقه، شعله بالا می گیرد و چهره ای دیگرگون از انسان را به نمایش می گذارد.
انسان با تجارب خود با دیگران روبرو می شود .
تجربه ی خوش ، لبخند بر چهره می آورد ، باغی پر از طراوت و دوستی.
تجربه ی کینه ، اخم بر پیشانی او می اندازد، جهنمی سوزان و دورکننده.
انسان مجموعه ی همه ی رفتارهای مهرآلود و
رفتارهای خشن و دورکننده است.
همه ی زشتی ها از دید کسی که با خاطری خوش ارتباط برقرار کرده است ، پنهان می ماند.
همه ی زیبایی ها از نگاه کسی که با خاطری مملو از تلخیِ رابطه و گره های کور برپیشانی ، مواجه شده است ، پنهان می ماند.
انسان هزار چهره دارد و با هر چهره ، هزار تجلی .
تعدد چهره و تجلی ، نه از روی نفاق است و نه دام دوست و نه چماق بر دشمن.
همه ی این چهره ها ، نقاب از آسیب پذیری انسانی انسان بر می دارد ، تا بگوید :
منِ انسان حاصل موقعیت و شرایط هستم.
منِ انسان معجونی از خطا و آزمون هستم.
منِ انسان نه مطلق هستم و نه بی عیب.
انسان، انسان است، نوسانی از احسن التقویم تا اسفل السافلین .
اگر هرکس جز این اندیشه کند و تصوری جز این داشته باشد، جز خطا درو نخواهد کرد.
اولین قدم را به سوی خود برداشتن ، خود را دیدن ، خود را آزمودن باعث می شود ، تصویری واقعی تر از خود و دیگران داشته باشیم .
تصور خطاهای خود ، قدرت بخشندگی را به انسان می بخشد، تا بتواند آسان از خود و دیگران بگذرد، تا بتواند در هرلحظه برخاستن را تجربه کند، زیرا آگاه می شود که همه ی انسان ها به مانند او ، موجوداتی ضعیف و گرفتار دام بلا هستند.
اگر شفقت بر خود را می خواهیم ، باید شفقت بر دیگران را تجربه کنیم.
این بار هنگامی که به آینه نگاه می کنیم ، دقت کنیم و با خود صادق باشیم تا بدانیم ،
کدام چهره ، چهره ی واقعی ماست.
شاید هر کدام از ما، معدل همه ی چهره هایی باشیم که در آینه ی قلب و ذهن دیگران انعکاس یافته است.
اما معدل وجود ما کجاست؟
شخصیت بارز ما را ، کدام رفتار ما ، شاخص کرده است؟
چون بخواهیم معدل وجودی خود را دریابیم ، خوب است به لحظه های نامتعارف زندگی خود نظر کنیم .
نظری برخاسته از اندیشه ، نظری که درد دانستن مقصد آن باشد ،
نظری که شفقت بر خود را طلب می کند ، نظر انسانی به انسان دیگر که می خواهد عیوب پنهان او را دریابد.
با چشم نقاد خود ، خود را نگریستن ، هنری والاست که کمتر کسی از آن برخوردار است.
چون با چشم نقاد، بر خود بنگریم ، ماننده ی کسی هستیم که تیغ را بر جسم دشمن دنی فرو کنیم.
با چشم نقاد بر خود نگریستن ، تخریب می کند و می سازد.
اگر شهامت رودر رویی با خود را داریم ، سفری فرخنده آغاز شده است.
حالا می توانیم معدل رفتاری ، نقطه ثقل رفتاری خود را دریابیم.
ما آن هستیم ، که در نامتعارف ترین لحظه های زندگی خود ظاهر می شویم.
لحظات نامتعارف ، صداقت انسان ، گفته ها و اعتقادات او را آشکار خواهد کرد.
انسان شگفت موجودی است ، گاه از خود نیز ، رخ نهان می کند .
ما رخ نهان نکنیم ، تا به صداقت با خود و جهان باشیم.
بگذار آینه باشیم ، آینه ای بی زنگار برای خود ، تا در خود، خود را ببینیم و از خودپرستی رها و عاشق اصلاح خودی باشیم که آینه به صداقت نشان داده است.
انسان
آینه است
آینه ی خود و دیگران.
خاصیت آینگی هرکس ، به اندازه ی صداقت او با خود و دیگران است.