منطقه ای با خانه هایی که از در و دیوار و مردمش صمیمیت تراوش و الان چند سالی است به «شهرلک لک ها» مشهور!
نقوش و تندیس این پرنده ی زیبا در جای ، جای روستا خودنمایی میکرد و به نوعی به نماد آن محله تبدیل شده بود، وقتی با یکی از اهالی هم صحبت شدم طوری، از لک، لک حرف میزد که گمان میبردی، در خصوص یکی از بزرگان شهر مشغول توضیح است.
شوشان - دکتر فاضل خمیسی :
در مسیر برگشت ، گذرم به «دره تفی» افتاد، روستایی در ۱۵ کیلومتری مریوان از توابع استان کردستان .
منطقه ای با خانه هایی که از در و دیوار و مردمش صمیمیت تراوش و الان چند سالی است به «شهرلک لک ها» مشهور!
نقوش و تندیس این پرنده ی زیبا در جای ، جای روستا خودنمایی میکرد و به نوعی به نماد آن محله تبدیل شده بود، وقتی با یکی از اهالی هم صحبت شدم طوری، از لک، لک حرف میزد که گمان میبردی، در خصوص یکی از بزرگان شهر مشغول توضیح است.
گویا در گذشته بدلیل شکار کبک و سایر پرندگان مهاجر و بی نصیب نشدن لک لک ها از این ساچمه و شلیک ها حضور این پرنده در روستا به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید ، اما با حضور و دلسوزی و مهربانی مردی از دیار خوبان بنام «کاک محمد» و همت جمعی و فرهنگ سازی برای اینکه آن روستا مأمن «لک لک ها» شود جنبشی راه افتاده و اقداماتی از قبیل ، ترمیم و آشیانه سازی وآموزش همزیستی و توجیه کودکان،باعث
آشتی دوباره شده ، بطوریکه سال به سال برجمعیت لک لک ها افزون و حالا حضورشان به صدها قطعه رسیده و «دره تفی» به شهر لک لک ها در تمام کشور و حتی جهان تبدیل شده است ، خوشبختانه بدلیل همین معروفیت مثبت گرایانه و حضور گردشگران خارجی و داخلی رونق کسب و کار در این روستا نیز شکل گرفته و اقتصاد آن رشد کرده بطوریکه قیمت خانه های دره تفی از خانه های روستاهای همجوار ارزش بیشتری پیدا میکنند.
در این راستا دهیاری روستا نیز با دیوار نوشته مردم را برای آماده شدن و پذیرایی از لک لک ها از بهمن ماه هر سال خبردار و یک بسیج عمومی رفتارگرا را در این خصوص راه انداخته و با کمک مردم آشیانه ها روی تیرهای برق و حتی بالای پشت بامها توسط مردم نگهداری و حتی ترمیم و آماده سازی میشود.
«بیان» در توضیحاتی که میداد، به این اشاره داشت که : « لک لک ها محبت را میفهمند و خبر اتفاقات را به همدیگر اطلاع میدهند» و بخاطر این درک مهربانی است که لک لک ها دوباره با «دره تفی» آشتی و حتی زودتر از موقع و زمان پیش بینی شده به این منطقه کوچ میکنند ، انگار که آنها هم برای برگشت به «شهرِمهربانی» عجول شده اند!!
خلاصه با کلی تأمل و مکث از موضوع، با «بیان» و «دره تفی» خداحافظی کرده در مسیر خوزستان به راه افتادیم ...
این جمله را که لک لک ها محبت را میفهمند و گذشته را فراموش میکنند ذهنم را در تمام راه مشغول خود کرده بود، ای کاش به جای اینکه در برخورد با مردم و سختگیریهای بیمورد با آنها مهربانتر برخورد میکردیم شاید دیگر نیازی نبود با پدیده ی خروج مغزها مواجه و برای آنها بهانه تراشی کنیم و یا شاید به جای جستجوی « کمال گرایی در خویشتن» آنرا دگر محور نمیکردیم ، نیازی نبود اینهمه با پدیده های فساد زا روبرو شویم ، و یا به جای تبلیغ اصول و فروع دین بصورت دستوری، دینمداری را در رفتارمان جلوه گر میساختیم ، حرفمان بهتر در قلوب جوانانمان رخنه و این اختلاف نسلی پدید نمیآمد .
ای کاش ملزم میشدیم برای قوانینی که با تعاملات و سلایق بشری و انسانی سروکاردارند پیوست مهربانی و محبت تعریف کنیم تا آنها به بهترین نحو در جامعه نهادینه و از قِبل آنها مردم احساس بهتری نسبت به شرایط جاری پیدا کرده و خلاصه کلام ،مردم دوستی را روح قوانین وضع شده دانسته و بر آن پافشاری میکردیم ، اما انگار همه ی اینها در «ای کاش» متوقف شده اند و الا ، مگر میشود لک لک مهربانی را بفهمد و انسان از آن روگردان باشد ... برای مهربانی با مردم به جای تیرهای برق باید در دل آنها آشیانه سازی کرد ...