شوشان - دکتر حسن دادخواه :
به رغم دهه های گذشته که موضوع ها و مبحث های « اخلاقی»، دوستداران فراوانی داشت اما اکنون به نظر می رسد که این موضوع ها، کم فروغ و بی رونق شده است. شاید علت و اسباب این کسادی بازار، تجربه های شگفت انگیز از بی اخلاقی های مربوط به افرادی است که الگوی اخلاق بودند.
با این وجود، نمی توان بطور مطلق، صحنه را از ارزش های اخلاقی و بارقه های امید و تجلیات و درخشش های کنش های پاک از نهادهای سلیم، خالی دانست.
بی گمان، امروزه همه بر این باورند که «اخلاق» در خلا و در کناره گیری و انزوای اجتماعی به دست نمی آید بلکه برآمده از تعامل و کنش و سازگاری با اجتماع است.
انسان ها، در سراسر زیست مادی خویش، در معرض بد سگالی و پرواپیشگی قرار دارند و در این میانه، قدرت انتخاب و ترجیحات آنهاست که زمینه کشش به سوی این دو کانون متباین را در وجود آنان ایجاد می کند.
قدرت و ثروت، دو کشش و امکانی است که می تواند حال و وضعیت انسان را به بد سگالی و درنده خویی و متجاوز به حقوق دیگران ، سوق دهد. پرهیز و دوری گزینی از قدرت و ثروت و یا تقویت نفس و پرواپیشگی تنها مانع از فرورفتن انسان ها در ورطه بد سگالی است.
قدرت پرستی و وابسته شدن به قدرت و ثروت و زیست حرام و حرامخواری، چنان جاذبه و گرما و شیرینی در وجود انسان خلق می کند که او را به کنش متجاوزانه و انواع رفتارهای زورمدارانه وادار می کند.
بد زبانی و تند زبانی خطیبان و سخنوران، می تواند حاصل میل آنان به ماندگاری در قدرت و بهره مندی از ثروت باشد.
تجاوز روشن به حقوق قانونی شهروندان، توسل به کذب و دروغ پردازی و دست آویزی به برهان ها و استدلال های سست و مهجور، می تواند حاصل فریبکاری حرفه ای و سازمانی باشد.
در برابر این بی اخلاقی ها، اخلاق شهروندی و حکمرانی بر آمده از پرواپیشگی و دوری گزینی از حرامخواری است. مهرورزی و دوستی آفرینی و ترویج و اشاعه نیک زبانی و
نرمخویی، برآمده از مردمگرایی و عشق ورزیدن به انسان و شهروندان است.
در شرایط کنونی و برای رسیدن به جامعه ارام، نیازمند نیک خویی و نرمش و محبت ورزی هستیم.