ابوالفضل بابادی شوراب/ برادر زاده شهید کربلای چهار، محمد نظر بابادی شوراب :
با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است
دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است
بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک
از چشم های خسته ی مادر گرفته است
(شعر از طاهره رستمی)
جنگ اصلا چیز خوبی نیست و بایستی درس بیزاری از جنگ را در تمام مدارس ایران تدریس کنند، اما آنجا که مهاجمی به خاک میهن هجوم می آورد، دیگر جنگ، به مثابه تهاجم نیست، بلکه دفاع مقدسی است، دفاعی که نه بر دوش فرماندهان، که بر دوش سربازان و دلاوران و فداکاران وطن قرار گرفته و بهتر است فرماندهان به تصمیمات غلط شان و عملیات فریبی که فریب خودی بود و نه دشمن، افتخار نکنند!
خانواده برخی شهدا فرزندان خود را فرستادند که این فرزندان برای دفاع از وطن و سربلندی این خاک تا می توانند از سمتِ مهاجم نابود کنند و بعد رنگ شهادت ببینند، تصور نمی کردند تصمیمات غلط برخی فرماندهان که امروز ردای سیاست پوشیده اند، باعث شهادت فرزندان شان شود.
وگرنه فرمانده نظامی که در اوج امنیت و قرارگیری در پناهگاه ها، با تصمیمات غلط و لجبازی خود، باعث شهادت افراد بیشتری از وطن می شوند چگونه می تواند به فرماندهی خود افتخار کند؟چگونه وقتی نمی تواند مسئولیت تصمیمات غلط و خودخواهانه نظامی اش را در زمان جنگ بپذیرد، می تواند تصمیمات غلط و اشتباهش را در حوزه اقتصاد و مدیریت و... بپذیرد؟
اصلا چگونه و با چه رویی می تواند خود را در معرض مدیریت زندگی و معیشت مردم و خانواده شهدا قرار دهد؟
شهیدان وطن رفتند و جان شیرین خود را فدا کردند تا سربلندی و استقلال و آزادی ایران پابرجا بماند، نه برای آنکه عده ایی با خون شهدا، سیاست بازی کنند و خون شهداء را به رزومه سیاسی انتخاباتی و مدیریتی خود مبدل کنند!
قهرمان واقعی باکری بود، متوسلیان بود، همت بود، چمران بود، صیاد بود، که در بطن جنگ و بی ادعا درس تواضع و فروتنی و ایثار را به نسل های پس از خود و تمام ایرانیان وطن پرست یاد دادند!
قهرمان واقعی جنگ ناخدا هوشنگ صمدی بود و دیگر فرماندهان عملیات دلاورانه مروارید که یادآوری آن غرور هر ایرانی را به جوشش می آورد.
این روزها بسیار کسان و احزاب و جناح ها و سیاست بازان داعیه دار خون و راه شهدا شده اند، شهدایی که خالصانه و از روی عشق به میهن، جان خود را فدا کردند تا آزادی، حق انتخاب و یکپارچگی میهن مان دست نخورد!