شوشان - رجبعلی کرد - دانش اموخته مدیریت :
در این هیاهوی سیاسی ووضعیت نه چندان عادی و نابسامانیها و نگرانیها و عدم رضایتها مدیریت مظلوم تر از هر زمانی دیگر و بشدت به حاشیه رانده شده و تقریبا" همه ی صاحبنظران و کنشگران بارشته تخصصی و علایق و سلایق متفاوت در حمایت و یا نقد حکمرانی و حکمرانان قلم میزنند و بیان میکنند و گرچه غالب مطالب مطرح شده از سوی آنان و مدیران ارشد و حکمرانان و امامان جمعه و...بخاطر جو حاکم بر کشور عمدتا" سیاسی-جناحی است اما برای بررسی علل و عوامل این وضعیت بغرنج در کشور نگاهی هم به مسایل فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی دارند اما دقیق و صریح به مبحث مهم مدیریت بصورت تخصصی پرداخته نشد و میتوان گفت مسئله اصلی و اساسی و مهمی به نام مدیریت کمرنگ و به نحوی قربانی مسایل سیاسی و جناحی کشور شده به نحوی که در هیچ زمانی تا این حد مدیریت فدای مصالح سیاسی و جناحی نشده و این آثار سوء کنونی ناشی از همین بی توجهی به مدیریت است چراکه با مشاهده وضع موجود و مدیران موجود در کشورمیتوان نتیجه گرفت که مسأله مدیریت و کارآمدی در اولویتهای دوم و سوم هم نیست.با تحلیلی اجمالی از وضعیت حکمرانی کشور این معضل عظیم را تبیین میکنم باشد که مسولین و حکمرانان محترم گوش شنوایی داشته ومدیریت را به مسلخ سیاسی بازیها نبرند و بیش از این کشور را آسیب پذیرتر نکنند. یقین دارم اگرمدیریت را قدر بدانند و آن را بر صدر نشانند حال کشور خوب خواهد شد.
در این برهه از زمان و در این دولت با توجه به گرایش سیاسی که دارد و از طریق سایرقوا که همین گرایش خاص را دارند و به عبارت رساتر و بهتر در این برهه ای که حاکمیت یک دست شده مدیریت و شایسته سالاری بیشتر از هر زمان دیگری به حاشیه رانده شد. این یک دستی تقریبا" بی سابقه وضعیت کشور را نیز بطور بی سابقه ای وخیم کرد که همه ی علت آن یکدستی حاکمیت بطور عام نیست. بلکه یکدستی در شیوه اداره کشور است که مورد اقبال اکثریت نخبگان و صاحبنظران و متخصصان و دانشگاهیان کشور نیست. از همه مهم تر این وضعیت مورد اقبال افکار عمومی هم نیست که نشانه های آن نیز از روز روشن تر است.بطور حتم اگر اساسی ترین ملاک گزینش مدیران شایستگی در اداره کردن بود رشد و توسعه اقتصادی کشوردچار بحران نمی شد و در یک کلام چنانچه به مدیریت و شایسته سالاری اداره امور عمومی توجه کافی می شد و ملاک شایستگی فقط با عینک جناحی و گرایش خاص سیاسی نبود این وضعیت بوجود نمی آمد.وقتی اراده بر این شد و تصمصم گیران و تصمیم سازان به این نتیجه رسیدند که چنین خط فکری میتواند ملک و میهن و اسلام را نجات دهد و با همان دیدگاه و نظر مدیران کشور را انتصاب کردند و نه تنها در نصب مدیران عالی بلکه در سطوح پایین دست و حتی مدیران صفی در شهرستانها و بخشها ملاک همفکر و هم جناحی بودن ملاک انتصابات شد حکمرانی خوب نیز دچار مشکل اساسی گردید و بی ثباتی اقتصادی و گرانیهای افسار گسیخته و تورم و دل نگرانی های مردم بیشتر شده است . اگر منصفانه موضوع عدم شایسته سالاری را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که در همه ی دولتها با گرایشهای متفاوت بیش و کم این معضل وجود داشت اما در این دولت عدم توجه به شایستگیهای مدیریتی به اوج خود رسید ناکارآمدی در اداره کشورکاملا" مشهود است.برای اثبات این ادعا کافی است نگاهی اجمالی به مدیران رده های عالی و میانی و نوع و عنوان مدیریتی و تجربه و تخصص آنان از یک طرف و میزان موفقیت آنان در این مدت تصدی پستهای حساس مدیریتی از سوی دیگر داشته باشیم.گرچه میان صاحبنظران مدیریت در خصوص جدایی سیاست و اداره اختلاف نظرهایی وجود دارد. ویلسون موافق جدایی سیاست از اداره بود وبرای جلوگیری از نظام تاراج مدعی بود نظام تاراج زاییده ادغام مسایل اداری در مسایل سیاسی است. گودنو مخالف این جدایی است و می گوید سیاست و اداره در هم آمیخته اند گرچه نقدهایی گسترده در مورد این دونظریه وجود دارد حتی اگر بپذیریم که ادغام این دو لازم و تفکیکشان عملا" در اداره کشور ممکن نیست در این برهه و در تمام سطوح تنیدگی بیش از حد و در سطوح نازل مدیریتی مشهود است که کاری غیر علمی و غیر قابل قبول است بطوری که صدای بخشی از اصول گرایان معتدل وبا درایت و با تجربه را درآورد. بخشی از پستهای مدیریتی در اختیار حاکمیت است نه دولت.بنابراین در دولتهای اصلاح طلب این بخش از مدیران که همیشه و در همه ی دولتها در دست اصول گرایان است همچنان در مسندهای مدیریتی کشور بودند و میتوان گفت بدین طریق از ظرفیت این مدیران با دیدگاه مخالف دولت استفاده می شد اما در دولتهای اصول گرا به ویژه این دولت تقریبا" همه مدیران از یک جناح و یک دیدگاه هستند و پستها را به مانند غنایم در دست گرفتندو خیل عظیمی از مدیران متخصص و باتجربه در تمام سطوح را به یکباره کنارزدندو کشور از این مجموعه و ظرفیت عظیم بی بهره ماند و نتیجه و رهاورد این اقدام همین است که می بینیم.بهترین تعبیر برای این وضعیت بغرنج و به حاشیه راندن مدیران توانمند و استفاده از افرادی که فقط گرایش جناحی آنان با دولت منطبق است اما تجربه و تخصص و توانایی آنان با پست و سطح مدیریتی تناسبی ندارد نوعی تاراج غنایم و قربانی شدن مدیریت در سیاسی بازی های کشور است.