شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۰۲۳
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۴
شوشان ـ غفور کریمی :
بی شک چین سودای مبدل شدن به قدرت اول دنیا را در سر می پروراند اما هرگز این آرمان و مقصود غایی را به زیان نرانده و همیشه بر قدرت منطقه ای بودن خود پافشاری می نموده است. اقدامات و تلاش های بی وقفه چین در سطح اقتصادی نشان از هدف این کشور برای ایفای نقش قدرت طراز اول جهانی دارد طرح بلند پروازانه احیا و توسعه جاده باستانی ابریشم موسوم به کمربند-جاده در جهت بدست آوردن موقعیت برتر سیاسی اقتصادی و کنترلی نسبت به همسایگان منطقه ای و ایفای نقش رهبری در اقتصاد جهانی است. مروری اجمالی بر جهت گیری سیاست خارجی چین نشان می دهد که از سال ۱۹۴۹ تا به امروز چین از سیاست اتحاد، به سیاست عدم تعهد و از سیاست عدم تعهد به سیاست انعقاد توافق نامه مشارکت با سایر کشورها تغییر سمت داده است.

 در طول جنگ سرد، چین ابتدا با شوروی قرارداد اتحاد رسمی و سپس با ایالات متحده پیمان شبه اتحاد منعقد کرد پس از این چین به صورت رسمی و با اعلام دنگ شیائوپینگ رسماً سیاست عدم تعهد را در پیش گرفت. پس از اینکه شی جین پینگ در سال ۲۰۱۲ رهبری چین را به عهده گرفت سیاست عدم تعهد کماکان حفظ شد لکن با حفظ راهبرد پیشین، در سال ۲۰۱۴ به وزارت خارجه دستور داد در پی ساخت یک شبکه جهانی مشارکت باشد. در حالی که دیپلماسی مشارکت چین در ابتدا بر قدرت های بزرگ و همسایگان منطقه ای متمرکز شده بود، تمرکز جغرافیایی آن از قرن بیست و یکم به طرز چشم گیری گسترش یافته است و کشورها و اتحادیه ها و مناطق دیگر را نیز در برگرفته است، عضویت در سازمان همکاری های شانگهای و بریکس و همچنین معرفی  طرح کمربند-جاده در راستای سیاست توسعه مسالمت آمیز چین بوده است. این سیاست اکنون جمهوری اسلامی ایران را نیز در بر گرفته و توافق نامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین تجلی و نمود بارز آن به شمار می رود.

وقوع انقلاب اسلامي در ايران، همراه با تحولات دگرگون كننده و دگر دیسی در نظام حاکم بر ایران بود و با تغییر سیاست های نظام انقلابی چین، همراه بود. همزمانی و تقارن اين دو تحول، روابط دو كشور را وارد دوراني با ماهيت جديد كرد. با وقوع انقلاب اسلامي، سياست خارجي ايران دگرگون شد و با شعار «نه شرقي نه غربي» در انقلاب اسلامي، سياست خارجي ايران منقلب شد و با شعار «نه شرقي نه غربي » در مسیر انقلابي گري قرار گرفت از ديگرسو در چين استراتژي كلان اين كشور از انقلابي گری به توسعه گرایی تغییر یافت. به بیان دیگر جای ایران و چین در سیاست بین الملل عوض شد ایران محافظه کار و شریک راهبردی آمریکا به پایگاه انقلاب جهانی تبدیل شد و چین انقلابی که زماني در پي نابودي امپرياليسم جهانی بود مدارا و عقب نیشی تاکتیکی از مواضع اولیه انقلاب را، محور سياست خارجي خود قرار داد و با ايالات متحده به عنوان رهبر اردوگاه سرمايه داری وارد همكاری استراتژیک شد همزمانی اين دو تحول بنیادین باعث شد تا ايدئولوژی، نقش چندانی در روابط دو كشور ايفا نكند و عمدتاً منافع مادی، این دو کشور را به يكديگر پيوند دهد.

ایران در فاصله ای اندك از وقوع انقلاب، درگير جنگ با عراق شد و روابط آن با دو ابرقدرت به ويژه ايالات متحده تيره شد اين قدرت و بسياري ديگر از كشورها، ايران را تحريم تسليحاتي كردند و گزينه هاي ایران را براي دستيابي به تسليحات مورد نياز در جنگ با عراق محدود كردند در اين مقطع چين به يكي از  تامین کنندگان عمده تسليحات ايران مبدل گردید و روابط دو كشور تا پايان جنگ ايران و عراق بر محور تعاملات نظامي استوار است.در دوران پس از جنگ ايران و عراق، ازيك سو ايران وارد دوران سازندگي و تلاش براي پيشبرد برنامه توسعه اقتصادی خود شد و ازديگرسو، چين وارد دوران طلايی توسعه خود در دهه دهه نود شد و نقش آن در اقتصاد جهاني به گونه ای روزافزون پررنگ تر شد ازهمين رو در اين دوران، همكاري هاي اقتصادي ميان دو كشور آغاز شد و ابعاد اقتصادي و سياسي مناسبات دو كشور بر ساير ابعاد، رجحان يافت در همين دوران، چين بـه تدريج در بخش هاي مهم اقتصاد ايران همچون بخش نيروگاهي، صنعت سيمان و مترو، سرمايه گذاري كرد تحول استراتژيك ديگري كه در اين مقطع رخ داد و به پیکره روابط دو كشور را ابعاد جديدي بخشيد، ورود چين به صف واردكنندگان نفت بود؛ واردكنندهاي كه تقاضاي آن با سرعتي بسيار بيش از ميانگين تقاضاي جهاني رشد كرد.

افزون براين، در اين دوران با فروپاشي شوروي، نظام بين الملل دگرگون شد و محيط امنيتي و به تبع آن دستوركار سياست خارجي ايران و چين نيز تغيير كرد ايران از آن مقطع تا کنون همواره با جامعه بین المللی و به ویژه قدرت های غربی  در ستيز بوده است و ايالات متحده کماکان به عنوان تهديد شماره يك اين كشور باقي مانده است اما مناسبات چين با ايالات متحده علی رغم وجود اختلافات عمده در خصوص جزیره تایوان و تحرکات ایالات متحده در شرق آسیا، در چارچوب الگوي همكاري و رقابت استراتژيك تحول يافته و به طور نسبي تثبيت شده است؛ بنابراين در نظم بين المللي تك قطبی و با توجه به مناسبات متفاوت دو كشور با آمريكا و جامعه بـين الملل، زمينه های امنیتی و نظامی همکاری های دو کشور کاهش می یابد و همکاری های سیاسی و اقتصادی به عنوان مهمترین جنبه روابط دو كشور مطرح شد. چین به عنوان دومین اقتصاد جهان ، در سال های اخیر و در راستای موازنه نسبی با ایالات متحده و تامین انرژی مورد نیازش به دنبال حضوری پر رنگ تر در خاور میانه است. کم توجهی چین به تحریم های آمریکا در زمینه خرید نفت خام در کنار صنعت و اقتصادی قدرتمند می تواند این کشور را به عنوان شریکی مناسب برای توسعه زیر ساخت های ایران مبدل نماید. همزمان با انعقاد قرارداد های متنوع با کشورهای حوزه خلیج فارس به منظور ایجاد تنوع در سبد واردات انرژی، خود را از افزایش ریسک احتمالی که شاید به وسیله آمریکا و یا تحولات منطقه ای ایجاد شود، دور می نماید.در این راستا چین، ایران را جزیی از برنامه دراز مدت خود در تامین خوراک صنایع، صادرات کالا و همچنین مشارکت در طرح کمربند-جاده قرارداده است و انعقاد قرارداد همکاری ۲۵ ساله جزیی از این برنامه دراز مدت می باشد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار