شوشان ـ علی ذکوی :
دیروز و در جریان حادثهی تیراندازیِ تالار باغملک، از میدان بختیاری تا بیمارستان، دو طرف جادهی خاکی منتهی به بیمارستان، خروجی به سمت پارک دولت و تمام محوطهی بیمارستان پر بود از خودروهایی که عبور و مرور را حتی برای عابران پیاده سخت کردهبود. از این حجم خودرو به جمعیت بالای افرادی که یا از بستگان و همراهان حادثه دیدگان بودند یا از سر کنجکاوی به بیمارستان آمده بودند خواهید رسید به جرات میتوان گفت جمعیتی که شب گذشته به بیمارستان آمده بود به مراتب از جمعیتی که در تالار بود بیشتر بود.
شب گذشته، جمعیتی که از جلوی داروخانه شروع میشد و حیاط بیمارستان را پر کرده بود تمام راهروهای بیمارستان، اورژانس، سی تی اسکن، آزمایشگاه، راه پلهها، سردخانه، سالن ورودی و هرجایی که افراد کنجکاو میتوانستند سرک بکشند را پر کرده بود. انبوه جمعیت در راهروها و ورودی درها به حدی بود که کادر درمان به زحمت از لابلای آنها رد میشدند. گاهی اوقات که پرسنل بیمارستان دربِ یک اتاق را باز میکردند قبل از اینکه خودشان وارد شوند دهها نفر دیگر وارد میشد.
آیا تا به حال از خودمان پرسیدیم وقتی حادثه دیدهای با مرگ دست و پنجه نرم میکند و هرلحظه از رسیدگی یا عدم رسیدگیِ پزشکان، حکم مرگ و زندگی را دارد حضور ما چه کمکی می تواند بکند؟
آیا تا حالا از خودمان پرسیدیم اگر ما بهتر از کادر درمان، میتوانستیم به بیماران و حادثهدیدگان کمک کنیم دیگر چه ضرورتی به مراجعه به بیمارستان بود؟
وقتی اجازه نمیدهیم کادر درمان در آرامش و با تمرکز، به بیماران رسیدگی کند و با آنها درگیر میشویم میخواهیم چه چیزی را ثابت کنیم؟ گویا در مراجعاتِ شب گذشته بعضی از افراد با کادر بیمارستان درگیر شده بودند. به عینه شاهد بودم که حراست بیمارستان فریاد میکشید: آقایان! همراهانِ حادثه دیدگان رفتهاند لطفا بفرمایید. اما عدهی زیادی هنوز در راهروها بودند بی آنکه کار خاصی داشته باشند. گرچه منکر قصور در ارائهی خدمات پزشکی نیستم، اما قصور جزء ناگزیری است که هر درمانی سهمی از احتمالِ آن را داراست. باید به کادر درمان اعتماد کنیم، سختیها، استرسها، کمبود امکانات و خستگی هایشان را درک کنیم و دست آخر اگر اعتماد نداریم بیمارمان را به جای دیگری منتقل کنیم. امید است که فرهنگ همراهی با بیمار به شکلی منطقی تغییر و بهبود پیدا کند.