شوشان ـ حسن بهنام :
فکر نکنید آنها که حسین(ع) را کشتند، بیدین و بینماز و بیخدا بودند. آنها، نمازگزاران و حجگزارانی بودند که برای رضای خدا، ثواب بیشتر و به حکم وظیفهی شرعی، حسین را سر بریدند!
بدترین و فاجعهآمیزترین جهل، زمانی است که کسانی جاهل باشند ولی ندانند جاهلاند و این جهل خود را به خدا ببندند و برای خدا و به نام خدا، مردم را سرکوب کرده، خون بریزند و سر ببرند.
وقتی دینداری با تعصب، تحجر و جهل و یا دنیاطلبی و عافیتطلبی همراه میشود و دین، در خدمت قدرت و ابزار تخدیر ملتها و سرکوب آزادیخواهان بیداردل میشود، خطرناکترین فجایع تاریخ رخ میدهد.استفاده ابزاری از ”دین" به وسیله حکومت و حاکمان قدرتطلب و در خدمت گرفتن آن برای تقویت پایههای قدرت خود، هم دین را از معنویت و محتوای اخلاقی-انسانیاش تهی میکند و هم جامعه را به سمت و سوی تباهی و انحطاط سوق میدهد.
"حسین" این انسان شریف تاریخ، برای ایستادگی در برابر این انحطاط و تباهی جامعه به وسیلهی دینداران جاهل و کمعمق و بازیچهی دست قدرتمداران مسلماننمای فاسد و دنیاپرست، سربریده میشود تا چراغ هدایت جامعه، خاموش شده که مبادا، تخت یزیدی، بلرزد و فروبریزد.
یکی از معروفترین مسلمانانی که مقابل حسین ایستاد، شمر بود.
حسین با یقین به انگیزه دینی شمر و دیگر مسلمانان حاضر در جنگ علیه او، همه آنها را پیروان و شیعیان آل ابیسفیان خطاب کرده و هشدار میدهد ای متدینان نادان! شما آلت و ابزار قدرت شدهاید و خودتان نمیدانید! دینتان بندگی ارباب قدرت شده است.
این دین، بسیار خطرناک و مهلک است. شما را به درندهای تبدیل کرده که فقط کشتن و خونخواری را ارزش میداند. نه رحم میفهمد و نه جوانمردی؛ همهی ارزشها را به پای قدرت، قربانی میکند.
دینی که نتواند برایتان آزادگی و انسانیت به بار آورد، دین نیست. بردگی قدرتمندان است.
این دین را کنار بنهید و در زندگی دنیایی خود، آزاده باشید. ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم
شمر بن ذیالجوشن از فرماندهان سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین و جانباز امیرالمومنین است. کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. شمر آدم کوچکی نیست. نیایشها، گریهها و تضرعهای او به درگاه خدا، هیچگاه گفته نمیشود. برایمان نمیگویند وقتی شمر دستش را به حلقهی خانه خدا میزد چگونه با خدا زمزمه میکرد!شمر، شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. سفری سه-چهار ماهه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد.فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدمهایی بوده که شراب میخوردند و عربده میکشیدند. او و بسیاری دیگر که مقابل حسین ایستادند، دیندارانی با پیشانی پینهبسته و اهل تهجد و تعبد بودند.
در کتاب تاریخ مسعودی آمده است که در کربلا، هزاران نفرشان در فرات غسل قربة الیالله میکردند که حسین را بکشند و میگفتند: غسل میکنیم تا ثوابش بیشتر باشد.همین شمر روی سینهی حسین مینشیند و میگوید میدانم تو که هستی ولی برای خدا سرت را میبرم.
در تاریخ از ابنعباس نقل شده است که میگوید در حجر اسماعیل مکه نشسته بودم. دیدم فردی دولا دولا آمد و لباس احرام خود را نشان داد و گفت بعد از طواف متوجه شدم قطره خون پشهای به احرامم بوده، طوافم چه میشود؟ گفتم اشکالی ندارد، تو که هستی؟ گفت من «شمر بن ذیالجوشنم». گفتم نامرد سر پسر پیغمبر را بریدی، تردید نکردی! حالا برای خون پشه بر احرامت تردید میکنی؟! گفت ساکت باش! من برای خدا او را سر بریدم. به وظیفه شرعیام عمل کردم.
اگر حسین را نمیكشتم، شریف نبودم، چون دستور یک عالم و خلیفه رسول خدا را اطاعت كردهام». [تاریخ الإسلام، ج 5، ص 125 - 126]شمر بودن، فقط شمر بن ذوالجوشن نیست. شمر، شخصیت افرادی است که دینداری را نه با بینش و انسانیت و اخلاق و اخلاص که با تعصب و جهل و یا جاهطلبی، فرصتطلبی، عافیتطلبی و دنیاپرستی همراه کردهاند.
امروز نیز، خطر چنین شمرهایی مردم و جامعه ما را همچنان تهدید میکند. کسانی که به وضوح غلبهی خواستهای نفسانی بر خواست الهی و رضایت خلق خدا آنها را در مسیر انحراف، جباریت، جنایت و خیانت کشانده است.مراقب شمرهای زمان و نیز رفتار و عملکرد خود باشیم. مبادا به نمازها، روزهها، حجها و روضه رفتنها و طول سجدهها و پیادهروی اربعین و غیره غره شویم که شرط دینداری هیچکدام از اینها نیست. شرط دینداری، انسانیت است و آزادگی، همراه با بیداری و شرافت در رفتار با خلق خدا.
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست!
(سعدی)