یکم: مسوولین مدیریت بحران در استان خوزستان بی شک خیلی بحران موجود در اهواز را جدی نگرفته اند، وگرنه این حجم از تنگی نفس برای شهروندان و آلودگی هوا که در سطح کشور سرآمد بوده و هست، ایشان را مجاب به تصمیم گیری های جدی تر و به وقت تری می کرد.
دوم: مسوولین مدیریت بحران قطعا موضوع را جدی نگرفته اند که دانش آموزان باید در وقت مناسب تری تکلیف خود را برای فردا بدانند، وگرنه ساعت 11 و 30 دقیقه شب هرگز نمی تواند وقت مناسبی برای اعلام تعطیلی فردا باشد.
سوم: مدیریت بحران قطعا می داند خانواده ها فرزندان خود را تا ساعت 10 نهایتا 11 شب به رختخواب می فرستند، تا صبح راحت تر بیدار شده و راهی مدرسه شوند. لذا اعلام تعطیلی پیش از این ساعات می تواند مدیریت بحران تلقی شود.
چهارم: مدیریت بحران قطعا می داند، دانش آموز و والدین اول صبح که از خواب بیدار می شوند، سایت و فضای مجازی را چک نمی کنند و در گیر و دار آماده کردن وسایل و صبحانه فرزند دانش آموز خود هستند. بنابراین بخشی از خانواده ها در مسیر مدرسه و یا در خود مدرسه متوجه تعطیلی می شوند. و این یعنی ایجاد سردرگمی در بحران توسط مدیریت بحران.
پنجم: مدیریت بحران باید بداند ساعت 7 صبح وقت اعلام تعطیلی مدارس نیست.
ششم: مدیریت بحران قطعا می داند، وضعیت خیابان های شهر پس از باران نا مناسب و دچار آبگرفتگی است. لذا تردد سخت و پر ترافیک است. صبح روز دوشنبه واقعا سوپرایز و شوخی بود. مردم آشفته. یکی میرفت و دیگری تلاش می کرد که برگردد. آب در خودرو. صدای جیرجیر و هرزگردهای خودرو. عجب بحرانی. عجب شرایطی. عجب تحملی دارند این مردم.
هفتم: مدیریت بحران قطعا از گرانی ها خبر دارد! مدیریت بحران قطعا خبر دارد که این آبگرفتگی ها و این باران و این آلودگی هر کدام به تنهایی بحران آفرین است. باید بدانند این آبگرفتگی ها برای خودروها آسیب زا و خراب کننده اند.
اما مردم هم خوب می دانند، اعلام این تعطیلی ها در آن ساعت شب و یا صبح بی شک معنایی ندارد جز اینکه، مدیریت بحران شرایط را بخوبی درک نکرده اند. آنها حتا بنظر می رسد سازمان هواشناسی و پیش بینی بارندگی ها را باور ندارند.
7 صبح. سوپرایز. تعطیل. جذاب است! نه؟
هشتم: در بازی های حساس فوتبال. چند روز قبل از برگزاری مسابقه. اعلام می کنند تاثیرگذار ترین مهره تیم مصدوم شد و بازی را از دست داد. رسانه ها به آن می پردازند. فضای هواداری در مجازی رونق می گیرد و ... هواداران تیم مقابل مسرور که فلان بازیکن مصدوم شد. قطعا برنده خواهیم شد. باد به پرچم شان می وزد و خوشحالند.
تا اینکه روز بازی فرا می رسد و اصل سوپرایز و غافلگیری بنحو مطلوب اجرا می شود. بازیکن با لبخندی معنادار وارد میدان شده و برای هواداران که به شدت تشویقش می کنند کف می زند و تعظیم می کند و نمادی نشان می دهد. تیم حریف هم که فریب این سوپرایز را خورده و اینبار باد به پرچم اینوری ها می وزد.
نهم: سالها پیش دست کم 15 سال قبل، آن زمان که محمود هرمزی راد مدیرکل محیط زیست استان خوزستان بود و گرد و غبار هر روز شدت می یافت، به اتفاق چند تن از همکاران مطبوعاتی به دفترش دعوت شدیم. همان شب گرد و خاک زرد و قرمز و نارنجی بود. هیچ جایی دیده نمی شد. او اشک می ریخت. و با انگشت اشاره و بغش آلود می گفت: اگر همین فردا درختکاری و کمربند سبز و بیابان زدایی را آغاز کنیم، 10 سال زمان نیاز داریم تا موضوع گرد و غبار حل شود. با این جمله سوپرایز شدیم! واقعیت داشت. او دقیق، واقعی و صادقانه اصل مطلب را بیان کرد.
دهم: سالهاست، از آلایندگی های استان خوزستان مطالب و اخبار متعدد منتشر می شود. فلرهای نفتی، دود و ذرات صنایع فولاد، سوز و دود توسعه نیشکر و گاز و گاهی مازوت سوزی. همه گی ثروت آفرینند برای کشور. منابع ملی محسوب می شوند. ولیکن بحران تنگی نفس و سرفه های ممتد و نفسی که بالا نمی آید را برای مردم خوزستان به ارمغان آورده.
مردم شرایط استان را می دانند و پذیرفته اند. می دانند آلودگی ها و آلایندگی در آسمان معلقند. می دانند آبگرفتگی ها پس از باران وجود دارند. چاله ها و دست اندازهای بزرگ و عمیق شهر را پذیرفته اند. با اینحال به انتظار تعطیلی ننشسته اند. مردم بی شک توقعی برای تعطیلی ندارند، اگر شرایط را مناسب نبینند، نهایتا مرخصی می گیرند و اجازه دانش آموزشان را از مدرسه کسب می کنند. به همین راحتی.
پایان: بحران و بی برنامه گی از سوی مدیریت بحران ایجاد می شود. با تعطیلی های یکباره و بی وقت. همین بلاتکلیفی از سوی مدیریت بحران، بحران آفرین است.