شوشان ـ فاضل خمیسی :
روزگاری «نوروز» نام کوچک «اهواز» بود، وقتی که خیابانها بوی بهار میدانند و مردم از عرب و فارس و از مسلمان و ارمنی و صبی اش غرق خانه تکانی و مشغول خرید میشدند! کمتر خانه و خانواده ای از سایر شهر و استانها مهمان نوروزی نداشت.همه در تکاپو بودند ، شهرداری گُل می کاشت و رفت و روب می کرد و جاهایی که نیاز به لکه گیری و آسفالت داشت را در حد بضاعت انجام میداد!
حمامی ها و آرایشگرها چه زنانه و مردانه اش تا پاسی از شب خدمات می دادند و در صف قنادی ها مثل شکرچیان و بریم هیچ ساعت خلوت دیده نمی شد.
بلوار ساحلی از کافه ی خیام تا پشت دیوار بانک ملی پُر بود از پرندگانی که با رنگ صلح برای تبریک عید آمده و ازدحام مردمی که با گویش های مختلف مشغول خنده و عکس انداختن در ژست های مختلف بودند.
«نوروز اهوازی» نام و نام خانوادگی تمام ایران بود! به وقت ظهر ایام نوروز ! رستوران شمشیری در وسط بازار با آن چلوجوجه و کباب های معروفش جای سوزن انداختن نبود.. چند قدم بالاتر سینما دنیا و آپادانا روبروی هم سانس خود را افزایش میدادند ، مثل سینما کارون و اکسین و ساحل که تا پاسی از شب در ایام نوروز باز می ماندند و بهترین فیلم ها را اکران می کردند، در چنین ایامی «لباس عید» جزء لاینفک نیاز اساسی فقیر و غنی و فریاد حراجی ها در بازار صدای زندگی بود.
عیدی کارگر و کارمند صرف خرید چندین کیلو آجیل و شیرینی و لباس عید و در برخی اوقات چاله و چوله های از قبل مانده را ترمیم میکرد و چه بسا از باقیمانده ی آن شاید پیش پرداخت یک قالی ۱۲ متری ماشینی نیز خریده میشد ....
خیلی «داد» زدیم که اینکار را با «اهواز» نکنید! اما انگار صفحه ی «فوت»
«نوروز اهوازی» در حال نوشته شدن است. پرندگان سفیدِبال کارون روز به روز کمتر و مهمانان نوروزی با دیدن نقشه ی اهواز با حسرت خود را به ندیدن میزنند.نه مترویی ، نه فاضلاب و خیابان درست و حسابی ، نه سالن تئاتر و شهر بازی مناسبی ، نه مهمانخانه و هتل های استانداردی ، نه امنیت قابل توجهی و ...
خلاصه خیابانهای اهواز پر از بهم ریختگی و امکانات رفاهی اش به نسبت جمعیت و «بایسته ها» در پایین ترین سطح نسبت به سایر کلان شهرهاست ! جاهای دیدنیش روز به روز کمتر و اندوهناکتر شده، در عوض رتبه ی اول در «شعارهای بی عمل» است..
«نوروز اهوازی» حالا فقط خاطره است ، مثل شبهای کارون و مهمانانی که از این «شهرِشب بیدار» قصه ها روایت میکنند.