شوشان ـ عبدالرحمن نیک سرشت :
گاهی اوقات، کلمات افراد موجه این گونه بیان می شوند " دیگر کاری نمی شود کرد هرکاری که می کنیم . رشوه و رانت خواری در مملکت ریشه کن نمی شود." مگر با چند نفر می توانیم برخورد کنیم.
هرگز نمی شود جمعش کرد . چون نه برخورد قضایی جواب می دهد و نه تدابیر پیشگیرانه انتظامی و اداری!!!
خدا نکند این باورهای غلط در پذیرش تقلب، رشوه، رانتخواری، بی حجابی، تخلف و اباحه گری تبدیل به منطق و اعتقاد شود.
الغرص، در مصاحبه ای خواندم که یکی از مسوولین کشوری در زمان محمدرضا شاه پهلوی گفته بود: آن قدر حجم تخلفات اداری در مورد اختلاس، رشوه خواری و دیگر سو استفاده ها از مقام دولتی زیاد شده بود که دیگر وقت نداشتیم به همه پرونده ها رسیدگی کنیم. لذا بخاطر بدتر نشدن اوضاع به این منطق رسیدیم تا به یک سقف مالی بی خیال پرونده ها بشویم و از آن سقف به بعد کار رسیدگی را شروع کنیم. آری، این گونه بود که عملا پذیرفته بودیم که دیگر نمی شود فساد را ریشه کن نمود .زیرا، این جرائم را از الزامات رسیدن به قدرت سیاسی می دانستیم .
یعنی؛ هیچکس از راه درست و شرافتمند به جایی نمی رسد .تا دم دیگران را نبینی به هیچ مقامی نمی رسی. تا پول خرج نکنی و یا سفره پهن نکنی و به این و آن رشوه پرداخت نکنی به هیچ منصبی نخواهی نشست.
از دوستی شنیدم که در حال حاضر این منطق هم در بخش هایی از جامعه سیاسی و اقتصادی قابل پذیرش شده است.
زیرا، در بحبوحه ی انتخابات دوازدهم مجلس شورای اسلامی که خرید و فروش رای توسط دلال های ستادی در فلان شهر اظهر من الشمس بطور گسترده صورت می گرفت یکی از معاونین فلان اداره که مسوول برخورد قانونی با این گونه تخلفات بود . در کمال عجز و ناتوانی همین حرف ها را تکرار می کرد چنانچه اگر بخواهند به وظایف شان مو به مو عمل کنند در اصل کار نقصانی حاصل می گردد و بطور علنی می گفت : هیچ کاری نمی توان کرد با چند نفر برخورد کنیم و یا در مقابله با مسائل مربوط به فساد همین حرف ها را می زد یعنی؛ طوری سخن می گفت که یاد این شعر ملک الشعرای بهار افتادم.
خصم درکثرت و قانونطلبان در قلت
به قیاسی که تنی پنج به پنجاه زدند
در حقیقت رایج شدن این باورهای غلط موجب ناکارآمدی توام با ریاکاری می شود مانند ظهور معاویه ابن ابی سفیان در تاریخ صدر اسلام که در پستو به قمار، می خوارگی، فسق و فجور مشغول بود ولی به ظاهر در انظار عمومی در قامت خلیفه ای منزه از گناه بر منبر و محراب می نشست و به موعظه خلق می پرداخت که آیا، بدین سیاق بودن به ارث گذاشتن خلف نابابی چون یزید سفاک به یادگار گذاشتن نیست تا کربلا ها را رقم زند.
پس به حکم عقل تا دیر نشده است همه نیکان و نخبگان در برابر این باورهای غلط که مصلوب الاختیار اصلاح امور را به تعویق می اندازد و مصلحت را شرطی سازی می کند باید مردانه ایستاد و قیام بالقسط نمود که بقول حکیمان تا جوی تنگ است باید از روی آن پرید یا بقول شیخ اجل سعدی که می فرماید :
سر چشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گذشتن به پيل