شوشان ـ مهدی قمشی :
اکنون که این نوشته را می خوانید رئیس جمهور کشورمان جناب آقای رئیسی در بین ما نیست و کشورمان در فقدان ناگهانی رئیس جمهور خود مات و مبهوت است. فارغ از اینکه کار از کار گذشته و نوشته های ما اکنون قادر به برگرداندن زمان به عقب و تاثیر در واقعه را ندارد امّا مگر ما نمی توانیم از وقایع درس بگیریم و آیا وقوع چنین خسارت هایی نباید مایه استخراج روشهایی شود تا در آینده خسارات این چنینی به کشور تحمیل نگردد؟ نویسنده هیچ قرابت فکری با دولت فعلی نداشته و مدت هاست با مسیر حرکت حاکمیت درکشور زاویه ۱۸۰ درجه یافته است، امّا این واقعه ربطی به تفکر ما در خصوص شیوه اداره جامعه ندارد. این واقعه به حمیّت ملی ما به عنوان ایرانی ها مربوط است و مگر می توانیم در رابطه با شکسته شدن غرور ملی مان کوتاه بیاییم و آن را بفراموشی بسپاریم و مگر چنین واقعه ای برای کشور متمدن و تاریخی مان خسارت کمی است؟
علاوه بر این ذکر این نکته نیز ضروری است که نویسنده نه از پروتکل های حفاظت چیزی می داند و نه از کار حفاظتی که انجام شده اطلاع دقیقی دارد امّا می داند این واقعه می توانست رخ ندهد و یقین دارد یک جای کار حفاظت ایراد داشته است.
قبل از اینکه به اصل مطلب بپردازم، خاطره ای از زمان جنگ تحمیلی و حضور نگارنده در اتاق جنگ به عنوان نماینده سپاه پاسداران را تقدیم کنم. در اواخر سال ۱۳۵۹ از سپاه پاسداران اطلاع دادند که شنیده شده ارتش عراق از سمت مرز ایران واقع در حدفاصل کوههای میش داغ و فکه قصد ورود به ایران و قطع کردن راه مواصلاتی اهواز به سمت شوش را دارد. اطلاعات عملیات سپاه به فرماندهی سردار حسن باقری از من خواستند که یک عملیات شناسایی هوایی از منطقه انجام گردد. به محض دریافت این مطلب خبر دریافتی و درخواست را به اتاق جنگ ارایه و درخواست گشت شناسایی هوایی را ارایه دادم. ساعتی نگذشت که اطلاع دادند در فرودگاه اهواز هلیکوپتر شناسایی (احتمالاً از نوع بل ۲۱۲ یا ۲۱۴) آماده است. لذا من به اتفاق مسئول اطلاعات عملیات ارتش و دو نفر دیگر به فرودگاه عزیمت کردیم. جالب بود که برای تیم گشت و هلیکوپتر آن سه فروند هلیکوپتر تهاجمی کُبرا نیز بمنظور حفاظت از تیم شناسایی و بالگرد تیم آماده بودند. چهار هلیکوپتر به پرواز درآمدند. هلیکوپتر شناسایی در وسط و سه هلیکوپتر تهاجمی اسکورت در قسمت جلو و سمت راست و سمت چپ. شناسایی به طور کامل انجام شد و هیچ نشانه ای از حرکت دشمن در منطقه دیده نشد و تیم به فرودگاه اهواز بازگشت و گزارش شناسایی به شهید حسن باقری انتقال داده شد.
حال جای تعجب و سوالم اینجاست که وقتی رئیس جمهور کشور به مرز با کشوری می رود که سابقه تخاصم با ما و همکاری با دشمن این مرز و بوم یعنی اسرائیل را داراست و محل مراسم نیز بسیار صعب العبور و بلکه خطرناک است و شرایط جّوی نیز ناپایدار چرا چنین اسکورتی و یا حتی بیشتر دیده نشده است. به یقین وجود چنین اسکورتی می توانست جلوی فاجعه را بگیرد زیرا بجای دو خلبان هشت خلبان مسیر را رصد می کردند و اگر اتفاقی از هر نوع نیز در حال رخ دادن بود وجود چنین اسکورت هوایی می توانست جلوی خسارت را بگیرد و یا آن را بسیار بسیار تقلیل دهد. و یا حداقل می توانست این جلوه را وانمود نماید که تلاش حداکثری برای حفاظت از غرور یک ملت انجام شده است. پس اجازه دهید در مورد پروتکل های حفاظت کمی با دیده تردید بنگرم و سادگی در امر حفاظت را زیر سوال ببرم و به عنوان یک ایرانی آن را مطالبه نمایم.