شوشان ـ مجتبی حلالی :
اول: در میان سربازان آمریکایی یک اصطلاح وجود دارد تحت عنوان مهره مسیح.
این مهره حلقه اتصال میان کابین هلیکوپتر و پره هاست و از آن جهت بسیار مهم و موثر است که در صورتیکه از جای درآید، کابین و پره ها از هم جدا شده و منجر به سقوط هلیکوپتر می شود.
در نگاه اول شاید تنها بخشی از هلیکوپتر که به چشم نمی آید همین پیچ و مهره است، ولیکن همین جزء می تواند کل هلیکوپتر را به سقوط بکشاند.
دوم: حکایتی قدیمی هست در بازار تهران که زمانیکه کسب و کار رونق نداشت و خرید و فروشی صورت نمی گرفت، کاسبان و حجره داران اقدام به بیجک اجناس کرده و کارگران و بار بران را مشغول می کردند. مثلا فلان فرش فروش برای همکار خود در قسمتی دیگر از شهر فرش می فرستاد. با این توجیه که کارگر و باربر رزقش از همین راه است و اینروزها که بازار در رکود است ما بعنوان کسانی که شرایط مان بهتر است باید متوجه زندگی و معاش و خانواده کارگران باشیم.
باری! توجه به جزییات و نیروهای جزء است که کار را ارزشمند می نماید. برکت آن هم نزد خداوند رزاق محفوظ است.
سوم: استان خوزستان، سرزمین منابع خدا دادی است که گوشه گوشه اش زر و ثروت است. گاز و نفت و فولاد، خلیج و دریا و رودخانه، مرز و صیادی و کشاورزی، خاک و نخلستان و صیفی جات، حفاری و سد و پتروشیمی، فوتبال و جاده ترانزیت و تاریخ کهن.
چه آنکه می گویند خوزستان هم جزیی از همین کشور است. بی شک و بی تردید همینطور است. ولیکن جزییاتی در استان نیز وجود دارد که آزار می دهند. مهاجرت در پی دارند. نا امیدی و افسردگی در پی دارند. مانند بیکاری و یا آب و هوا.
سوال همین است با این همه منابع! مهاجرت؟ بیکاری؟ بیکاری در استان صنعتی و ثروتمند خوزستان فراوان است. فقر و حاشیه نشینی فراوان است. خوزستان طبق آمار بالاترین نرخ مهاجرت را دارد و بسیاری از مردم ترجیح می دهند زادگاه خود را بدلیل خیل مشکلات وداع گویند. کل این است: خوزستان غنی و ثروتمند. جزییات اما بیکاری و مهاجرت و گرد و غبار، قطعی های برق، ورودی های شهر، وضعیت جاده ها و خیابان های شهر. فراوانند.
چهارم: مردی در مترو عمیقا در فکر است. 2 فرزند پسرش به طرز دیوانه واری در حال بازیگوشی اند. مردم خسته و کلافه. یکی از مسافرین طاقتش تاب می شود و نزد پدر بچه ها می رود. اینها را کنترل کن. مردم خسته اند و ممکن است واکنش نشان دهند.
پدر می گوید: مادرشان لحظاتی پیش از دنیا رفت. مانده ام چگونه موضوع را به آنها بگویم. بغض و اشک. همان ها که طاقتشات تمام شده بود، شروع کردند به بازی کردن با بچه ها. کل، قضاوت ما و پسران بازیگوش و پر جنب و جوش بود. جزء اما آشوب به پا شده در دل پدر بود.
پنجم: کوین کارتر. سالها پیش از کودکی در سودان عکسی می گیرد که دنیا را تکان می دهد. کودک سر به زمین و جمع شده بر اثر سوء تغذیه درحال ضعف شدید و مردن قرار دارد. چند متر دورتر کرکسی در انتظار نشسته تا پس از فوت کودک، اقدام به خوردنش کند. کوین با این هدف که چه رخدادهای وحشتناکی در اینسوی دنیا درحال وقوع است، این عکس را منتشر می کند. اما مردم جهان اتهامات و ایرادات فراوانی به سوی او نشانه می برند، تحت این عنوان که چرا کودک را از آن مهلکه نجات ندادی!؟ این خودخوری و عذاب وجدان و پرسش ها منتج به خودکشی عکاس می شود.
اگرچه پدر آن کودک می گوید: پسرم توسط نیروهای کمپ سازمان ملل نجات یافت اما در سال 2007 بر اثر تب شدید از دنیا رفت.
کلیات عکاسی است که عکسی منتشر می کند، با این هدف که چه رخدادی در سودان درحال وقوع است، ولی جزییات جنگ و فقر و سوء تغذیه و کودکانی است که طعمه آتش و حیوانات و کرکس ها می شوند.
وجود هیچ چیز و هیچ کس در زندگی بی اهمیت نیست. رفتارهای اشتباه ما، روابط و اعتماد کردن های ما، تردید و باور کردن های ما. اتفاق های خوشایند و ناراحت کننده، صداقت هایی که داشتیم و دروغ هایی که باور کردیم، همه اینها همیشه تاثیر زیادی در زندگی مان داشته اند و این ما هستیم که با رفتار و نگرش خود انسانی متفاوت با دیگری خواهیم بود و تاثیر بیشتری در خود و خاطرات بجای مانده از خود می گذاریم.
جزییات و نشانه ها. نشانه ها هدایتگر و جزییات تثبیت کننده ان. جزییات ارزشمندند! این جزییاتند که در نهایت کلیتی را تشکیل می دهند و بمانند مهره مسیح میتوانند سقوطی را رقم بزنند.
گفت: دنیا پوچ و بی ارزش است. هیچ ارزشی ندارد. گفتم: حرفهای خوب بزن، دنیا بی ارزش نیست، فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است. عباس معروفی. رمان سمفونی مردگان.