شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۳۹۹
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۰

شوشان ـ رحیم قاسمیه :

در یک بررسی اجمالی می توان ادوار تاریخی جریان روشن فکری در ایران را به چند دوره تقسیم کرد. دوره اول در آستانه مشروطه با ورود سرهارفورد جونز به ایران و آغاز فعالیت پنهانی لژهای فراماسونری در ایران شروع می گردد. در آن زمان جریان به اصطلاح روشن فکری مبارزه عدالتخواهانه مردم ایران را به نفع استعمار منحرف کرد. این دوره به ظهور استبداد رضاخانی منجر شد. دوره دوم مقطعی از تاریخ است که در آن جریان روشن فکری با ترویج مدرنیسم و ترویج آداب و عقاید ناسیونالیستی زمینه ظهور افکار سکولاریستی را فراهم نموده و به طور مستقیم و غیر مستقیم به تحکیم شاکله رژیم پهلوی رضا شاهی می پردازد.

در دوره سوم، جریان روشن فکری با تقلید از غرب و بی توجه به خواست ملت مسلمان در خدمت بسط و تعمیق غرب زدگی شبه مدرن در دوره پهلوی دوم قرار می گیرد. اما در دوره چهارم که با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز می گردد، با درک ریشه های عمیق و ناگسستنی میان ملت و شرع مقدس اسلام یک جریان روشن فکری ریاکارانه و التقاطی مملو از افکار عدالت خواهی سوسیالیستی و کلیشه برداری شده از نظام لیبرالیسم غربی پا به عرصه وجود گذارد که بقای خود را در تظاهر به تمسک به آیین مترقی اسلام می دید. در این زمان یک جریان فکری منحرف بر کلیت جریان روشن فکری ایران سایه افکند که به اندیشه های نسبی انگارانه ، سکولاریسم و پلورالیسم دینی منتهی گردید.

اگر این گفته نوام جامسکی را قبول داشته باشیم که روشنفکران باید خود را مسئول جستجوی حقیقت و افشای دروغ ها کنند از دوری جریان روشنفکری ایرانی از این تعریف بهت زده می شویم. تجربه سالیان دراز در این مملکت بر این حقیقت صحه می گذارد که آنان وابستگی به یک جریان را مقدم بر حقیقت می دانند و هرگز در شفاف سازی خطاهای راهبردی جریان مطلوب خود قدمی برنداشته اند. روشنفکر فردی است که به تفکر انتقادی، تحقیق و تأمل در مورد واقعیت جامعه می پردازد و راه حل هایی برای مشکلات هنجاری آن پیشنهاد می کند. به همین دلیل امواج روشنفکری گاها براساس ملیت ها تعریف می شود مثل روشنفکری امریکایی، روشنفکری فرانسوی و ..به همین منوال بر اساس روشنفکری فرانسوی حجاب تحمل نمی شود ولی در روشنفکری یک کشور غربی دیگر چنین نیست.

صفت ویژه یک روشنفکر، تولید فکر و نگاه نقادانه برخاسته از درک عمیق او از هنجارها و مشکلات در متن جامعه ای است که در آن زندگی می کند. تکرار می کنم تولید فکر ناشی از درک عمیق جامعه خود، نه واردات فکر از جامعه اروپا و امریکا و تکرار طوطی وار آنها. ایران مهد تشیع است آیا در مطالب روشنفکران ایرانی، هیچ ردپایی از تعالیم مترقی اسلام و شیعه مشاهده می کنید؟ آیا در کلام این طیف، نقل قولی از کتاب آسمانی قرآن و احادیث مشاهده می شود؟ آنچه هست صرفا تکرار عقاید فیلسوفان غربی، هگل، اسپینوزا، مارکس، راسل، شلایرماخر، نیچه، کارل پوپر و ....است. دریغ از یک آیه قرآن و یک حدیث از ائمه اطهار علیهم السلام.

روشنفکر غربزده در درک جامعه خود ناتوان است چون فرکانس خود را با غرب تنظیم کرده نه ملت خود! روشنفکری نیاز به همبستگی درونی دارد نه اتصالات بیرونی! روشنفکر غربزده نمی داند که برای شیر شدن باید واقعا شیر بود و تظاهر به شیر بودن کافی نیست. روشنفکر اصیل ایرانی با توجه به فرهنگ زیبا و استوار ایرانی اسلامی زمینه سازی برای گسترش شیعه را وظیفه خود می داند و در این راه می کوشد نه آنکه هر واقعه ای را با خط کش حقوق بشر غربی ( که خود آنها هم به آن اعتقادی ندارند) اندازه گیرد و بی چون و چرا برمبنای تطابق آن با ارزش های غربی، دیدگاه های خود را تحویل جامعه دهد. این رویکرد سبب شده که روشنفکر ایرانی " تلون مزاج" را جایز دانسته و حتی در زمانی که روشنفکران غربی از بی اخلاقی جامعه غرب گله می کنند و مثلا نسل کشی فلسطینیان را محکوم می کنند، روشنفکر ایرانی سکوت کرده و حتی بدتر در مواردی در جهت توجیه این کشتار اقدام کنند. در موج نگاه آنان غرب قداست دارد، غرب یعنی بهشت برین و هر آنچه با آن زاویه دارد، منسوخ است و بد. از ترس تحریم و طرد غرب با شیطان دست می دهد، تبدیل به "دین فروشانی دنیاپرست" می شود که روی از حقیقت بر می تابد. به همین دلیل تجمع سیصد نفر از غرب پرستان را می بیند و در ذره بین قرار می دهد اما تظاهرات سیصد هزار نفره مقابل آن جمع اندک را اصلا نمی بیند! صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[1]. نکته جالب توجه آنکه اگر چه جریان به اصطلاح روشنفکری در طول تاریخ دچار تلون و تغیر متاثر از جریان روشنفکری غرب بوده است اما حرکت عامه مردم همیشه ثابت واستوار ئ تابع نور اسلام بوده و هست.

روشنفکر اصیل ایرانی به حکم " ن و القلم و مایسطرون" می داند که باید به حق سخن بگوید و بنویسید و در این راه از ملامت خناسان و شبه روشنفکران نهراسد. او می داند که بر مبنای تعالیم قرآن ملاک برتری تقوی است نه تقلید و در انتظار تحسین غرب نشستن.

مقلد غرب هر تلاش اجتماعی را با عینک بدبینی تفسیر کرده و آن را ناشی از شکست در جامعه ایرانی تلقی می کند. در مقابل روشنفکر اصیل می داند برای رشد کردن باید رنج برد و وقایع جامعه را ولو نامطلوب به عنوان قدم هایی برای اصالت بخشیدن به نهادینه کردن مردم سالاری و در جهت رشد جامعه می بیند نه انحراف از مردم سالاری. او می داند استدلال علف هرز نیست که به سریع بروید بلکه باید مانند یک درخت استوار آهسته رشد کند و با وارد کردن ارزش های دیگران نهادینه سازی یک ساختار عظیم اگر ناممکن نباشد، لااقل سهل الوصول نخواهد بود. او می داند بدون "شک داشتن" باور و اعتقادی هم وجود نخواهد داشت. او می داند که برای گذر از وادی تجربه و رسیدن به دشت سرسبز شناخت نیاز به تصاویر و تصوراتی حقیقی منبعث از ریشه های عمیق جامعه خود دارد که در آن از یک بینش اثباتی بهره گرفته و ساختاری عظیم و بی واسطه را بنیان نهد. این ساختار نیاز به رنج و جدل دارد دارد نه تقلید. چنین کوششی به شناختی حقیقی و معرفتی بی واسطه منتهی می گردد که می تواند بانی تاریخ روشنفکری باشد نه نافی ارزش های والای ایرانی -اسلامی. روشنفکر اصیل در پنجره امید بهار را در ارزش های والای جامعه خود می بیند نه اینکه معراج ذهنش رسیدن به ارزش های غربی و وارداتی باشد.

آنچه برای پیشوایی در عرصه تفکر نیاز است اصالت است نه حقارت و خودباختگی. تمسک به اسلام فقاهتی است نه گرته برداری از تفکرات تقلیدی غرب و داعیه تفکر معنوی داشتن. تکیه بر خواست واقعی امت اسلامی است نه استظهار به جماعت ژورنالیست و روشن فکری لیبرالیسم. در بی رنگی با مردم است نه رنگ کردن آنها!

آری برادر! پی افکندن چنین کاخی که از باد و باران نیابد گزند نیاز به همتی والا دارد نه تکرار و تقلید بیگانگان!



[1] آیه 171 سوره بقره

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار