شوشان ـ محمد دورقی :
(به مناسبت روز قلم،با کمی تاخیر)
وقتی نگفتن،مرام می شود،وقتی سکوت،مکتب می شود،وقتی که کلمات از شیب تند و تفتیده ی گلو بالا می آیند اما قبل از رسیدن به تارهای صوتی سُر می خورند و دوباره در اعماق سرد و تاریک درون پرتاب می شوند،وقتی که واژه ها در لایههای غلیظ بهت و بغض گیر می کنند و در تقلای رسیدن به زبان و تبدیل شدن به فریاد، همه شور و حرارت و انرژی شان را از دست می دهند، وقتی که دردمندان و اندیشه مندان با چشمانشان حرف می زنند و زبان و قلمشان در آرشیو تقیه و اضطرار بایگانی می شود، وقتی که پای قلم را قلم، و کلمات را زمین گیر می کنند، وقتی که آرشهی کلمات بر تارهای حنجره کشیده نمی شود و موسیقی فریاد زاده نمی شود،وقتی که قلم، تب ِ تند ملاحظه می گیرد و سرفه ی ستایش سران، امانش را می برد، وقتی که قناری های معدن( روشنفکران)، در کافی شاپ می نشینند و بجای لیلای گرسنه از لامارتین می گویند، وقتی که روشنفکران، فتوای سکوت فرادستان را به جان می خرند، وقتی که کلمات در کنج خیابان خاموشی می نشینند و کلاه تکدی جلوی خود می گذارند و جرینگ سکهها از صریر قلم در گوششان خوش آهنگ تر است، وقتی که قلم، قصه گو است و غصه گو نیست، وقتی قلم به قصد قربت به قدرتمندان می نگارد، وقتی که قلم نمی خواهد عاق قدرت شود و چشم به میراث سلطه دارد،وقتی که اهل قلم در خلوت فریاد می زنند و در ملاء عام زمزمه می کنند،وقتی که قلم با کاروان سکوت تا سرزمین سردی و تباهی می رود، وقتی که …
اینها علایم سندرم حاد خودسانسوری ست.نشانهی مصادرهی صلا و صدای قلم است.نشانهی این است که قلم ناقص الخلقهی ما کماکان باید بر ویلچر بهبود بنشیند و در مطب دمکراسی بازتوانی شود.اینها نشانهی این است که قلم ما کماکان باید روزهی چهار فصل خود را ادامه دهد و در انتظار شوال شهریاران، تشنگی باستانی اش را تاب بیاورد.
قلم،جهاز تنفسی جامعه است و روز قلم، روز تنفس طبیعی ست. روز حیات. قلم،حاکم قلمرو آزاداندیشی ست. تاجدار اریکه ی اراده.
روز قلم را به تمام آزاداندیشانی که خاموشی،تقوایشان نیست،که سیاره ی سیرت حریتمندشان بر مدار خفت نمی چرخد، که قلم شان به زنجیر دینار و درم نابسته ست، تبریک عرض می کنم.