وقتی سخن از نگهداری و حفظ آثار هنری به میان میآید، ذهنمان بلافاصله
معطوف به موزهها و آثار باستانی و به ویژه تابلوهای نقاشی و وسواس شدید
_ و البته ضروری _ و فراهم کردن امنیتیترین تمهیدات برای پاسداشت این
آثار میشود. برای نقاشی ها و یا آثار باستانی و موارد این چنینی بهرحال
راههایی هست، اگر چه گاه مشقتبار و با صرف هزینههای سرسامآور.
ولی میبینیم بعنوان نمونه آثار تمدنی سلسلهی مادها و یا تمدن سومر و یا
همین ایران باستان و یا یونان و مصر و تمدن بین النهرین، با همین راهکارها
به نسل های جدید رسیده و نسلهای جدید هم تلاش مضاعف میکنند تا این آثار
به دست آیندهگان و نسلهای بعد برسد.
با رشد تکنولوژی و تنوع ابزار الکترونیک و به همین میزان و با سرعت
جنونآمیز، متصل شدن و وابستگی افراطی به اینترنت و فضای سایبری، بسیاری از
امکانات و ابزار و خدماتی که در روزگاری نچندان دور، مهمترین دغدغههای
بشری بودند، روز به روز کمرنگ تر و کمرنگ تر شد و امروزه اثری هم از آنها
به جای باقی نمانده است. کسی دیگر از الفبای مرس استفاده نمیکند! کسی
دیگر تلگراف نمیزند و تلگراف دریافت نمیکند و تیرکهای تلگراف در
جادههای دور یکی از غمانگیزترین نمادهای بشر معاصر است که از برابر
دیدهگان ما هنگام سفر به آنها مینگریم و ترکشان میکنیم و میرویم!
کسی دیگر نامه نمی نویسد و تمبر و پاکتنامه و کارت پستال دارد برای همیشه از بین میرود!
گرامافون و صفحات سوزنی، رادیوضبطهای کوچک و بزرگ، سیستمهای ضبط و پخش
فیلم، ویدیوهای در زمانهی خود مدرن! با شیوه های پخش متنوع، پخش کننده
های
CD و
DVD و از همه دردناکتر، کتاب و نشریات کاغذی، دارد از بین میرود و همه چیز دارد تبدیل به مجاز و پندارههای غیرقابل لمس میشود.
همه چیزمان دارد با پسوندهای سهحرفی- .
pdf / .
mp3 / .
png / .
jpg / .
htm / .
exe / .
mkv / .
zip / .
rar ووو ذخیره میشود و دیگر با لمس و بوی کتاب و لمس نوار کاست و لمس عکسها و آلبومها ووو غریبه میشویم.
دوربینهای پولاروید فوری و دوربینهای سادهی عکاسی زنیط و یاشیکا و
لوبیتل برای همیشه از دور خارج شدهاند. کسی دیگر آلبوم عکس نمیخرد و عکس
چاپ نمیکند و اگر هم چنین عناصری هنوز وجود دارند، برای کاربردهای روزمره و
معمولی است و نه برای نگهداری و آلبومسازییهای مرسوم قدیمی؛ و این صنعت
نیز به مثابه صنایع تلگراف و تولید نوار کاست و
VHS از بین خواهد
رفت و همه بطرز جنون آمیزی گرفتار عکسها و آلبومهای دیجیتال و آرشیوسازی
کامپیوتری و هاردهای اداری و خانگی شده اند. رشد شتابناک تکنولوژی آنقدر
مسیر خطرناکی به خود گرفته که دارد در این میانه، خود آدمیان را هم می
بلعد. مگر آدمی بجز همین خاطرهها و ثبت وقایع چیز دیگری هم هست؟! اگر از
آدمها ثبت شدن را بگیرند، حتا نمیتوان موجودیت و یا تولد و یا طی زندگی و
خلق فلان رویداد و بهمان اقدام او را ثابت کرد. و مگر بجز کتابت و یا ثبت
لحظهها با فیلم و نگاتیو عکس و نقاشی و خاطرهنگاری و ضبط صدا، چگونه
میشود به جدال با فنا و مرگ و نیستی رفت؟!
اگر همه چیز مجازی شود _ که دارد میشود! _ و خاصیت مجاز، شدت فناتیک و
امکان امحای فوری و گاه غیرقابل بازیافت بودن آثار مجازی است، و از طرفی
دیگر، تازه به تازه شدن پسوندها و تغییر ناگهانی نرمافزارها و غیرقابل
استفاده بودن نرم افزارهای سابق! عملن ما را دچار یک سرگردانی دردناک
میکند، عملن پیشرفت سختافزاری و نرمافزاری ابزار مورد استفاده، دارد
بلای جان خودش هم میشود. کسی فلاپی به یادش مانده؟! چند نفر از ما روی
فلاپیها به زحمت ده تا عکس جا دادیم یا چندتا داستان و شعر نگهداری کردیم و
فرصت نشد جابجا کنیم و برای همیشه از دستشان دادیم؟!
چقدر عکس و فیلم و ترانه و موسیقی و خاطرات خانوادگی روی نوارهای
VHS نگه
داشتیم و دور ریختیم؟! که با هر دور ریختن، آدمها و خاطرات عزیز آدمها
را فی الواقع دور ریختیم! آیا به آرشیوهایی که اکنون ذخیره کردهایم،
اعتباری هست؟! هاردها از نظر شکلی روز بروز کوچکتر و از نظر میزان
ذخیرهسازی روز به روز فضای بیشتری در اختیارمان میگذارد.
ولی چه میزان از آدمیان و خاطرههایشان و آدمیان و آثارشان در این سیر
دیوانهوار توان عبور از هفتخوان تکنولوژی و توان همپایی و همراهی با این
سرعت را دارد؟! واقعیت این است، همان لحظه که با به دست گرفتن یک گوشی مدل
جدید، لذت میبریم؛ همان لحظه که با روشن کردن یک تلویزیون سیستم جدید، کیف
میکنیم که داریم فیلمی را با کیفیت عالیتر تماشا میکنیم؛ همان لحظه که
عکسی را با کیفیت عالیتر از سوژه ی مد نظرمان میگیریم و روی هارد و یا
لپ تاپ ذخیره میکنیم؛ هرگز متوجه نیستیم که داریم با چه سماجت ابلهانهای
کمر به نابودی خودمان میبندیم و داریم تبر به ساقهی خود میزنیم!
هزاران هزار عنوان کتاب و مجله و روزنامه در قرن بیستم از بین رفته است و
هرگز فرصت نشد به صورت فایلهای الکترونیکی در فضای وب ذخیره شود. هزاران
هزار موسیقی و ملودی و ترانه امکان تبدیل از صفحات گرامافون و نوارهای
سلولیدی و کاست به فرمتهای دیجیتال کامپیوتری نیافت و از بین رفت؛ و به
همین میزان، هنرمندهای عالم موسیقی، اعم از خواننده و نوازنده و سازندهی
ریتم و آهنگ از میان برچیده شد!
هزاران هزار عکس از رویدادها و منظرهها و آدمیان، هرگز امکان بازتکثیر
پیدا نکرد و به فنا رفت. در خانواده های ما چند آلبوم فربهی عکس وجود
داشت و از آن همه عکس از دوران کودکی و نوجوانی تا به امروز، چند فقره برای
ما به جای مانده است؟!
در علوم ارتباطات و فنآوریهای نوین، کار به جایی رسیده که خود مولدین
تکنولوژی متوجه رعبآور بودن شتاب مدرنیته و نوسازی فزایندهی نرمافزارها
شده اند. پیشنهاد چاپ کردن عکسهای مهم خانوادگی و یا بسته به ضرورت، هر
تصویر مهم دیگری؛ و نگهداری عکسهای چاپ شده در آلبومها و یا نگهداری در
کارتنهای معمولی جاکفشی بعنوان مثال!، یکی از راهکارهایی است که به عقل
این متخصصین رسیده؛ چرا که متوجه شدهاند نگهداری عکسها در کارتن مقوایی
جاکفشی به مراتب از نگهداری و ذخیرهی تصاویر بر روی هاردهای گرانقیمت،
مطمئنتر و ایمنتر است!
با همهی تمهیداتی که در دنیای پیشرفتهی امروز برای حفظ آثار هنری شده و
میشود، میزان هدررفت و نابودی بخش بزرگی از آثار هنری، بخصوص در حوزهی
آثار تجسمی بسیار بالاست. شاید اگر صنعت چاپ بیشتر جدی گرفته شود، و جولان
عرصهی مجازی کنترل شود، و یک مقدار نگرانی طبیعی در ما شکل بگیرد، بشود یک
کارهایی حداقل در حوزهی کتاب و رسانه و تصویر به عمل آورد و افق های
آینده را هم آنقدر ترسناک تصور نکرد. ولی با این شیوه که ما داریم پیش
میرویم، آیندهگان، تصویری که از ما خواهند داشت، یک تصویر باسمهای و
فانتزی و چه بسا غیرواقعی، مثل تصویر ما از دایناسورها و انسانهای
نئاندرتال غارنشین و دورهی پارینه سنگی خواهد بود!