شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۶۰۶
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۸
شوشان ـ جعفر دیناروند :

آدمی با تصورات خود زندگی می کند.آینده نگر است و خود را برای همیشه ی تاریخ آماده می کند.در ابتدای زندگی، انتظاری به نام مرگ را در خود هضم نمی کند.دیگران می میرند.به تشیع جنازه می رود اما آن را برای خود قابل قبول نمی داند.گویی بعضی انسان ها تا ابد می مانند.
خواسته های آدمی، زمانی  از حد و حصر هم می گذرند.در دنیای عمل که ناتوان می مانند، به ذهن خود پناه می برند تا در دنیای خیالات ارضا شوند.این، امری طبیعی است.
کودکی که در رویای خود، سوار بر دوچرخه باشد، امری طبیعی و کاملا قابل قبول است.بنابراین، رویایی بودن، امری عادی برای انسان هاست.رویا داشتن برای بزرگ تر ها، کمتر و کمتر می شود تا به حدی که دیگر وجودی ندارد.واقعیت پذیری دلیلی بزرگ برای جداشدن از رویاهاست.رویا، حد و حصر دارد.
ما رویا را از دریچه ی عادی خارج می کنیم و آن را نوعی خاص از خیال پردازی ها بر می شماریم که نه عملی برای رسیدن در آن هاست و نه وسیله ای برای مقصود رسانی در آن ها متصور است.فرد رویایی در هر سنی می تواند به این درد مبتلا شود.گاه شکست ها و زمانی ناتوفیقات باعث مبتلا شدن او می شوند.
به زبان ساده، هر گاه فرد در رویای خود، گذرا رد شود و تنها نوعی گذشته نگری داشته باشد، امری طبیعی است اما همین که استمرار یافت و فرد با زبان، آن ها را برای دیگران بازگو کرد، دیگر طبیعی نخواهد بود.آن، رویا نیست که درد است و ریشه در عوامل درونی فرد دارد که بیشتر شبیه به چاله های شخصیتی است.رویاهای دست نیافتنی، دردی بی درمان هستند زیرا رویاگر، از آن ها جدا نمی شود و شاید که نمی تواند جدا شود.
رویاهای دست نیافتنی برای رویاگران بیمار، امری طبیعی است.چنان در این دریا غرق شده اند که مراقبت از خود را نیز فراموش کرده اند.برای آن ها، واقعیات، اموری ناصحیح هستند.امر واقعی، رویاهای آن هاست.فرد برای رسیدن به خواسته هایی که موجودیتی منطقی ندارند، مستمر، عمل نشان می دهد یا با گفتار منتقل می نماید بدون اینکه منتظر دیگران باشد تا برای او محقق کنند.
رویا ها را باید در این دریچه، نوعی درد بی درمان نامید که هیچ طبیبی برای آن، فکر علاجی ننموده است.گاه در آسمان است و زمانی بر روی زمین.سیارات دیگر را در پیش خود می یابد و ثروت ها را در مقابل.اینکه ممکن است در گذشته ی او یا نرسیدن به خواسته ها، دلایلی نهفته باشد، شکی نیست اما از نظر ما درد است خواه ریشه ای در درون جامعه یا بیرون آن داشته باشد.
رویای بلند و دست نیافتنی گاه فرد را به تصور دروغگویی می کشاند.دیگران او را بلوف زن و دروغگو نامند در حالی که این چنین نیستند.رویایی بودن، در ذهن حرکت کردن است.او،خود را در بالا خانه ی خود مدفون و مشغول می کند و با گذشت رویدادها، برای خویشتن جایگاه می یابد.
چنین کنم و چنان انجام دهم.خیالی ناآرام دارد و به طور مستمر، تحت تاثیر آن قرار می گیرد.نصیحت دیگران بر او تاثیر ندارند و از این نظر است که ما آن را درد نامیم.درد بی درمان.بیماری که با همین درد می میرد و مدفون می شود.ذهنی پر خواسته، همراه با رد حقایق، در هنگامه ی فعالیت ها و نیز توجه به آنچه خود می خواهد و بی توجهی به خواسته های دیگران، بهترین نمادها برای معرفی است.ذهنگرایی برای ارضا و خوشنودی.هیچگاه نرسیدن را در ارزشیابی خود جای نمی دهد.من آنم که رستم بود پهلوان.
ما رویا را درد بی درمان گوییم اما برای آن تعریفی داریم.گاه با رویایی شدن کودکان اشتباه گیرند که این چنین نیست.بیشتر بیماران رویایی در بزرگسالی دچار این عارضه می گردند.زمانی که رشد در قوت خود است و فکر و عقل نهایت تعالی خود را یافته اند.نه نصیحتی لازم است و نه گفتاری برای دلیل یابی موثر واقع می شود.تا کنون نیز هیچ فردی ادعای درمان نیافته است و کسی نتوانسته که چنین افرادی را از رویاهای بلند و دست نیافتنی خود جدا سازد.وقتی توانایی ها محدودند، رویاهای بلند دست نیافتنی می شوند.
در گوشه نشینند و نقشه کشند و سپس نقشه ای دیگر جایگزین نمایند.با خود، خلوت بیشتری دارند و با دیگران، کمتر چنین کنند.ثروت افزایند و سپس شمارش کنند.رویایی بودن را تجربه نمایند و دیگران را به تعجب وادارند.رویاهای بلند دست نیافتنی اند و البته تاکید بر ادامه نیز درد بی درمان خواهند بود.
رویا، حرکت در خلا است.دورانی بر دور خویشتن و تصوری در جلو رفتن است.همانی است که هست.همانجایی است که هست.رویایی که تنها ارضایی دروغین را ایجاد می کند و برای رهایی از آن نیز دارویی وجود ندارد.دردی بی درمان و رهایی بی حاصل.باید آن را به عنوان چاله ای در رفتن محسوب داشت.عجب دردی است رویای انسان ها.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار