شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۶۴۳
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰
شوشان ـ سیدحبیب احمدپور :


آورده اند که پس از ترورناصرالدین شاه سلطان صاحبقران ودستگیری قاتل وی میرزا رضا کرمانی ،درحین بازجویی  بازپرس ازوی جویای ارتباطش با سیدجمال الدین اسدآبادی شداما میرزا رضا هرگونه ارتباط  با اورا  انکار نمود .بازجوبا پوزخندی به اوگفت :اکنون سیدجمال الدین  دراسلامبول نشسته وبه ریش تو میخندد.میرزا رضابه بازجوپاسخ داد: سیدهیچوقت بدون دلیل نمیخندد حکمن ریش من خنده دار است.
این پیشگفتاررا اوردم تا به موضوع گزینش استاندارخوزستان بپردازم.
قبل ازشروع فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری طی نوشته ای با عنوان " خوزستانی نفری چندریال می ارزد" از مسئولین ستادها این پرسش را داشته ام که آیا رودر روی آقایان کاندیداها نشسته ایدوبا تشریح وضعیت استان در ابعاد گوناگون وبرشمردن مشکلات تضمین های لازم رابرای حل آنها گرفته اید که میخواهید مردم را به نفع آنها پای صندوق ها بیاورید.آیا با انها بتوافق رسیده اید که ازشایستگان خوزستان درکابینه استفاده نمایندویا حضورمدیران توانمندوارشدخوزستانی را دربدنه دولت تضمین نموده اند؟وحتی این هشداررا داده بودم که گول شعارهای دهان پرکن اصولگراها واصلاح طلبان مرکز نشین را نخورند که کلاهمان مانندهمیشه پس  معرکه خواهد بودکه متاسفانه نه تنها ظاهرن بلکه باطن امر نشان میدهد که آقایان مسئولین ستادها که دربین آنها پاره ای از نخبه گان سیاسی ومدیران ارشدچه ازنمایندگان ادوار گذشته مجلس ،مدیران واساتیددانشگاه ها،معاونین وزرا واستانداران ووووحضور داشته اندبه راحتی خوردن یک لیوان آب کیش ومات شده اند وآقایان تهران نشین فعلن آنهارا به بازی تشکیل جلسات شور و مشورت برای انتخاب گزینه های شایسته استانداری وپیشنهاد آنها به وزارت کشور سرگرم کرده اند.گذشته از اینکه آیا آقایان تصمیم گیردردولت ارزشی برای گزینه های پیشنهادی قائل هستند یا نه متاسفانه اخبار درز کرده از جلسات گرفته شده حاکی ازاین است که آقایان مترومعیارشان برای انتخاب گزینه ها با قدوقواره واندازه های خوزستان مناسبتی ندارد.اعضا محترم جلسات مشورتی ظاهرن نمیدانند که جایگاه خوزستان دربین استانهای دیگر چیست وچه رتبه ای دارد.خوزستان مادر خرج ایران است خوزستان اقتصادی ترین ،پرآب ترین ،یکی از جوانترین استان هاو دارای بیشترین تنوع قومی و امنیتی ترین استان کشور است.خوزستان درحالی که ثروتمندترین استان کشور است طبق گزارش سازمان مدیریت وبرنامه ریزی چهارشهر بختیاری نشین آن فقیرترین شهرهای کشورهستندوامار طلاق، خودکشی ، اعتیاد، بیکاری در آن بیداد میکند.درحالیکه پرآب ترین رودخانه ها را دارداکنون درخیلی ازروستاها آب رابا تانکر به مردم میرسانند.وآموزش وپرورشش فاجعه باراست وکولاک کرده ومایه شرمساری است اینها همه میطلبندکه یک استاندارمجرب کارکشته آگاه به مسائل جامعه، اقتصادی،عمرانی،آگاه به آداب وسنن اقوام متنوع استان ، آگاه به ظرفیت های خفته اقتصادی،اجتماعی،  وظرفیت های پایکارشان ودارای شناخت نسبت به کشورهای همجوار خصوصن درزمینه های اقتصادی وامنیتی وشناخت درزمینه نیروهای انسانی ومتخصص وتوانمند استان وداشتن شناخت از بانک تحصیلکردگان ومتخصصین ومدیران باتجربه را انتخاب ومورد حمایت قرار دهند تا بر صندلی استانداری بنشیند.. اعضا محترم مشورتی باید بدانند جایگاه استاندارخوزستان دربین تمام استانها خاص است .مشکلات ومعضلات این استان نوعشان وجنسشان با استان های دیگر متفاوت است. خوزستان را با اصفهان وکردستان ودیگر استان ها نمیشود مقایسه کردخوزستان ایلام وهرمزگان وبوشهر نیست که بشود سکان انرا بدست کسی که در این گونه استان ها سمتی داشته اند سپرد که این کاری عبث است وآب درهاونگ کوبیدن است. قواره خوزستان با قدوقواره همه استان ها متفاوت است وحتی میتوان گفت که خوزستان را یا باید بطور ویژه به یکی از مدیران طراز اول که پرقدرت پرنفوذ، باصلابت، مبتکر ،با تجارب مدیریتی مفیدسپرد ویا به مدیری بومی که استخوان خردکرده واز جنس وزارت کشور باشدکه حداقل نیمی از سابقه مدیریتی خود را در استانداری در سمت های حساس وبالابوده باشدوبافضای مدیریتی استانداری ومشکلات ومعضلات وچالش های آن آشنا باشد وبا آنها دست وپنجه نرم کرده باشد.متاسفاته اسامی مطرح شده گذشته ازشان ومنزلت شخصی واجتماعی آنها وجایگاه ومنزلت بالایشان دربین مردم واینجانب به غیر ازیکی دونفرشان بقیه درحد قدوقواره تصدی سمت استانداری خوزستان تاکید میکنم استانداری خوزستان نیستند.من باتوجه به شناختی که از وضعیت استان وشخصیت های مطرح شده دارم اعتقاد دارم  مهندس ملک محمد مکوندی ودکتر عبدالحسین مقتدایی بدلیل سابقه مدیریتی آنها و حضور شان  دروزرات کشورو استانداری خوزستان شایسته استاندارشدن میباشند دکترمقتدایی که ازمدیران ارشدومشاوران صنعت نفت میباشد سابقه دو دور استانداری خوزستان ویک دور

استانداری هرمزگان  وعضویت درهیئت علمی دانشگاه شهیدچمران را درکارنامه خود داردودارای چهره ای ورزشی ومحبوبیتی خاص بین اقشار مختلف مردم خصوصن ورزشکاران میباشد. مردم از عملکردش دردوران تصدی وی دراستانداری خوزستان خاطرات خوبی بیاد دارند همچنین مهندس ملک محمد مکوندی بدلیل سابقه طولانی مدت درسمت های مختلف خصوصن  تصدی ده ساله اش در مدیر کلی امور اجتماعی وانتخابات وتقسیمات کشوری که قلب ومغز استانداری میباشدو میتوان گفت این اداره بار حدود شصت درصد وظایف استانداری را را بردوش میکشدوی  سمت مشاوری استاندارو ریاست ستاد سرمایه گذاری وتوسعه خوزستان ودبیری شوراهای مختلف از جمله اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش وورزش وبهداشت ودرمان را برعهده داشته   همچنین  عضویت دراتحادیه صادرکنندگان نفت وانرژی ونایب ریئسی هیات مدیره شرکت های تولیدی هیدروکربن کشورو تصدی مدیریت سازمان صنایع کوچک و شهرک های صنعتی خوزستان وقائم مقامی سازمان جهاد کشاورزی استان دلیل برتوانایی های وی میباشد و طبیعتن این سمت ها بیانگر شناخت عمیق وی از وضعیت کشاورزی و صنایع ، آموزش وپرورش ، بهداشت ودرمان ورزش وشناخت در خصوص مسایل گوناگون میباشدوبطور کلی دکتر مقتدایی ومهندس مکوندی.را میتوان استخوان خرد کرده وزارت کشور واستانداری خوزستان دانست که هرکدامشان ویا هردو درکنار هم میتواننداثراتی بسیار مفید بر روند روبه رشد خوزستان داشته باشند.یاد اوری مینمایم که نظر این حقیر نافی توانایی های مدیریتی وعلمی وعملی وخدمتگذار بودن افراد مطرح دیگر در سمت های مشابه در استان های  دیگر نمیباشد حال باتوجه به فراز نخستین نوشته ام این هشدار را مجددن به اعضا محترم درگیر با انتخاب شخص اصلح برای استانداری میدهم که سخن ارزنده وتاریخی  میزارضا کرمانی آویزه گوشتان باشدکه مبادا کاری کنید که با انتخابتان ریشمان خنده دار بشودکه گذشته از حضرات تهران نشین مردم عادی وخواص  هم به ریشمان بخندند

جناب سرگرد بادام فیروز معاون عملیاتی گردان با گروهان اول مامور اشغال ارتفاعات سمت چپ(زیرمرگ) و مشرف به تنگه شلماش و تامین تنگه و بستن یکی از راههای فرار ضدانقلاب ، جناب سرهنگ محسن رشیدی جانشین گردان نیز  همراه گروهان دوم مامور اشغال ارتفاعات سمت راست وکنترل معابر وصولی منتهی به دره و تنگه شلماش و راه فرار دیگر ضد انقلاب، خودم و جناب فلاحی از وسط با تیم ویژه ی گردان در زیر آتش سنگین تیم پدافندی و تیربارچی های گروهان احتیاط با اجرای آتش و حرکت با هدف اشغال تپه ای که درگیری در آنجا مشهود بود ، حرکت کردیم که با جناب سرهنگ رحمانی که مجروح شده بود، مواجه شدیم .
با اخذ اطلاعات از ایشان در مورد منطقه درگیری و سردار شهابی فر، به تیم بهداری دستور داده شد که او را از منطقه خارج کنند.   
خوشبختانه بدون هیچ تلفاتی ارتفاعات اشغال و منطقه درگیری و ضد انقلاب درون کیسه ای در وسط دره بصورت کامل محاصره گردید. چرا که گروهانهای مامور جناحین، نیز عقبه ضد انقلاب و راههای فرار آنها  را با دید و تیرمستقیم و موثر بستند.
 دسته ادوات بدلیل اهمیت زیاد آتش بویژه  اینکه دارای اجرای تیر قائم می باشد و قادر است واحدهای پیاده را در کوهستان بخوبی پشتیبانی نماید، در همان تپه ای که مرکز درگیری بود و با اجرای آتش موثر و اجرای گروه ویژه ، منجر به فرار ضدانقلاب و تصرف شده بود، در کنار بنده و برادر فلاحی مستقر گردید.
تبلیغات گردان که با نصب بلندگو بر روی خودرو در منطقه ی عملیات حضور داشت، با پخش مارش عملیاتی و سرودهای حماسی محلی، جنگاوران را تهییج می کرد.  
نتیجه اینکه آماده اجرای عملیات نهایی بودیم و شرایط برای موفقیت و انهدام ضد انقلاب کاملا فراهم بود.  
تیم پدافندی نیز در نقاطی که بتواند آتش موثر داشته باشد؛ جاه نمایی و استقرار یافت. اما از آنجایی که سردار شهابی فر در درون دره محل حضور ضد انقلاب قرار داشت و درگیر بود ، نمی توانستیم از آتش ادوات و پدافند استفاده کنیم، این در حالی بود که کم کم به تاریکی شب نزدیک می شدیم .
 محدودیت وقت و از طرفی حضور سردار شهابی فر در آن دره، شرایط بسیار سختی را پیش روی ما ایجاد کرده بود. چرا که به محض رسیدن تاریکی، بهترین فرصت برای فرار ضد انقلاب بود که اشراف کاملی هم بر منطقه داشتند .
در آن شرایط سخت و ترس از تلفات در وضعیت پیش آمده و عدم آگاهی از سردار شهابی فر، به رغم مخالفت سردار فلاحی و دوستانش مبنی بر اینکه این کار یعنی رفتن به محل درگیری در ته دره خطرناک و خودکشی است و در واقع حرف عقلانی و درستی هم بود و حتی التماس می کردند، به ناچار برای خلاصی از وضعیت پیش آمده و کمک به سردار شهابی فر و تیم همراهش، برای اطمینان از صحت انجام کار و جلوگیری از برخورد احتمالی نیروهای خودی در آن شرایط نامتعارف و گرگ و میش( تاریکی) ، خود همراه چند نفر از جنگاوران گردان از جمله سید حاکم حسینی، به سمت نقطه درگیری که وسط دره جریان داشت ، با دقت هر چه تمام تر حرکت کردیم . با توجه به استقرار سیاهی شب، تلاش ما بر این بود که تا زمانی که با چشم خود افراد مهاجم را نبینیم به سمت آنها شلیک نکنیم ، اما با صدای بلند و با زبان محلی ،سردار شهاب را صدا زدیم که داریم به کمک شما می آییم، تا آنها را هوشیار کنیم که همدیگر را هدف قرار ندهیم.
از طرفی با سر و صدا ها و با لهجه کردی که ضدانقلاب در انتهای دره داشت، آنها را زیر آتش شدید خود قرار دادیم و همین امر منجر به قطع درگیری و عقب نشینی آنها از منطقه ای که سردار شهابی فر در آنجا قرار داشت، گردید. و این از چگونگی درگیری و قطع آتش آنها  قابل فهم بود و الا با چشم هیچ چیز، قابل دیدن نبود .
تیم چهار نفره بصورت نزدیک بهم و با شکل پیکانی به صخره ای  در ته دره رسیدیم ، در این هنگام متوجه شدم که شخصی به سمت ما می آید، باید اجازه می دادیم که کامل به ما نزدیک شود، تا مشخص شود که ضدانقلاب است یا خودی. سپس آن را با رگبار کوتاه از پای درآوریم.  خود حبس نفس کرده و بصورت هجومی آماده شلیک بودم که یک مرتبه صدایش درآمد، شهابی فر بود و خورشیدی و تیم همراهان پست سرشان قرار داشتند.
با تشر او را خطاب قرار دادم و دعوایش  کردم، که با بغض؛ خود را به آغوش من انداخت، این در حالی بود که مهماتشان نیز به اتمام رسیده بود و رد گلوله ضدانقلاب بر روی شانه (لباسشان) خودش و خورشیدی مشخص بود. در آن تاریکی شب از یک طرف خوشحال بودم و از طرف دیگر ناراحت، خوشحال از اینکه به شهاب و تیمش رسیده بودم و ناراحت، چرا که در غیر اینصورت با شرایطی عملیاتی و محاصره ضد انقلاب، اگر نگویم همه عناصر ضد انقلاب را ، می توانستیم حداکثر تلفات را از ضد انقلاب بگیریم، اما متاسفانه وضعیت ایجاد شده؛ مانع آن شده بود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار