با پنجاه، شصت ساله های امروز مهربان باشیم.
شوشان ـ ابراهیم مکوندی :
در روزگاری نه چندان دور؛ پنجاه شصت سالگی، سن آرام و قرار بود.پنجاه شصت ساله ها،جزو بزرگان فامیل و خانواده بودند.وبرای خودشان، احترام و برو و بیایی داشتند.زندگی شان کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی.برای نوجوانان و جوانان فامیل الگو بودند!!.
اماامروزه؛ پنجاه شصت ساله های ایرانی وضع ديگرى دارند..!!! نه مانند پنجاه شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل، احترام بزرگتری و ریش سفیدی دارند. و نه همچون پنجاه شصت سالههای جوامع پیشرفته، ثبات مالی و امنیت اجتماعی !!!!
پنجاه شصت ساله ی امروز ایرانی، هنوز دارد زبان خارجی یاد میگیرد!! در حالی که ذهنش دیگر ذهن بیست سالگی نیست!!اما نگرانیهای یک آدم بیست ساله را در جسم و روح خود به دوش می کشد!!
پنجاه شصت سالهامروز،هم پدر و مادر است برای فرزندانش و هم گاهی برای پدر و مادرش باید پدر مادری کند !!!باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها باشد. سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکند!!. خیلی هم .... احساساتی نشود!!.
در روزگاری که فرزندانش ، خیلی برایش تره خُرد نمیکنند. و پدر و مادرش به مثابه زمان خود، از فرزند، انتظارات زیادی ازجمله با آن ها بودن رادارند!!ولی خانواده و جامعه آن را نمی پسندد. او باید حواسش به همه ی آن ها باشد!!. بایدمشکلات همه را سر و سامان بدهد و مشکلات خودش رانیزبه تنهایی، بدوش بکشد!!.
پنجاه شصت سالهامروز؛ باید مسائل سن بلوغ فرزند، حتی نوه اش را حل کند!! باید برای آینده فرزندش ، آن هم در این اوضاعِ آشفته، تدبیر به خرج دهد و به فکر تامین مسکن و شغل و برآورده کردن کوهی از توقعات ریز و درشت باشد!!!!!!!
هیچ کس حال وروزگار او رادرک نمی کند و نمی فهمد!!اگر چه هنوز جسم و روحش، هزاران طلب از دنیای پیرامونش دارد!! باید با تنهایی کنار بیاید!!چرا که حتی اگر بتواند رابطه پیچیده ای که در زندگی خود دارد او را زنده و شاداب نگه دارد باز هم تنهاست...!!! چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند. همه منتظراوو متوقع از اوهستند!!!!!
پنجاه شصت ساله روزگار ما، همچنان باید چهار نعل بتازد و کار کند!!.اگر بازنشسته شود. تازه شروع کار در دو شیفت برایش آغاز می شود. نباید یک روز در خانه بماند!!.ماندن درخانه همان واوقات تلخی های سرزنش کننده همان !!
روزگارش ثبات اقتصادی ندارد.
و آیندهاش نيز هنوز مبهم است!! اما دیگر بدنش طاقت این جور کار کردن هارا ندارد!!.گاهی فشارش بالا میرود.و گاهی پایین. گاهی تپش قلب میگیرد..!! وگاهی بی حوصله!!
و خلاصه ......
لطفا ما را درک کنید
پنجاه و شصت سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کرده اند!!.تمامی آزمون و خطاها ، روی آنها صورت گرفته بدیهیترین تفریحات دوران نوجوانی و جوانی برای آنها جرم محسوب می شد!!! خندیدن ، دلهره و ترس و نگرانی جزئی از وجودشان شده و با آن هابزرگ شده اند.به جای لذت دوران جوانی و نوجوانی، تیر و ترکش نصیبشان شده!!،
لطفا ما را درک کنید! و به جای نجوای عاشقانه های یار، نفیرموحشِ آژیر خطرو سوت کرکننده خمپاره و بمب وموشک!!!
لطفا ما را درک کنید
در کودکی، مطیع بودند. وپر کار، در بزرگسالی نیز مطیع هستند. وآماده به کار!!!!همیشه منتظر سرابی به نام آینده ی بهتر بوده اند . پنجاه شصت ساله عزیز!!اگر بخت با تو یار بوده و با این همه رنج و فلاکت، به هر حالتی، هنوز زنده مانده ای !!قوی باش!!خیلی قوی !!
" زندگی "
هنوز برای تو "بازی ها" دارد... و خدا را چه دیدی شاید برنده بزرگترین بازی روزگار............... "تو" باشی!!زندگی .....هنوز با تو خيلى كار دارد!!زنده باش و به زندگی همچنان ...."امیدوار" !روزگار به امثال تو خیلی نیازمند است.
ای داد بیداد از جور زمونه، ماییم و نوای بی نوایی؛ بسم الله اگر حریف مایی