شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۷۱۷
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۶
شوشان ـ علی عبدالخانی :

مطالب دفاع گونه از مدیران شهری از دو حالت خارج نیست. یا دفاع در زمان خدمت مدیران صورت می گیرد که در این حالت احتمالا دست مدیران به سمت گونی امتیاز و پول می رود و شرایط دلگرم کردن مدافع را ایجاد می کند یا اینکه دفاع صاحب قلمان در زمانی اتفاق می افتد که مدیران با آن مدیریت خداحافظی کرده و طبعاً دستشان از گونی وسوسه برانگیز قدرت و مکنت کوتاه شده که در اینصورت قرار نیست چیزی عاید مدافعان بشود و به همین دلیل ارزش معنوی دفاع پس از دوران مسئولیت بدلیل عدم هرگونه چشمداشت مادی بسیار زیاد به نظر می رسد.

از دیدگاه حرفه ای، *قلم های نوع اول که حقایق را به نفع مقام ارشد یک دستگاه تغییر می دهند، تفاوت چندانی با متکدیان مطبوعاتی ندارند، با این وجود گستره ی این حالت مطلق نیست و همواره احتمال مانور قلم های غیر متکدی و سالم وجود دارد.

در این یاداشت قصد داریم تا به ۳ شهردار مرکز خوزستان که آثار فعالیتهایشان همچنان وجود دارد و دیده می شود، اشاره ای تقدیرگونه داشته باشیم.در این مقال از زاویه کارهای بزرگی که این ۳ شهردار از خود برجای گذاشتند نگاه می کنیم و به هیچ عنوان قصد توصیفی فرشته گونه از آنها و یا وصف اهواز به یک تبریز دوم در دوره ی خدمتشان نداریم.

با تکیه بر آمار و ارقامِ مربوط به زیرساختها و پروژه های انجام شده می توان ادعا کرد که *ثقلِ فعالیتهای عمرانی و رفاهی شهر اهوازِ پس از جنگ، در دوره این ۳ شهردار (هاشمی، کتانباف و موسوی) صورت پذیرفت !.

برخی تحلیگران امور شهری رمز و راز موفقیت آن شهرداران را ناشی از جاافتادگی شخصیتی و مدیریتی و مهمتر از همه وجودِ عنصری به نام تعلق خاطر به اهواز و خوزستان می دانند.

هاشمی زاده بلافاصله پس از پایان جنگ، شهردار اهواز شد و برغم حجم انبوه مشکلات ناشی از ۸ سال توقف و رکود عمرانی و محدودیتهای شدید مالی و درآمدی آن دوره، توانست تحولات گسترده ی عمرانی، رفاهی و خدماتی در شهر ایجاد کند و به یک مدیر توانمند و محبوب در چشم اهوازیها در آید.پاسخ مردم به ۷ سال تلاش ایشان، شکستن رکورد بیش از ۱۸۰ هزار رای* برای ایشان و رهسپار کردنش به مجلس بود.

کتانباف که مخالفانش قادر به زیرسئوال بردنِ پاکدستی و سلامتِ مالی و پرکاریش (حتی در دوره ی بیماری سخت ایشان) نیستند نیز خدمات بزرگی در دو دوره ی مدیریت شهرداری به ثبت رسانید. نگاهی به فعالیتهای این شهردار نشان می دهد که حجم و کیفیت کارها در دوره ای که شهر اهواز با فراغ شورایی همراه شده، به مراتب بیشتر از دوره ی وجود نهادِ شورای شهر در راس تصمیم گیریها است که به نظر می رسد ایشان از این خلاء و فراغ بعنوان فرصتی عالی برای خدمت به شهر اهواز استفاده و با نگاهی به آرشیو فعالیتهای این شهردار در دوره اول، حجم و تنوع کارها مشخص خواهد شد !.

شاید هم یکی از دلایل موفقیت فرامند هاشمی زاده همین فراغ شورا و تمرکزِ کامل وی بر کارها و آزادی عمل بالا در اجرای برنامه ها باشد! هاشمی صدرصد و کتانباف تا حدودی از تضادها، دسته بندیها، دخالت و تحمیلها (اگر نگوئیم سهم خواهیهای فراوان) و بسیاری از قید وبندهای مولود نظام شورایی نارس، رها بوده و به همین دلیل ایده ها و افکار عمرانی و خدماتی خود را با آرامش و دقت پیاده می کردند اما شهردار سوم این یاداشت یعنی موسوی برای اولین بار در تاریخ نظام شورایی ایران باید با ۲۱ نفر عضو شورای اسلامی شهر کنار بیاید و با وجود همه آن تناقضها و تضادهای روزافزون که هرکدام معنا و مفهومی بازدارنده داشتند، کار کند و اوضاع را مدیریت نماید. از هر زاویه و جهت که به وضعیت پیش آمده برای موسوی نگاه کنیم درخواهیم یافت که هر نوع حرکت در این چارچوب تا چه حد برای شهردار سخت است، چه رسد به آنکه بخواهد بزرگترین پروژه های عمرانی و خدماتی شهر را کلید بزند!!
 
این مدیر آرام و پرسابقه برغم وضعیت استثنایی حاکم بر شورا و جذر و مدهای بی پایان و تکانه های روزانه ای که مستقیماً به بدنه ی شهرداری وارد می شد و آن را تحت تاثیر قرار می داد *اما با استفاده از شیوه های مدیریتی مرکب و ابداعی و بعضاً تمکین های مقطعی در برابر کل یا بخشی از شورا بعنوان جزیی از راه حلهای کوتاه مدت توانست به اهداف بسیار بزرگ و ماندگارِ عمرانی و خدماتی و رفاهی موردنظر خود که ما شهروندان روزانه آنها را می بینیم، برسد و جامعه ی عمل بپوشاند و همچون دو همکار سابقش بالاترین درجه ی علاقه مندی عملی به اهواز را به منصه ی ظهور برساند و اثبات کند !.

به نقل از یکی از دوستان: عالم الحب هو عالم الاعمال و التضحیات لیس بعالم الاُمنیات..."یعنی دنیای عشق و دوست داشتن، دنیای عمل و تلاش تحمل سختیها است و تنها با رویا و آرزو نمی توان ادعای عشق کرد !.

" بنابراین اگر مدیری دم از علاقه ی خود به شهرِ محلِ خدمتش مثلا اهواز بزند، چاره ای بجز ادغام این ادعا با عمل ندارد و اگر به هر دلیل نتواند قطعاً راه پیشینیان خود را در پیش می گیرد و بسراغ قلمهای زرد و بنفش می رود تا با بهرگیری از آنچه اتفاق نیفتاده، عشقی بادکنکی برایش دست و پا کنند، اما آیا دوست داشتن و تعلق خاطر را می توان جعل و به کسانی که هیچ نسبتی با آن ندارند، منسوب کرد؟!.

نگاهی به پلها، زیرگذرها، میادین و فضاهای سبز، زمینهای ورزشی، پارکهای کوچک و بزرگ، فرهنگسراها، حجم بسیار زیاد اسفالت ریزی، اِلمانها، نوپردازیها، پروژهای زیبایی محور و بسیاری موارد دیگر نشان می دهد که کدام شهرداران و با وجود کدام موانع و محدویتها توانسته اند مهمترین داشته های فعلی اهواز را ایجاد کنند.

آنچه هاشمی ، کتانباف و موسوی ( در اوج بی ادعایی) به مردم تقدیم کردند بگونه ای بود که بی انصاف ترین و زردترین قلمها نیز نمی توانند یادگارهای موجود در سطح شهر را انکار و یا از کنار آنها بگذرند و از باب بی خیالی سکوت پیشه کنند و از درد ناچاری خود را به آن راه بزنند !!.‌ آن همه پروژه حیاتی و زیرساختی آنهم بدون توسل تام و تمام به باصطلاح مشاوران!! که بعضا عناوینی پوک هستند و تکیه بر توان کارشناسی بدنه ی شهرداری، واقعا هنری است که فقط از عهده مدیران قوی و مسئولیت پذیر نسبت به مردم برمی آید!.


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار