شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۸۱۰
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۵
گزارش یا تحلیل؟
شوشان ـ حبیب باوی ساجد :

یک: گفته اند برای بررسی یک پدیده ویا درکِ بهترِ حتی جنگ هم باید زمان بگذرد ودر فرایندِ گذرِ زمان است که اگر آن اتفاق قرار باشد بدل به اثر هنری شود، هنرمند بهتر می تواند آن را تحلیل و تفسیر کند و جنبه های هنری اثر بیش از جنبه های گزارشی اش خواهد بود.
دو:  "دست نوشته ها نمی سوزند" دودهه پس از#قتل_های_زنجیره_ای  توسط#محمد_رسول_اف  ساخته شد و همین باعث گشت این فیلم یکی از خوب های سینمایی سیاسی شود که تاويل برانگیز است وفراتر از گزارش رخ نشان داد.
سه: #گوستاو_گاواراس  به عنوان یکی از سرمداران ژانر سیاسی فیلم هایش را فراتر از گزارش جان به تصویر می دهد. او می داند گزارش میراست، اما هنر نامیراست. روزنامه ها، سال هاست خبر منتشر نمی کنند، چون انتقال اخبار به کسرِ ثانیه رسیده است(تاجایی که اصحاب سیاست را حتی در جریان وقایع آینده هم قرار می دهند) آن ها به تحلیل و گزارش روی آوردند.
چهار: فیلم سینمایی#دانه_انجیر_معابد  که آشکارا نامش از رمان #درخت_انجیر_معابد  نوشته ی#احمد_محمود  می آید، متکی بر حوادث و جنبشِ انقلابی ست که "مامردم" روزشمار آن را حفظ هستیم و همین باعث میشود همواره از فیلم جلوتر باشیم. این جاست که کارگردان باید خود را به چالش بکشد تا اگر نه این که از"مامردم" جلوتر بزند، بلکه لااقل همترازمان باشد.
پنج : رسول اف در فیلم تازه اش آشکارا متاثر از حوادث است و برای گزارشِ آن شتابزده عمل می کند و بیش از آن که فیلمِ خود را بدل به اثر هنری کند، تن به گزارش هایی داده است که انیستاگرام به مراتب فراتر از او گزارش های تأثير گذار در این زمینه ارائه داده است. بخش مهمی از فیلم رسول اف متکی برآرشیو است. اما آرشیو مورد اسنفاده ی او، آرشیو ویژه ای نیست. به سخن دیگر؛ هرفیلم ساز دیگری هم می توانست همین آرشیو را این گونه دسته بندی کند. درحالی که شاید باگزینش یک تصویرِ آرشیوی ویژه می شد نگاه و تحلیل و سلیقه اش را نشان دهد و ضمنأ همان یک تصویرِ آرشیوی با تاروپودِ فیلم اش گره می خورد.
شش : رسول اف در این فیلم می کوشد از تماشاگر اشک بگیرد و این به خصوص در صحنه ی التیامِ زخمِ دخترِ قربانی چشمی آشکارا به چشم می خورد. صحنه ای که می توانست باصدا، بدل به صحنه ی نفس گیر شود، با موسیقی بدل به گزارش سطحی رشک انگیز شده است. تصور کنید در این صحنه، پدر خانواده که پیگیر دخترش است تماس می گرفت و به علت این که دست های مادر مشغول جراحی است، دخترها تماس را روی آیفون می گذاشتند و صدای نگران پدر روی صدای آه وناله ی دختر وصدای ترسان و دست های خونی مادر شنیده می شد. رسول اف به چنین پرداختی فکر نمی کند ودر نتیجه فیلم اش چیزی به داشته های مان نمی افزاید. وانگهی پس از التیامِ زخمِ دختر، خیلی کلیشه ای و سطحی همان روسری خونی دختر را سرش می کنند! چرا؟ نمی شد یک روسری تمیز سرش کنند؟ رسول اف خواهان جلبِ ترحم است واین سهمِ مهلکِ چنین فیلم هایی است. درحالی که همین روسری خونین می توانست به اصطلاح بایک خمِ ابرو به تصویری تأویل برانگیز شود. مثلأ تصور کنید مادر روسری را می شست و آن را روی تراسِ خانه پهن می کرد و قطراتِ آب که از روسری با لکه های کوچکِ خون می چکید، انگار خون بود که برسرِشهر می چکید. این جاست که گزارش بدل به هنر می شود وتأويل برانگیز.
هفت : چرا دخترکوچک به دروغ مادر را می فرستد دنبال نخود سیاه و از مادر در صورت دیدن دوست زخمی شان هیولا می سازند، اما بعد مادر یکراست می رود سراغ التیام زخم دوست شان؟ چون رسول اف می خواست تعلیق کاذب ایجاد کند و مثلا دخترکوچک را بعد از رفتن مادر بفرستد توی خیابان و نمای خوبی از ساختمانِ رو به خیابان بگیرد؟ اوج تعلیقِ کاذبِ فیلم، صحنه ی تعقیب وگریز آن زن ومرد جوان در جاده و بیابان است. صحنه ای که بکلی اضافه است و هیچ تأثيری در فیلم ندارد. کارکردِ این صحنه تا سوپرمارکتِ پمپ بنزین است که زن او را می شناسد. همین. باقی اش مطلقأ اضافه است. چرا رسول اف تن به این صحنه ی اضافه داده است؟ ریشه اش را باز هم باید در شنابزدگی جست.
هشت : خانه چرا به بدترین شکلِ ممکن آن طور است که کارگردان خواسته است ونه برآمده از زندگی است؟ دادوستد پدر با دخترهایش چرا سرد است وبی روح واصلا ربات اند؟ مگر می شود مهمان شب در خانه باشد و صاحب خانه خبردار نشود؟ دادگاه انقلاب چرا آبکی است؟ فضای دادگاه واقعأ ساخته شده است؟ وقتی لحظه لحظه ی خفقان آورِ جنبشی نفس گیر موضوع فیلم باشد، موسیقی چه ضرورتی دارد؟
نْه : فیلم دانه ی انجیر معابد سکانس پایانی قابلِ قبول دارد. در طول فیلم لحظات تأثیر گذاری نیز دارد والبته بازیِ قابل اعتنای #سهیلا_گلستانی (مادر) اما خودِ فیلم در نهایت فراتر از یک گزارش نمی رود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار