شوشان ـ محمدرضا چمن نژادیان :
احزاب یا تشکلات سیاسی (Political party) در علم سازمانی، سیاسی و اجتماعی نهادهای مردمسالاری هستند. که به دنبال مؤثر بودن مشارکت آحاد ملت در سرنوشت کشور می باشند. این تأثیرگذاریها بطورکلی در اصل با ساماندهی پایگاههای جوامع هدف اعم از فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شروع می شوند. هر چه این پایگاهها وسیع، عمق و استحکام داشته باشند. چرخش قدرت مدنی با مشارکت آگاهانه و معنادار اکثریت ملت ها از پایین به بالا شکل می دهند. که معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاههایی همسو با حزب و جریان فکری برای کسب مسئولیتها، مناصب و قدرت سیاسی صورت میپذیرد. احزاب در فعالیت هایی نظیرکار زارهای انتخاباتی، پژوهشهای آموزشی یا اعتراضهای سیاسی مشارکت میجویند. احزاب در جوامع مختلف به دنبال به کار بستن ایدئولوژی خاص یا دیدگاههای مشخصی در اداره ممالک هستند. که با اهدافی معین در ساختار و برنامههایشان ذکر شده و باعث پدیداری افرادی با اهداف یکسان حول محور حزب میشوند
عموماً در بازههای زمانی مشخص، گردهمایی های حزب تحت عناوین مجامع عمومی و گنگره ها برگزار می کنند. تاکادرها و دبیران حزب در آنها انتخاب شوند. هم چنین اگر تعداد کافی از اعضا چنین درخواست دمکراتیکی داشته باشند میتوانند انتخاباتی برای تعیین یا تغییر رهبر و دبیران کل حزب برگزار گردد. یکی دیگر از اهداف برگزاری همایشهای حزب این است که کادرهای رهبری با آسیب شناسی برنامه ها و کارکردها ارزشها و برنامههای آینده ی حزب را در قالب دمکراتیک برای اعضا بیان، تشریح و مشخص می نمایند.
بسته به توسعه شعب و وجود اعضای حزب در سراسر کشور حزب کمیتههای محلی یا منطقهای را تشکیل میدهند تا بتوانند به نامزدها برای شرکت در انتخابات محلی و منطقهای برای گرفتن مناصب مختلف حکومتی کمک کنند. این شعبههای منطقهای حزب بازتاب دهنده موقعیتهای دبیران در سطح ملی برای مناصب عالی و خدمت به ملت یا جوامع هدف میباشند. موارد فوق چکیده ای از رسالت و سیرمراحل فرآیندهای حزب یا تشکل سیاسی در ساختار حکومتی بوده است. حال با توجه به صدور مجوزهای متعدد احزاب و تشکلات رنگارنگ از نظر سیاسی، فرهنگی و صنفی در ایران آیا این تشکلات متناسب با رسالتهای ذاتی،پایگاههای اجتماعی وفادار معتقد و کارکردی سیاسی اجتماعی فعالیت دارند؟ در یک بررسی اجمالی شکلی طولی و عرضی درخصوص محتوای کمی و کیفی مشاهده می شود.اساساً بکارگیری عنوان و فعالیت حزب در ایران مگر در مقاطعی از تاریخ همواره ابتر و ناکام بلکه خود منشاء معضلات مستبدانه، در تضاد با اهداف، تعمیق شکاف دولتها و ملت بوده و هستند. زیرا؛
۱- احزاب و متولیان آنان در ایران به هیچ کدام از فلسفه وجودی، شاخص های دمکراتیک و کارکردی مدنی خود پایبند نبوده و نیستند.
۲- اساساً تعریفی که از حزب و جایگاه آن در ساختار نظامی سیاسی ایران در تاریخ به ویژه نظام اسلامی و قانون اساسی آن شده است مغایرت کامل با فلسفه ی وجودی، کارکردی و فعالیت عمومی تشکیلاتی حزبی دارد.
۳- احزاب کنونی در ایران همانند مراکز فراوان کسب و اشتغال کاذبی در دوران رکود هستند. که در دستان مستبدان تکرارهای مکرر از روی ناچاری برای امرار معاش و حفظ حیات عمل می کنند.و به نوعی دستفروشانه درون لیگهای باشگاه قدرت دایر برای انجام وظایف تدرکاتی عواملی از قدرت می باشند.
۴- احزاب در ایران بجای انجام رسالت و ساماندهی پایگاه های جوامع هدف اجتماعی و تلاش برای کسب قدرت از پایین به بالا، توسعه ی مملکت و خدمت به ملت عملاً ابزاری در دستان قدرتمندان و صاحبان قدرت برای مدیریت و کنترل ثروت و قدرت بشکل مستبدانه با رنگ و لعاب مردمی و مدنی بوده و می باشند.
فلذا نتیجه گرفته می شود بیشتر ازمنه احزاب درایران از یکسو ابزاری برای تبلیغ انحرافی از نظامات سیاسی در افکار عمومی درونی و بین المللی با کنترل هیجانات سیاسی اجتماعی توسط حاکمیت های مستبدانه بوده اند. و از سوی دیگر سالیان دراز احزاب در دستان کادرهای تکرارهای مکرر به عنوان موسسین در رهبری تشکیلات حزبی برای رسیدن به قدرت و ثروتهای رسمی مستبدانه مدیریت شده و می شوند. به ویژه در نظام اسلامی که بدون توجه به اهداف غایی کمی و کیفی یعنی ساماندهی پایگاههای اجتماعی ، فعالیت مدنی دمکراتیک برای مشارکت آگاهانه ی حداکثری در سرنوست ، تدوین مدون برنامه های توسعه محورانه ی مختلف برای اداره ی مملکت با خدمت به ملت، نیاز به شناسایی نخبگان برای جذب در تشکلات مدنی ، ضرورت ساخت ساز کادرهای مدیریتی در حکمرانی، چرخش دمکراتیک نخبگانی جایگاه در ساختار مدیریتی درونی احزاب با تغییر کادرهای ساختاری، چگونگی بسط و گسترش کمی و کیفی شعب حزب در پهنای جغرافیای سیاسی کشور دیده می شود. برای مجموعه های متعدد مجوز با محل و بی محل صادر گردیده است.
برای اینکه خنثی سازی اثر بخشی مشارکت معنادار تشکیلاتی و حزبی در سرنوشت بیشتر از نرم علمی و مدنی رای وپایگاه اجتماعی مدنظر بوده و می باشد.
خلاصه احزاب کنونی در جمهوری اسلامی ایران با چنین رویکردها ابتر و فرآیندهای معیوب عملاً علاوه بر اینکه فاقد صلاحیت ماهوی و کارکردی در قوانین بالادستی هستند. ابزاری برای تعداد محدود تکراری بنام کادرهای مرکزی مادام العمر بدون اقدام و تغییرات منبعث از رای دمکراتیک در مجامع عمومی و کنگره های حزبی می باشند. خروجی انحرافی چنین فعالیت حزبی و نهادهای مردمسالار در اصل ترویج، توجیه و تئوریزه ی مدنی استبداد توده ای درحکمرانی و دیکتاتوری کادرهای ثابت تشکلات می باشد. یاس و سرخوردگی نخبگانی و آحاد جامعه از دخالت موثر در سرنوشت نتیجه ی طبیعی چنین روندی بوده و می باشد. تعمیق شکاف دولت ملت پس از ۴۵ سال در نظام اسلامی با استنکاف از مشارکت اکثریت بعلاوه یک جوامع هدف حائز شرایط رای ایرانی در انتخابات اخیر نتیجه ی حاصله می باشد.