شوشان ـ بابک عبدالهی :
امروز نیز همانندِ دیگر اوقاتِ اداری به محل کار رفتم. دربِ دفتر را گشوده، چراغ ها را روشن، رایانه را راه اندازی و مشغول رسیدگی به مکاتبات و بررسیِ کارپوشه شدم.
در این میانه و پس از نوشتن مکاتباتِ منتظرالنگارش، اعم از پیرو و پیگیری مجدد و پیوست، ناگاه خبر آمد که بازدید از دفاترِ استانداری در پیش است، آماده باشید.
اتاق کمی نامرتب بود، جمع و جور کردم، میزها خاک گرفته بود، با ته شیشه شوری که مانده بود و پارچه ای تمیز که در کیف داشتم، گردگیری کردم، آنگاه پشتِ میز سنتی که از چوب است و همه آنرا کهنه میدانند و بلااستفاده، اما من بشدت به این کهنگی و چرمهای بعضا تَرَک خورده و رنگ پریده اش علاقه مندام، نشستم به انتظار.
ناگاه هیاتی از در درآمدند، در راس، مردی که فرهنگ از منش اش، تواضع از نگاه اش، علوم انسانی از کلام اش و مهربانی با همگان از رفتار اش پیدا بود، می آمد.
استاندار برای تفقدِ کارکنان همت گماشته بودند.
پس از ادای احترام به ایشان،
خواستند بروند که اصرار کردم بمانید لطفا، آقای استاندار، ما حرف داریم با جناب تان.
وقت تنگ بود و گویی عدالتِ مستتر در روح این مردِ وارسته، فرمان میداد که همه کارکنان را ببیند و کسی از قلم نیفتد.
از اصرار من، فرمودند، بعدها صحبت خواهیم کرد.
خیالم ازین کلام آرام شد.
پس گفتم، اجازه دهید دست نوشته ام را که حجمی فشرده از سالهای عمرم را صرف و وقف نوشتن اش کردم، تقدیم تان کنم، ایشان پذیرفتند.
با شعف و شادمانی وصف ناپذیری کتاب ام را تقدیم شخصیتی که سالها دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور بود و اینک استاندار خوزستان عزیز، نمودم.
در کسری از ثانیه و در نهان با خویش گفتم کاش کتاب را بازگشایند و فی المجلس خطی بخوانند.
گویی این کلام بر زبان نیامده را شنیدند و تورقی فرموده و یک بیت از ابیاتی که در متن آمده بود را خواندند و شگرف آنکه سریعا نام شاعر را که صائب تبریزی بود بر زبان آوردند و گفتند این بیت از صائب است.
شگفت زده بودم، مفتخر، شاد، خاموش از احترام ایشان و امیدوار که بیشتر بمانند و سخن بگویند.
ترسیمِ تصورات برخی گاهها، دقیقا میسر نیست و بسیاری از گمانه هایِ ذهنی آدمیان در لحظه های ناب، مقیم پرده های ذهن میماند.
باری،
به امروز که قرار بود روزی عادی باشد و بناگاه از زمره اوقاتِ شدیدا روزمره، خارج و به مناسبتی خاص بدل شد، چونان واقعه ای تاریخی مینگرم.
استاندار فرهنگ مدار، شاعر آن یک بیت که در خلال صفحه ای که تصادفی آمد را حدس زدند و نام شاعر درست بود و این یعنی تسلط کامل بر میراث مکتوب و کهن ایران اسلامی.
آرزوی موفقیت برای همه وارستگان، خاصه دکتر موالی زاده، استاندار معزز خوزستان.