لطفاً این مطلب را به عنوان مطالبه ی عمومی و آگاهیبخشی که باید مطالبه ی اصلی همه باشد بخوانیم تا مطالبگر واقعی بدون سو گیریهای شخصی باشیم
شوشان ـ محمدرضا چمن نژادیان :حتما خوانده اید که کلپتو کراسی نوعی از حکومت است که برپایه غارت اموال عمومی و تاراج منابع ملی بنا شده است! اما جالب است بدانید در سیاست اصطلاح دُزدسالاری یا کلپتوکراسی به دولتی اشاره دارد که عامه مردم را فدای افزایش ثروت و قدرت سیاسی شخصی طبقه حاکم میکند. دزدسالاری معمولاً با اختلاس در بودجههای دولتی همراه است.این نوع حکومت بیشتر در کشورهای توسعه نیافتهٔ دارای رژیمهای دیکتاتوری، سرزمینهایی که مردمش به حقوق خود واقف نیستند و به بلوغ سیاسی نرسیده اند و همچنین اقتصاد آنها دولتی است دیده میشود.
از مشکلات و آسیبهای کلپتوکراسی یکی این است که در آن فساد از سطوح مدیریتی کلان به خُرد گسترش مییابد و در جامعه شایع میشود و هرکس که به منابعی دسترسی دارد، بسته به میزان نفوذ و توان و جایگاه خود دست یغما و چپاول بدان مییازد، پدیدهای که خود تباهی جوامع و سقوط اخلاقیات آن را به دنبال خواهد داشت.
دیگر این که چون مبالغی که توسط سردمداران و صاحبان پست و قدرت به تاراج میرود همه از منابع عمومی است که بایستی خرج پیشرفت و توسعه شود، بنابراین سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدت رو به کاهش مینهد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد.علاوه بر این به علت دست داشتن صاحبان اصلی قدرت در فسادها، اجازهٔ شفافیت در اقتصاد داده نمیشود تا به راحتی به سودجوییهای خود بپردازند و نتیجهٔ این است که اقتصاد در این کشورها انحصاری، مریض، فاسد، غیرشفاف و ناایمن است.
مشکل دیگر این است که به علت نبود سیستم بوروکراسی درست و مراجع بررسیکننده در این موارد و عدم وجود عدالت، کسانی که بر مشاغل دولتی مینشینند در هر جایگاهی که باشند بر گردهٔ مردم سوار شده و بر آنان ظلم میکنند و درعین حال وظایف خود را انجام نمیدهند.
برآیند همهٔ موارد یاد شده این است که در این جوامع فساد، دزدی، رشوهخواری و رانتبازی رواج مییابد و نیز طبقهای ناراضی بهوجود میآید که همان عامهٔ مردمند.این طبقه بر این باورند که حقوقشان ضایع شده و عده ای در کشور حقشان را میخورند و به ایشان ظلم میکنند.
بنابراین، این گروه های ظلم دیده هم در هر جا که بتوانند دست به تلافی زده و با تخریب کردن، دزدی، درست کار نکردن، کوتاهی در انجام وظایف، کمفروشی و احتکار خشم خود را فرو مینشانند
بدینترتیب فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی "سقوط اخلاقیات و انسانیت" است.