شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۹۱۰
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۱
شوشان ـ مجتبی حلالی :

ماهور. ماهور فرفری ام. گه گاه در یادداشت هایی که به نثر درآورده ام، از اهمیت حضور ماهور در زندگی ام گفته ام.
چه آنکه با ماهور روزها و شب ها معنایی دگر دارند. شب هایم پر ستاره اند. زیبایی ماه در ظلمت شب را بیشتر خیره می شوم. نور خورشید پیام آور امید است و آغاز. ابرها. ابرها را بیشتر توجه می کنم و شکل های عجیب و غریبی که تشکیل می دهند را تامل می کنم و اتفاقا با ماهور در میان می گذارم. اکنون او نیز بدنبال تصاویر و اشکال جذاب و اعجاب آور ابرهاست. باران هم دلچسب تر است، دستها را باز کردن، چرخیدن و خیس شدن زیر باران را به او آموخته ام. 


ماهور نیز استقلالی است. هرگاه کسی از رنگ قرمز برایش بگوید! با تعجب و با لبخندی شبیه به خودم از استقلالی بودنش و رنگ محبوبش آبی تعریف می کند. لباس های استقلالی اش را نشان می دهد، توپ استقلالی اش را هم زیر پا می گذارد و حرکات مسی و رونالدو را همزمان به اجرا در می آورد. پسر کو ندارد نشان از پدر؟؟؟
توهم عجیب و غریبی نسبت به همه هرآنچه ترسناک است داشته و دارد. سوال های پی در پی می پرسد. روح ها کجان؟ روح ها اگر من ببینن چکارم می کنن؟ روح قوی تره یا هالک؟ اگر هالک روح رو ببینه، روح چکار می کنه؟ بعد من چی بهشون می گم؟ بعد تو چی بهشون می گی؟ دزدا کجان؟ دزدا اگر من ببینن چکارم می کنن؟ چرا دزدا شبا میان بیرون؟ خونه شون کجاس؟ چرا خونه شون فلان جاس؟ غذا چی می خورن؟ چرا غذا می خورن؟ و ...
برای ثبت نام ماهور در مدرسه در مقطع آمادگی اقدام کردم. شلوار و تیشرت سبز مربوط به هالک را تن کرد. با اشتیاق آمد. محیط را دید. خوشش آمد. بچه ها همه بازی می کردند و ماهور نیز قاطی شان شد. بازی کرد. دو پسر و یک دختر با او هم بازی شدند. نگاهش می کردم. صحبت های بچه ها را دقت کنیم. دنیای عجیب و غریبی دارند. دغدغه شان عروسک ها و بازی کردن و رویاهای شان هم همین بستنی خوردن و پارک رفتن و ...است. از اتاق و اسباب بازی هایشان حرف می زنند. از خوراکی هایی که دوست دارند. از علاقه شان به نقاشی و ... در حین بازی کردن و صحبت کردن ماهور آستینش را بالا زد و توهم هالک برداشت. دستهایش را نشان داد. گفت دستام رو ببینین، دستام مثل هالکن. دستهای کوچک و لاغرش. بچه ها هم باور کرده بودند که ماهور همان هالک است. قطعا بچه ها برای خانواده تعریف کرده اند که هالک همکلاس مان است...
و اما ماهور جانم. بعنوان اولین متنی که از برایت به نثر درمی آورم. باید برایت بگویم که دوره شما دوره تکنولوژی و پیشرفت است. دوره توانمندی و دانش است. دوره تخصص است و افزایش میزان آگاهی و دانستنی ها. صبر کردم تا در زمان مناسب و درست زمانیکه وارد مدرسه می شوی مجموعه نامه هایم را برایت آغاز کنم و این اولینش است.
پسرم. هیچ کس در هیچ کجای دنیا فردی که فاقد تخصص و توانمندی است را علاقه ای ندارد. توان و تخصص و علمی که درخواهی یافت، دورت را شلوغ می کند. برایت ایجاد موقعیت می کند. شرایط مالی ات را بهبود می بخشد. برایت جایگاه مطلوب اجتماعی فراهم می سازد. خیلی زود درخواهی یافت که فقط خودت می توانی شرایط روحی و مالی و اجتماعی ات را بهبود بخشی. تنها راه آن هم تسلط و تمرکز بر توسعه شخصیت، فکر و میزان دانش و تخصصت خواهد بود.  
جان پدر. در همه هرچه که بر سر راهت خواهد آمد، بدان که من با همه وجودم کنارت خواهم بود. رویای موفقیتت، خوشحالی هایت، افتخار آفرینی هایت، برآورده کردن خواسته و آرزوهایت، همه اینها ابتدا در تو و با تلاشت میسر خواهد بود و من بعنوان پدرت، درست پشت سرت خواهم ایستاد. بر این مدعا ذره ای شک نکن.
ماهورم. در بازه ای از زمان در پی دوستان فراوان خواهی بود. دوستانی برای تفریح و دورهمی و اوقات فراغت. پای در هر حوزه و تخصصی که بگذاری دوستانی از همان حوزه کنارت خواهند آمد. دوستانی که می توانند برایت تنها یک دوست باشند و در این میان، اگر تنها یک نفر قابل اعتماد پیدا کردی که راز دار و وفادار به تو ماند کلاهت را ده متر باید بالا بیاندازی. واقعیت این است که منافع، اساس و مبنای غریب به یقین دوستی هاست. به همین سبب یک دوست واقعی واقعا کافی است. چه بسا همان یک نفر هم بر سر راهت قرار نگیرد و این ابدا غصه ندارد و باز تویی و راهی که باید پر قدرت ادامه دهی. ماه جانم، هیچ گاه از تنهایی نترس. تنهایی قلب و روحت را بزرگ و عمیق خواهد کرد. چه آنکه تنهایی بسیار ارزشمندتر است از تن هایی که روح و دلشان با تو فرسنگ ها فاصله دارد.
عزیزکم. از بسیاری دوستی ها و روابطت زخم خواهی خورد. بی شک با چشمان خود خواهی دید! دوستی را که در مقابلت تعریف و تمجید می کند و وفاداری اش را نمایان می سازد و درست پس از تو به سمت دوستی دیگر می چرخد و بلکه بدگوییت را هم بکند. بی شک با چشمان خود خواهی دید افرادی را که از زبان تو حرف ها نزد این و آن ببرند. رازت را برملا سازند. تخریبت کنند. آزارت دهند. بی هیچ دلیل و تنها از باب حسادت.  
دردانه ام. بی شک با دوستانی مواجه خواهی شد که در مسیر پیشرفتت سنگ اندازی هم خواهند کرد. در مقابل از حمایت و خوشحالی خود سخن می گویند، اما پشت سر هرکاری برای حذف و تخریبت خواهند کرد. اینجا تو فقط باید ادامه دهی. بی شک به مرحله ای خواهی رسید که حذف هیچ کس برایت ترسناک نخواهد بود. عدم حضور هیچ کس در زندگی ات نمی تواند ناراحتت کند. زخم ها و سختی هایی که اجتناب ناپذیرند و تو باید آرام آرام همه را تجربه کنی و به مسیرت ادامه دهی.  
لیکن ماهور جانم. خیانت هیچ کس را نپذیر. هر خیانتی دیدی اگر در پس جبران هم برنیامدی اما رها کن. آنکه یکبار خیانت کرد و تو را نادیده گرفت، بدان بازهم تکرار خواهد کرد. فریب پشیمان شدم ها را نخور. آنکه ذات خیانت دارد، بی شک باز و باز تکرار خواهد کرد. فقط رها کن و رها شو. آنکه دلت شکست را، رها کن.
ماه جانم، فراموش نکن پس از همه فراز و فرودها، پس از همه مصائب و سختی ها، پس از همه نشدن ها و از دست دادن ها اما آنچه که شکست را ارزشمند می کند، مبارزه است. بنابراین اینها نباید تو را نا امید کند. نباید تو را از پای درآورد. بلکه باید روشنت کنند. باید مسیر را برایت تغییر دهند و چشمانت را در انتخاب و تصمیم هایت باز کنند.  
بازهم برایت خواهم نوشت. آبان ماه 1403.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار