شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۹۸۲
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۴
_ نیک می دانیم که دنیای امروز، به علت سرعت تبادلِ اطلاعات و پیشرفتِ متحیر کننده ی علم و دانش بشری، گاهی اوقات، ما در دامِ توهمِ کفایتِ اطلاعات ، گرفتار می شویم.به گونه ایی که فکر می کنیم.با مطالعه ی یک یا چندین کتاب مهم در یک موضوعِ خاص، دیگر همه چیزدان گردیده ایم.
و در بحث و جدل های روزانه با دیگران، ژستِ آدم های عاقل و فیلسوف رل به خود می گیریم.و فکر می کنین که دیگران، هیچ اطلاعات و دانشی در این مقوله ی خاص، ندارند!!!
در حالی که هر انسانی به فراخور حالِ خویش، مطالعات و معلوماتی دارد.
علامه طباطبایی که از دانشمندان و فیلسوفان علوم اسلامی بود.از جمله افرادی بود که هرگاه از ایشان سئوالی پرسیده می شد.
با علم به این که جواب درست و منطقی را می دانست.می فرمود: به نظر شخصی اینجانب ، شاید این گونه درست باشد.
یعنی هیچ چیز در جهان هستی؛ کاملاً درست و منطقی نمی باشد.و علم و دانش بشری ناقص می باشد.در ادامه به چند مثال دیگر می پردازیم .تا ابعاد این معضلِ اجتماعی را بیشتر از پیش، مورد واکاوی علمی قرار دهیم.
_ سقراط، فیلسوف و متفکر یونانی، دو هزار و پانصد سال پیش، در جوابِ پیتیا، پیشگوی نیایشگاه دلفی، که سقراط را عاقل‌ترین فرد در آتن خطاب می‌کرد، گفت: «تنها چیزی که می‌دانم این است که هیچ نمی‌دانم.» سقراط می‌دانست که فقط از یک جهت از دیگران، عاقل‌تر است. آن‌ هم آگاهی بود. که او نسبت به جهل خود داشت. به اعتقادِ سقراط، خردمندی یک انسان، لزوماً به معنایِ فراوانی دانش او نیست. بلکه به معنی میزانِ آگاهی او نسبت به کاستی‌های دانشِ خود است. به زبان ساده‌تر، اگر در جست‌وجو برای یافتنِ یک فردِ عاقل هستید. نباید به دنبال کسی باشید که بیشتر از همه می‌داند. بلکه باید کسی را پیدا کنید. که علاوه بر آن چه می‌داند، قبول کند. که چیزهای زیادی است که نمی‌داند.
 و این‌گونه همیشه جست‌وجوگر، کنجکاو و منعطف باقی خواهد ماند.
_همان‌طور که نجیب محفوظ، نویسنده مصری می‌گوید: «شما می‌توانید از جواب‌های یک فرد به میزانِ هوش او پی ببرید. و از پرسش هایش، به میزانِ عقل و خردِ او.»
_ دونالد رامسفلد؛ وزیر دفاع وقتِ دولت آمریکا در سال ۲۰۰۲، در مصاحبه‌ای در جواب به پرسش یک خبرنگار در مورد نبود شواهد کافی برای وجودِتسلیحات اتمی در عراق گفت: «چیزهای زیادی است که ما می‌دانیم که می‌دانیم. چیزهایی دیگری هم هست که می‌دانیم که نمی‌دانیم. و مهم‌تر از همه، چیزهایی هم هستند. که ما نمی‌دانیم که نمی‌دانیم (unknown unknowns) و اگر نگاهی به تاریخ کشورها داشته باشیم؛ پی می‌بریم که این سخت‌ترین و پیچیده‌ترین قسمت است.»
_ ولی آن چه رامسفلد به آن اذعان داشت فقط مربوط به تصمیم‌گیری‌های کلان نیست. در زندگی روزانه، این ناآگاهی نسبت به آن چه نمی‌دانیم همان نقطه کوری است که همه ما، کم‌وبیش در دام آن گرفتار می‌شویم. ما احتمالاً فرصت‌های شغلی یا سرمایه‌گذاری زیادی را از دست داده‌ایم. فقط به این دلیل که اصلاً چیزی از آن ها نمی‌دانستیم. و چون نمی‌دانستیم که نمی‌دانیم. حتی کنجکاو هم نبودیم که بدانیم. تصور ما این بود که همین شغل‌هایی که می‌شناسیم، همه آن مشاغلی است که برای ما مناسب است. ما حتی نمی‌دانیم که چه چیزهایی را از نزدیک‌ترین فرد زندگی خود نمی‌دانیم.  از قابلیت‌هاییِ گوشی موبایلمان بی‌خبریم. و نمی‌دانیم که چقدر از واقعیت‌های حزب سیاسی مورد علاقه‌مان بی‌اطلاع هستیم. تفاوت زیادی است بینِ این که بدانیم چیزهایی هست که ما از آن ها بی‌اطلاعیم (مانند همان فیزیک کوانتوم) و این که اصلاً ندانیم که چه چیزی را نمی‌دانیم.
و این لزوم اعتراف به ندانستن است که عقل و خردِ یک انسان خردمند را نشان می دهد.
_ فلچر و همکارانش در بخشی از پژوهشِ خویش، به صفِ خودروهای پشتِ چراغِ قرمز اشاره می‌کنند. اگر خودرو اول، پس از سبز شدن چراغ، به حرکت درنیاید. با صدای بوق ممتد خودروهای پشت سرِ خود، روبه‌رو می‌شود. واقعیت این است که هرچه از تقاطع دورتر باشید. نسبت به آن چه در تقاطع، در  حال رخ دادن است بی‌اطلاع‌تر می‌شوید.  ممکن است چراغ سبز را ببینید ولی عابری که در حال گذر از تقاطع است قابل مشاهده نباشد. در واقع این همان واقعیتی است که ما از آن بی‌اطلاع هستیم. در حالی که تصور می‌کنیم آن چراغ سبز همه ی واقعیتی است که باید بدانیم.
_ همان‌طور که فلچر می‌گوید: « توهم کفایت اطلاعات» در کیفیتِ روابط شخصی، نقشِ بسیار مهمی دارد. بسیاری از مشاجره‌های ما از یک سوءتفاهمِ پیش‌پاافتاده، آغاز می‌شود. وقتی دچار این توهم می‌شویم که حق با ماست و ذره‌ای کنجکاو نیستیم تا اطلاعات جدید دریافت کنیم. یا به منطقِ طرف مقابل گوش دهیم. هنگام بحث بر سر گرمایش زمین یا جنگ روسیه و اوکراین، دو طرف، یکدیگر را متهم به ناآگاهی می‌کنند.
و تصورشان این است که فرد دیگر؛ بی‌اطلاع، غیرمنطقی و متعصب است. به عبارتِ ساده‌تر،برای مغز ما قبول این که دیگران هم می‌توانند حق داشته باشند. بسیار دشوار است. افراد با فرض این که هر آن چه می‌دانند؛ قابلِ اعتماد و معتبر است با اطمینانی کاذب وارد تعاملات اجتماعی می‌شوند.
و نظرات  و ارزش‌هایشان، شکل می‌گیرد. بدون این که کنجکاو باشند. که چه چیزهایی را نمی‌دانند یا کدام قسمت اطلاعاتشان ناقص است.
_ " توهمِ کفایتِ اطلاعات "، مانعی جدی بر سر راهِ تصمیم‌گیری‌های منطقیِ ماست.        _ بیشتر ما معمولاً متوجه نمی‌شویم که همه حقایق را نمی‌دانیم. در نتیجه اعتمادبه‌نفسی دردسرساز داریم که در کنار واقع‌گرایی ساده‌لوحانه، مانع از درکِ واقعیت‌ها و همه ابعاد آن می‌شود. در دنیای دوقطبی‌سازی اطلاعاتِ مبهم و دوپهلو، فقط انسان‌های متواضع و کنجکاو در دام توهم همه‌چیزدانی خود گرفتار نمی‌شوند. افراد متواضع قبول دارند که آن ها همه چیز را نمی‌دانند. و افراد کنجکاو همیشه به دنبال کسب اطلاعات جدید و افزایش آگاهی‌شان هستند.
_ فلچر می‌گوید: «قبل از هر نوع مخالفت با اطرافیانتان اول از خود بپرسید آیا چیزی هست که من نمی‌دانم؟ آیا بخش گمشده‌ای از این داستان می‌تواند نگاه ما را به وضعیتِ موجود، تغییر دهد؟!!!
_ آیا ما می توانیم با دیدگاهی دیگر، به جهانِ پیرامون خویش، بنگریم؟

_ در پایان به دلیلِ ارتباطِ این مقوله با شعر زیبایی از استاد ابن یمین بزرگ، مطلب خود را به پایان می رسانم.این قطعه شعر، اتمام حجتی است بر افرادی که فقط و فقط ادعای دانایی می نمایند.
پس با جان ودل می خوانیم: و به خاطر می سپاریم.

_ آن کس که بداند و بداند که بداند.
اسب شرف از گنبد گردون برهاند.
_ آن کس که بداند و بداند که نداند.
لنگان خرکِ خویش، به منزل برساند.
_ آن کس که بداند ونداند که نداند.
بیدار کنیدش که بسی خفته نماند.
_ آن کس که نداند و نداند که نداند.
در جهلِ مرکب، ابدالدهر بماند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار