شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۰۶۸
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۱
آهای بچه!
شوشان ـ لفته منصوری :

دیشب بنا به دعوت مهران کریمیان مدیرکل بهزیستی خوزستان، شب یلدا را در شیرخوارگاه سپیدار اهواز گذر کردیم و به صبح نرساندیم!

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی[۱]

دیشب در کنار بچه‌هایی نشسته بودم که به‌حکم قاضی در زیر سپیدار اهواز آرام گرفته بودند. دیشب نوزادانی را دیدم که دستان کوچکشان پستان مادر را لمس نکرده و چنگ نزده است. آن‌ها بر سینه‌ مادری سر نه نهادند تا آرام بگیرند و بخوابند. خوابی ناز و عمیق و پر از رنگ‌های شاد! پر از خنده‌های کودکانه! پر از لذت‌های بچه‌گانه! من توش و توانی برای دیدن چشمان بچه‌ها نداشتم. اینان، به کدام صبح روشن در پس این یلدای بلند نگاه می‌کنند؟!

و فرشته - مادرانی دیدم که در بهزیستی به مادر یاوران معروف‌اند. دیشب که دوربین‌ها رو به استاندار و نماینده مجلس خیره شده بودند. صحنه‌های شگرفی از مهر مادرانه، در پشت‌صحنه‌ی دوربین‌ها خلق می‌کردند و من اشک می‌ریختم.

مادر یاور جوانی، بچه‌ها را غرق بوسه می‌کرد و بی‌توجه به اطراف خود، در دریای عشق مادرانه غوطه‌ور بود. مادر یاور دیگری، کیک و پفک و چیپس جلوی سه نفر از بچه‌ها گذاشت؛ اما دختری گریه می‌کرد، بالای سرش ایستاده بودم مرا ندید، کیفش را باز کرد دو، سه برگ دستمال‌کاغذی داشت، اشک‌های دختربچه را پاک کرد و بعد بر چشمانش کشید که اشک‌های خودش را پاک کند یا که توتیای چشمانش سازد!

از او پرسیدم که این دختر چرا گریه می‌کند؟ گفت که برادرش در یک مرکز دیگری نگهداری می‌شود و او در فراقش مویه می‌کند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار