شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۱۴۲
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۹
به مناسبت روز پدر
شوشان ـ محمد دورقی :

لیست ِ دشوارهای هضم ناشدنی دنیا تکمیل می‌شود اما هرگز خاتمه نمی‌پذیرد.هر کس و هر جا که باشی همیشه موردی هست که به لیست بلند بالای دشوارهای تاب نیاوردنی‌ات اضافه شود.هر آنچه امروز فکر می‌کنی دشوارترین است،فرداروز، دشوارتر و تلخ‌ترش رخ می‌دهد و وارد لیست ممتنع‌ها و حل‌ناشدنی‌هایت می‌شود.شط شگفتانه‌های شوک‌آور همیشه جاری‌ست،حتی زمانی که فکر می‌کنی همه چیز سامان گرفته است و باید نقطه‌ی پایان در انتهای آخرین آیتم این لیست بگذاری و خطی به نشانه.ی بسته شدن،زیرش بکشی.این لیست همیشه در حال بروزرسانی ست.

کجای این لیست قرار می‌گیرد اما دشواری تبریک گفتن به عکسی که تا همین چند سال قبل، مِهر ِ جوشان داشت و آغوش داشت و لبخند داشت و نگاهی نافذ و دل شادکن و در برگیرنده، که دلبرانه، احاطه‌ات می کرد و شناورت می کرد در شور‌‌انگیزی و شوق؟کجای این لیست قرار می‌گیرد دشواری منولوگ با یک خاطره‌ی همیشه زنده‌ی گیر افتاده میان یک قاب چوبی.خاطره ای که نیلوفرانه،ساقه به خون و خیالت پیچانده و از داربست سلول‌هایت بالا رفته است؟دشواری تبریک به  نامی حک شده روی سنگ گرانیتی خاکستری سرد در گورستانی مهجور.دشواری و تلخنایی تبریک به روحی محاط در هاله‌ی مهر که سالهاست تحویل ِ کلید دار کائنات شده است.روحی آرمیده در میان کرشمه‌ی کافور و کفن و اوراد داوودی موکلان ابدیت.روز پدر برای من،روز جای خالی پدر است.روز فقدان و فراق و حفره‌های خالی در بطن زندگی.حفره‌هایی که با هزار تصور و تلقین هم پر نمی شوند.روز احجام خلاء‌دار که هیچ بهجتی، پُرشان نمی کند.روز پدر را تبریک می‌گویم و از کسی که در زمان حیات حتی گذراترین نگاه و ساده ترین صحبت هایم را هم بی‌جواب و تفسیر نمی گذاشت،جواب نمی‌شنوم.این گفتن و آن ناشنیدن چقدر تلخ است.ظاهرش تبریک است اما باطن‌اش مویه‌ای مرتعش که  فقدان و فراق را با الفبای آتش فریاد می زند.مخاطب وقتی یک عکس آویخته به دیوار باشد، پدر روزت مبارک را حتی اگر میان هزار لایه تضرع و خواهشمندی بپیچانی و عطر و عطوفت قلبت را، بعنوان  الحاقیه‌ای از لابه و التماس،به آن ضمیمه کنی، باز هم این عکس،این تصویر قندیل بسته در ابدیت،حتی مژه بر هم نمی‌زند تا التهاب قلب ِ جلیس جراحتت را جوابی حداقلی بدهد. وقتی بادهای بی‌کسی از شرق اندوه می‌وزند، عکس‌ها نماینده خوبی برای *رفته‌ها* نیستند.نه تکیه گاهی برای گریه‌اند و نه آغوشی برای پناه جستن.آنها فقط مکمل و محرک خیال‌اند.کمک می‌کنند تا لحظه‌های منجمد شده‌ی سالیان دور را در ذهن آب کرده و جریانی از خاطره‌ها در دشت دل جاری کنیم.

امسال باید ابتکار به خرج بدهم. امسال در روز پدر هم باید سراغ پدر را بگیرم و هم سراغ همه چیزهایی که با  او از میان ما رفته‌اند:

 سلام پدر! نمی‌دانم در آن فضای اثیری و آن لامکان کیهانی شب و روزتان چگونه است.
 نمی‌دانم در آنجایی که هستید مناسبت‌های برجسته‌ی تقویم چقدر مورد توجه شماست و آنها را چگونه برگزار می‌کنید.اصلا شاید رهایی از جسمانیت، آگاهی ژرف‌تری نسبت به زمان و مکان به شما بخشیده است و آنچه ما می‌گوییم برای شما چیزی جز تحصیل حاصل و توضیح واضحات نباشد اما حتی اگر حرفهایم تذکر یک امر بدیهی محسوب شود باز هم می‌خواهم بگویم که امروز در دنیای ما روز پدر است.
روزت مبارک پدر. دوری‌ات آزمون زندگی نباتی ست. آزمون دشوار زیستن بدون لازمه های اساسی زنده ماندن.‌ رقص بسمل در دایره  ملتهب حیات. اگر امروز، روزت نبود، از ملال بدون تو می گفتم.از سیل ملالی که حتی از  اِورست حوصله هم سرریز می‌شود.اما در این روز مبارک که به نام تو مزین است مجبورم به عادت تیپیکال همه نامه نگاران کلاسیک بگویم ملالی نیست.سلام برسان به قلبت و به سایه‌ی پر مهرت و به آرامش و به گرما و نور و برکت و خیال آسوده و دل قرار یافته که همگی با تو رفته‌اند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار