شوشان ـ جعفر دیناروند :
ارزش انسان به رفتار و کردار اوست.فعالیت های وی نشان دهنده ی میزان علاقه و گرایش، به سمت و سویی خاص است.در جمع می ماند تا ذات خود را پاسخگو باشد.قوانین را تدوین می کند تا یکپارچگی را معنا بخشد.آدمی از این نظر که انسان است، در رفتار و کردار خود دارای معیار و ترازو است.احترام به دیگران ایجاد احترام به خود می کند.همان طور که قابل احترام می شود باید به دیگران و همنوعان خود نیز چنین کند.خواسته ی او حفظ ارزشمندی است.چنین وضعیتی هم شامل خویش و هم دیگران می شود.
آدمی از این نظر که دارای تفاوت هاست قابل پذیرش است اما این به معنای برتری جویی و خود پسندی نیست.آدمی در توانایی ها و استعدادها متفاوت است اما این هرگز به معنای غرور و خودپسندی نخواهد بود.ذات تمام آدم ها پاک و منزه است و این استمرار زندگی است که آن را دچار تغییر و تحول می نماید. از طرفی، روابط اجتماعی عاملی مهم در درک و فهم یکدیگر است.انسان بدون جمع قادر به زندگی سعادتمند نخواهد بود.تنهایی برای آدمی نوشته نشده است و این نفس اجتماعی است که تبادلات را ایجاد می کند.روابط افراد با هم و نیز جمع با جمع، نشان دهنده ی پیشرفت های انسانگرایانه است.
در این میان، تزلزل در ارتباطات نیز قابل بحث می گردد.کسانی وجود دارند که این مهم را دچار مشکل می کنند.قهرهایی که میان انسان ها آغاز می شوند ممکن است تا جنگ و حذف فیزیکی نیز کشانده شوند.درگیری و باز شدن دروازه ی نکبت جنگ از همین نکات شروع می شود.بی ارزش دانستن همنوعان در روابط کلامی و عملی زمینه را برای عداوت و دشمنی باز می کند.تمسخر از جمله رفتارهای دشمن سازی است که بعضی از افراد بیمار، به آن دست می زنند. افرادی بیمار که با دست انداختن دیگران تلاش می کنند تا شان و منزلتشان را پایین کشند و از این طریق،خنده و مضحکه را رواج دهند.درون این افراد مملو از مشکلات روانی است که گاه تزلزل شخصیت نیز باعثی بر اقدامات می گردد.شاید همین دون بودن است که او را به فرمان دون کشیدن دیگران می کشاند.
ریشخند زدن و القاب غیر واقعی استفاده کردن برای دیگرانی که این چنین نیستند خصوصا در حضور او و گاه عدم حضور،نوعی درد است که فرد مسخره کننده دارد.درمان آن هم رها نمودن تمسخر در میان جامعه است.کدامین انسان سالم خواهان مسخره ی خود یا دیگران است؟هر اندازه انسان والاتر شود احترام و ارزش همنوع خود را بیشتر رعایت می کند.مسخره کردن از جمله رفتار هایی است که نشانه های آدمیت را زیر سئوال می برد.
ریشخند به دیگران زدن و خود، حتی به صورت مصنوعی خندیدن، نشانه ای از این رفتار نادرست است.کسانی که از او والا ترند،بیشتر مورد خطاب قرار می گیرند.برای آن ها حدود هم ترسیم شده نیست.دیگران را خنداندن نه برای شادی است بلکه تنها افرادی خاص را پایین کشیدن است.
آن ها،همیشه در نابسامانی قرار دارند و البته در بسیاری از موارد قبر خود را خود می کنند.دیگرانی که تحمل کمتری دارند دشمنی را چاشنی کار می کنند و در صدد حذف او می گردند.دشمنی با تمسخر یکی از خطرناک ترین نوع عداوت است.
شان و منزلت اجتماعی و فردی برای تمام انسان ها قابل تصور است.آنچه این منزلت را دچار تزلزل یا کاهش می نماید عملکرد خویشتن است.تمسخر در نزد جامعه ای که فهم و شعور بالایی دارد. پذیرفتنی نیست.به هر حال،استهزاء می تواند فردی یا جمعی باشد.تفاوتی میان بی ارزشی آن نیست.کس یا کسانی که چنین رویه ای دارند بدون شک بیمارند که گاه خود نیز از آن آگاه نیستند.بدیهی است که نوع تمسخر هم مداخله گر در شخصیت افراد مسخره کننده است.شدت و ضعف دارد و زمانی حتی، بزرگ و کوچکی را رها می کند.
بدین ترتیب می توان میان انواعی از تمسخرها تفاوت قائل شد اما این بدان معنی نیست که نوع رفتار، پذیرفته شده باشد.درد است و جامعه باید برای زدون آن اقدام نماید.تمسخر به دلیل تاریخ طولانی که دارد تا به امروز قابل علاج نبوده است.باید درون ها را نگریست تا چاره ها را حدس زد.
سنگینی و وقار در چنین افرادی موجودیت ندارند و بر همین اساس است که با گذشت زمان تنها افرادی خاص که چندان ارزشمندی والایی ندارند در اطراف او می مانند. تمسخر در هر جامعه ای را باید دلیل بر مشکلی اجتماعی دانست که ممکن است بر سایر مشکلات نیز افزون شود.تمسخر، رفتاری بیمارگونه است که ریشه در درون و تاریخ شخصیت فرد دارد.