اگر فردی برای گرمکردن خود، اسکناسهایش را آتش بزند، واکنش خردمندانه، هدایتش به واحد رواندرمانی و معرفی گزینههای منطقیتر برای گرمشدن است؛ اگر درعوض به او اسکناس بیشتری برای سوزاندن دهیم، مصداق کسوف خرد است.
اگر در جادهای مرتب خودروها در چالههایی بزرگ افتاده و دچار مشکلات فنی میشوند، واکنش باید تعمیر چاله چولهها باشد و نه دایرکردن یک واحد سیار برای تعمیر جلوبندی خودروهای آسیبدیده!
اگر ناترازی آبخوانها افزایش مییابد، واکنش باید ممانعت از صدور محصولات کشاورزی، دامی و لبنی یعنی صادرات آب مجازی باشد و نه برداشتن موانع صادرات و افزایش کفشکنی چاهها؛ یعنی تشدید خطر نشست زمین!
اگر کشور مجبور به استفاده از مازوت برای جبران سوخت نیروگاههای تولید برق شده، واکنش باید تسهیل استحصال انرژیهای تجدیدپذیر باشد و نه برداشتن قانون منع استفاده از مازوت!
اگر یزد را به عنوان پایتخت خشت و گل جهان معرفی کرده و موزه زنده سازههای آبی چون قنات و بادگیر است که میتواند بالاترین ظرفیت جذب ثروت و گردشگر را به ارمغان آورد، نباید اجازه ساخت ۳۵ کارخانه گندولهسازی و کلکسیونی از صنایع آببر و آلاینده را داده، به نحوی که شاخص آلودگی هوا تا رقم باورنکردنی ۶۰۰ در اردکان افزایش یابد و به دریوزگی آبی گرفتار آید!
اگر میلیونها مترمکعب پساب، فاضلاب و شیرابه در استان گیلان رها میشود، نباید چاره کار را در ساخت سدهای جدید و نابودی ارزشمندترین و دیرینهترین جنگل ایران و جهان دید، بلکه باید تصفیه فاضلابها و مدیریت زباله را در اولویت قرار داد.
اگر حکومتی به چنان سطحی از ناکارآمدی رسیده که ۶۰درصد مردمش در مهمترین انتخابات سرنوشتسازشان شرکت نمیکنند، نباید همچنان خود را به ندیدن و نشنیدن صدای مردم زده و با فیلتر شبکههای اجتماعی و سرککشیدن به زندگی خصوصی و دخالت در نوع پوشش شهروندان، بر غلظت نفرت و خشم و ناامیدی از بازگشت تدبیر به نظام تدبیر مملکت بیافزاید.
غمانگیزتر آنکه میدانم که میدانید این سیاهه شرمآور را پایانی نیست!
آقایانِ بالانشین! کاش یکبار هم که شده این پند زنهاربخش را در خلوت خویش مرور میکردید! چه حوصلهای دارید برای تلافی!
به قول محمود درویش: "همین تو را بس که ما دیگر شما را آنگونه که میدیدیم، نخواهیم دید."