شوشان ـ فاضل خمیسی :
استاندار خوزستان در اولین جلسه شورای اداری استان در سال جدید از اینکه تعداد چشمگیری از مسوولان مربوطه صندلیشان خالی بود، گِله و اعلام کرده هر کس که نتواند «کار» کند، عذرش خواسته میشود!..
هر چند تشکیل جلسات و نشست ها یکی از ضرورت های فرهنگ سازمانی است اما باید دانست که برگزاری جلسات با آن همه هزینه ی زمان و منابع صرف شده صرفاً برای بازنمایی «جلسه» نیست.
حضور صرفا فیزیکی و نه فکری و مشارکتی برخی حاضرین در جلسات نه تنها ثمری برای سازمان ها ندارد چه بسا باعث افزایش هزینه ها می گردد، بنابراین اگر مشارکت در جلسات بر خلاف رغبت پرسنل باشد، نتایج مطلوبی از آن حاصل نمی گردد.
تیم مدیریتی باید همگن، همصدا، وفادار و در چارچوب تخصص و اهداف ،طرح ریزی شود. صندلی سالنهای جلسات صرفاً برای پُرشدن و تکمیل صورتجلسات تعبیه نشده اند.
تشخیص عدم کارایی کارکنان برعهده ی مدیر است و «الا» از هر کارمندی در خصوص توانمندی هایش پرسیده شود به نظر خودش رستم دستان است!
بنظر می آید زمان فرصت دادن به بدنه کارشناسی و مدیریتی استان به سرآمده و استاندار باید تکلیف افرادی را که فقط جایگاه اشغال و هیچگونه کارایی قابل قبولی ندارند را مشخص نماید.
جدا از افراد بی انگیزه که فقط توقف گاه سازمان و باعث تزریق یأس و ناامیدی برای سایرین میشوند، کسانی هستند که برای هر مدیر بالا دستی سیب پوست می گیرند!
اینها رسم و رسوم ماندگار بودن را نه از توان و خلاقیت تخصصی بلکه از طریق اطاعت محض ظاهری و حضور فیزیکی مداوم و در دیدرس بودن و تظاهر به رفتارهای ارزشی بدست می آورند.
آفت های مدیریتی خوزستان هر چند جدا از آسیب های عمومی نیست اما از آنجائیکه
این «آفت ها» باعث درماندگی توسعه ی استان شده اند باید «شجاعانه» به مبارزه با آنها پرداخته وتابوشکنی کرد.
در پایان ذکر خاطره ای از شورای آموزش و پرورش خوزستان خالی از لطف نیست:
آقایی میانسال با چهره ای مؤقر و آرام عضو ثابت جلسات بود، ایشان سرموقع حاضر و تا انتهای جلسه منتظر می ماند و پس از امضای صورتجلسه، سالن را ترک
می کرد، میوه و پذیرایی اش را کامل استفاده و تنها مشارکتش سرتکان دادن برای گوینده و سخنران بود..
می گفتند چندین سال عضو شوراست و آزاری ندارد!
روزی فرصتی شد که با ایشان هم صحبت شوم... صادقانه گفت در طول خدمت یاد گرفته که اعتراض نکند و فقط سرتکان دهد... وقتی گفتم در طول اینهمه سال که عضو این جلسات بوده ای «طرحی» هم داده ای که با خنده جواب داد:
بابا جان! طرح چی؟!
... فکر کنم اگر به رحمت خدا نرفته باشد،
هنوز عضو شوراست و مشغول سرتکان دادن!