شوشان ـ محمد دورقی :
علم، به نیت بها نمیدهد چرا که از نظر برخی اندیشمندان علوم انسانی، نیت ِ گوینده نمیتواند معنای اجتماعی و اثر عملی گفتارش را خنثی یا تعیین کند. به این دلیل که کلمه، فقط برای وصف و انتقال معنا به کار نمیرود.کلمه خودِ ِعمل است. نمی توان در پشت نیت خوب پناه گرفت و تیرهای مسموم در فضای معنا رها کرد.خردمندی در کلام، در منطبق کردن نیت و واژهها نمود پیدا میکند. بر این اساس است که میگویند سخن مسئولانه در فضای عمومی، نیازمند چیزی فراتر از نیت خوب است
جناب عبدالکریمی در ادعای خود در مورد شهر آبادان یک مغالطه دلالتی از نوع تعمیم داشت. او یک عنصر سلبی جزیی را گرفت و سپس آن را به وضعیت کلی و هویت شهری تعمیم داد.این نوع تعمیم در منطق، مغالطه تعمیم شتابزده(Hasty Generalization) و در نشانهشناسی، افراط در دلالت (over signification) نامیده میشود. او با این تعمیم به فروکاست هویت متکثر یک شهر آوانگارد به یک ویژگی منفی مبادرت کرد.از طرفی آبادان برای بسیاری از ایرانیها یک مکان حافظه است: نمادی از مدرنیته، پیشرفت، مقاومت و هویت ملی.فیلسوف عبدالکریمی با انتخاب یک ویژگی بسیار کمرنگ و مقطعی و عنصری فاقد ارزش در هویتسازی، و تعمیم آن عنصر به کل هویت شهر، در واقع دست به نفی و فراموشی یک حافظه تاریخی مثبت زده است.
میتوانم با استنادات علمی فوق الاشاره و با حس ژرف خوزستان دوستیام بطور عام و علاقه وافرم به آبادان بطور خاص نهایت پتانسیل قلم و اندیشهام را بکار بگیرم و هجویهای آن چنان گزنده و مهلک در مذمت آقای عبدالکریمی بنویسم که هم موجبات تشفی خاطرم شود و هم دیگر هم استانیهایم. میتوانم با محرکی از علم و احساس،کلمات را بر این شخص بشورانم. میتوانم....
اما آیا باید این کارها را بکنم؟ درست است که ابزار و بهانه لازم را دارم و فضا کاملا مستعد هجوم و عقده گشاییست اما آیا بهتر نیست با نگاهی کریمانه و خطاپوش جوانب مستتر قضیه را هم ببینم و به جای اهانت و حرمتشکنی، کنشکری منصف و مروج آرامش باشم؟
واقعیت امر این است که آقای بیژن عبدالکریمی، برای دفاع از عقیده امپریالیستستیزی خود،در اثر فوران زبانی، از یافتن مصداق مناسب در وقت مناسب، عاجز ماند و نیتاش زیر آوار زبان مدفون شد. ایشان چند روز بعد از این مساله، سعی کرد نیتاش را از زیر آوار کلام خارج کند اما ما خیل آزردگان، آنچنان خشمگین و مکدر بودیم که این تلاش تصحیحی را نتوانستیم ببینیم. آیا این مساله که علم، نیت را در رفتارها و گفتهها نادیده میگیرد و اثر اجتماعی کلمات را اصل قرار میدهد، میتواند توجیهی برای فراموشی مکارمی مانند تسامح و عذرپذیری باشد؟ علمی که در آینه اخلاق و اصالت و مکارم منعکس نشود، چه وزانتی دارد؟!
ابن قتیبه و جاحظ در نقدهای بلاغی خود به حالاتی اشاره میکنند که گوینده در اثر هیجان یا شتاب، لفظی را بر میگزیند که با معنا نمیخواند. در این حالت میگویند: «خانَهُ التَعبیرُ عن مراده» یعنی تعبیر به نیتاش خیانت کرد. به این معنا که گوینده، نیت دیگری داشت اما تعابیر بکار گرفتهاش نتوانست آن نیت را روشن کند و تعابیر به نیتاش خیانت کردند. یا میگویند سَبَقهُ لِسانه یعنی زبان از او پیشی گرفت. کاملا واضح است که در موضوع ادعای دکتر عبدالکریمی، خیانت تعبیر اتفاق افتاده است وگرنه اندیشمند دانایی مثل ایشان که بارها و بارها با موضع گیریهای شریف و منصفانه در جانب مردم ایستاده بود به چه دلیلی باید هویت یک شهر ریشهدار و متمایزی مثل آبادان را تخریب کند؟! کاملا واضح است که در جاده هیجان، زبان ایشان از نیتاش سبقت گرفت. ایشان چند روز بعد از این ادعا با صراحت و شفافیت گفت قصدم توهین نبوده است.چرا اقرار صریح و پوزش خواهی بدون روتوش و تکتم یک عزتدار ِ دانا بعنوان مبنای قضاوت در نظر گرفته نمیشود اما خطای سهوی او در معرض هزاران گونه نقد و موشکافی و تدقیق قرار میگیرد؟! چرا سرمایهی فرهنگی به تدریج جمع شده و حیثیت فردی و حرفهای این هموطن حتی بعد از پوزش خواهی هم از تطاول و تعرض منتقدان در امان نماند؟! اگر او ناخواسته به فروکاستن هویت آبادانمان اقدام کرد ما نباید کاملا خواسته و از سر عقدهگشایی به فروکاست علم و شخصیتاش مبادرت کنیم و دانش و معرفت و شرافتاش را نادیده بگیریم. او دشمن ما نیست. او فقط در زمانی که بیشترین نیاز را به حمایت شدن از سوی تعبیرهایش داشت از آنها خیانت دید. یک سهو کلامی در فرهنگ ما نباید اینقدر هزینه دار و دامنهگستر و پرتبعات باشد که هیچ اقدام اصلاحی نتواند جبرانش کند. بعد از پوزشخواهی صریح ِ این هموطن، گلایه ما باید منحصر به این جملات باشد:
فیلسوف عزیز! جاده قضاوت بسیار پر پیچ و خم و خطرناک است. وقتی با ماشین زبان در آن میرانی احتیاط کن که از نیت سبقت نگیری. وقتی از ژرفای اندیشه گودبرداری میکنی احتیاط کن که کلام را بر سر نیت آوار نکنی تا مجبور نباشی زیر باران ملامت و در هجوم هجویهها، با چنگ و دندان برای نجات این نیت معصوم تلاش کنی و آخر سر به جایی نرسی. و بعنوان کلام آخر سعی کن در سازمان استدلال، تعبیرهای خادم را به استخدام زبان در بیاوری نه خائن .