19 بهمن ماه سالجاری دکتر مقتدایی استاندار خوزستان در حاشیه آیین تعریض پل سوم اهواز از نام گداری این پل به نام شهید اسماعیل دقایقی خبر داد.
به یاد شهدایی که عاجزانه از خداوند درخواست می نمودند که پیکرهاشان در کوهها و بیابانها غریبانه و مظلومانه بر زمین بماند تا مقتدای راستین صدیقه اطهر سلام الله علیها باشند. پیکرهای مطهری که بدنهای قطعه قطعه شان همچون سرور شهیدان، حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام در بیابانها باقی ماند. تا سندی شود بر مظلومیت یاران خمینی.
19 بهمن ماه سالجاری دکتر مقتدایی استاندار خوزستان در حاشیه آیین تعریض پل سوم اهواز از نام گداری این پل به نام شهید اسماعیل دقایقی خبر داد.
این امر نگارنده را بر آن داشت تا در این خصوص مطالبی را به رشته تحریر در آورم.
اول: چرا باید مکان های عمومی و پر تردد شهر را به نام شهدا نامگذاری کنیم؟
هرگاه سخن از شهدا به میان می آید هر کدام از ما سریع می گوییم باید یاد و خاطره آنها را گرامیداشت. یا اینکه ما مدیون خون شهدا هستیم.
این نامگذاری ها شاید بخشی از دینی که بر گردنمان دارد را ادا کند. هم از این رهگذر می توان یادشان را همواره زنده نگاهداشت. به نسل های آینده معرفی کرد.تا بیش از پیش شهدا که سرمایه های واقعی انقلابند را به جوانان معرفی کرد.
دیگر اینکه ترویج نام و یاد شهدا بیش از هر چیز برای خودمان و هرکسی که با آن عزیزان آشنایی داشته و اینک مسئولیتی دارد خوب است. چرا که همواره آنان را در کنار خویش و البته شاهد و ناظر می بینیم تا مبادا خدای ناکرده از راه شهدا که همانا خدمت به مردم است غافل شویم.
دوم: پیشنهاد
نگارنده ضمن تقدیر ویژه از استاندار محبوب دکتر مقتدایی و شهردار محترم سید خلف موسوی که همواره در زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا پیش قدم بوده اند پیشنهاد می کنم این پروژه را که تا سال آینده به بهره برداری می رسد را به خانواده محترم شهید تقدیم کرده تا با حضور آنان افتتاح شود.
تا از این رهگذر به نوعی از آنان تقدیر شود و دیگر اینکه قدر دان خانواده ای باشیم که چنین سخاوتمندانه فرزند رشیدی را تربیت کرده و تقدیم نظام و انقلاب کرده اند.
سوم : شهید اسماعیل دقایقی که بود؟
اسماعیل دقایقی در سال 1333 در استان خوزستان و در شهر بهبهان در خانوادهای که به پاکدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد.
وی پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال 1349 در کنکور هنرستان شرکت ملی نفت شرکت کرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت. اسماعیل در همین هنرستان با محسن رضایی آشنا شد.
وی در سال دوم هنرستان که با برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مصادف بود، در اعتصابی هماهنگ شرکت کرد و در همان سال با هدف منفجر کردن مجسمه رضاخان ملعون، که در خیابان 24 متری اهواز نصب شده بود، به اقدامی شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود، اما متاسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نکرد.
در سال 1353 دو بار (همراه با محسن رضایی و جمعی از دوستانش) به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه که همراه با شکنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد.
پس از آزادی از زندان، از هنرستان نیز اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی «دانشگاه اهواز» قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در کنکور شرکت کرد و به دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران که از لحاظ فضای مذهبی، سیاسی و علمی برای او مناسبتر از دیگر مراکز علمی و آموزشی بود، وارد شد.
برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی موضوع قاطعی داشت و در بحثهای آنان از مواضع اصلی اسلام دفاع در دانشگاه تهران میکرد و در جهت ملموس و عینی ساختن حقایق اسلامی برای همگان بسیار تلاش میکرد.
وی در سال 1357 ازدواج کرد و با اوجگیری نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات کارگران شرکت نفت نقش موثر و ارزندهای را عهدهدار بود و در ترور دو تن از افسران شهربانی بهبهان به طور غیرمستقیم شرکت داشت.
اسماعیل دقایقی قبل از 22 بهمن به اتفاق یکی از دوستانش طبق برنامهای که داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمی، در فتح پادگانها نقش موثری ایفا نمود. پس از آن نیز با تلاش و جدیت تمام، در جلوگیری از غارتگری گروهکها و به هدر رفتن اسلحهها نقش بهسزایی داشت.
وی علاقه وافری به ادامه تحصیل داشت، اما با توجه به ضرورتی که در عرصه انقلاب و دفاع احساس میکرد دانشگاه و تحصیل را ترک کرد و در سال 1358 با یک نسخه از اساسنامه جهاد سازندگی (سابق) که دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاهها آن را تنظیم کرده بودند، به آغاجاری رفت و به اتفاق عدهای از دوستان، جهاد سازندگی را راهاندازی کرد.
هنوز چند ماه از فعالیت و تلاش همه جانبه او در این ارگان نگذشته بود که طی حکمی (در اوایل مردادماه 1358) مسئول تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه آغاجری شد.
یک سال از فرماندهیاش در این منطقه میگذشت که به دلیل لیاقت و شایستگی زیاد، برای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان به کمک سردار شمخانی و سایرین شتافت و با عهدهدار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشکیل و راهاندازی سپاه در شهرستانهای استان نمود.
قبل از تجاوز نظامی عراق، زمانی که از درگیری خرمشهر باخبر شد سریعا خود را به آنجا رساند و با انتقال سلاح و مهمات به اتفاق شهید جهانآرا نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا کرد.
به دنبال شروع جنگ تحمیلی، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر 92 زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی که با کارشکنیهای بنیصدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گستردهای را آغاز کرد.
در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقیها، با مشکلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید علمالهدی در شکستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید.
در عملیات فتحالمبین نیز در قرارگاه لشکر فجر با سردار شهید بقایی که در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت، همکاری کرد.
در سال 1362 مسئول راهاندازی دوره عالی مالک اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) شد. در زمان اجرای طرح مالک اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموشنشدنی، فرماندهی یکی از گردانهای خط مقدم را بهعهده داشت.
بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان 1363 به پایان رسانید.
پس از مدتی در لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) در کنار شهید دلاور مهدی زینالدین قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشکر، یار دیرینه خود را کمک کرد و با پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشکر، خدمات ارزندهای را به جبهه و جنگ ارائه کرد.
هنگامی که فرماندهی تیپ 9 بدر را پذیرفت، با تلاشی شبانهروزی، تمامی قدرت و امکانات خود را وقف انجام وظیفه الهی کرد و با توکل به خدا و پشتکار و جدیت در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایهگذاری کند.
اسماعیل دقایقی گردان احرار را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سالها در آن ارتش بودند، میجنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند.
اسماعیل دقایقی سرانجام در 28 دی ماه 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
وصیتنامهی شهید اسماعیل دقایقی
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
خدایا! امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافران، پایداری کنند و سپس بر آنان غلبه کنند.
خدایا شهادت میدهم که غیر از تو خدایی نیست و محمد (ص) رسول و فرستاده توست و علی (ع) وصی رسول خداست. سلام بر خاندان عمصت و طهارت. درود بر خمینی کبیر و سلام بر روحانیت معظم و امت حزب الله.
خدایا از تو میخواهم در هنگامی که شیطان به سراغم میآید تو او را دورسازی و مرا قوت و آرامش عطا فرمایی که لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
بدانید پدر و مادر گرامی در مقابل شما شرمندهام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خیلی کم نصیبم گشت که انا لله و انا الیه راجعون. انشاءالله خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصا خانواده شهدا، اسرا و معلولین را دلداری بدهید و من هم دعاگوی شما هستم.
همسر محترمه! در این حدود 5 سال زندگی از خصوصیات خوب تو بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن را نبودم. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم و خوب میدانی که راه من در ادامه این زندگی و سیر به عمل در آوردن عقیده به اسلام بوده است. چطور میتوانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم، در صورتی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبهه سرازیر است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ایمان و توجه به خدا را درک میکند و اگر رفتن من مصیبتی برایت باشد میدانی که «الذین اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون». در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما. برای آنها دعا میکنم و امیدوارم افرادی مفید برای اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و ولایت فقیه باشند. بعد از من سعی کن با مشورت آقایان علما در قم مثلاً آقای راستی یا آقای کریمی، منطقیترین راه را برای خود انتخاب بنمایی که ان شاءالله با صبر و استقامت خود که خدا بیشتر به تو دهد، اسوهای در جامعه خود باشی.
برادران گرامي ام و خواهران محترمه!
براي شما نيز آرزوي صبر و استقامت در پيگيري اهداف اسلامي دارم. انشاء الله بتوانيد با کار و فعاليت، خود را بيش از پيش وقف راه خدا و اسلام کنيد. جهاني که امروز پر از فسق و فجور و خيانت ابرقدرت هاست، تلاش و ايثار مي خواهد. در راه امام حسين (ع) گام برداشتن، حسيني شدن مي خواهد. انشاء الله در پيروي از راه امام امت، خميني کبير که همان راه خدا و قرآن و اهل بيت(ع) است، موفق باشيد. ديدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و با متانت، نيروهاي دشمن و تانک هاي او را مي بينند و با سلاح مختصر با آنان مقابله مي کنند، از تجليات حسيني شدن اين امت است که مرا به وجد آورده است. حقوق شما را آنطور که بايد رعايت نکرده ام که انشاء الله مرا ببخشيد، من هم دعاگوي شما هستم. خدمت گوي کليه ي اقوام، فاميل، دوستان و آشنايان سلام عرض مي کنم و براي آنان توفيق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومندم. قطعاً نتوانسته ام حقوق شما را به خوبي رعايت کنم. انشاء ا... مرا ببخشيد.
از همه ي شما التماس دعا دارم. و السلام علي عباد الله الصالحين.
سلام علیکم
حدیث - امام زمان(ع)
قُلُوبنا اَوعیَةٌ لِمَشیَّةِ اللهِ فَاذا شاءَ شِئنا؛
دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست پس هرگاه او چیزی را اراده کند،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم.
بحارالانوار،ج52،ص51
برادر عزیز آقای شیخ رباط درود خدا بر شما که با قلم زیبای خود یاد شهیدان عزیزمان را زنده نگاه داشتید ، انشالله که اراده و مشیت خداوند بر این باشد که شهادت در راه آقامون حجت ابن الحسن (ع) نصیب همه ما شود.
مي خواستم بگويم غير از اين شهداي معروف و نامدار و داراي امكانات تبليغي خيلي زياد شهداي ديگري هم هستند كه خالصانه براي اين شهر واستان جانفشاني كرده اند ولي نامي از انها هيچ كجا ديده نمي شود.
( احتمالا)درعملیات قدس 4 در منطقه هور و دریاچه ام انعاج عراق خودم به چشم دیدم که دقایقی چگونه تحته های را برای احداث سنگر بر دوش بلند می کرد و به داخل هور انتقال می داد.